معرفی وبلاگ
معارف اسلامی توسط: سید محسن فروغی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 149255
تعداد نوشته ها : 226
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب

         بسم الله الرحمن الرحيم

  آيا اين طهارت همان عدم رجس است؟ ياطهارت امر ديگرى مى‏باشد ؟

     بعضى اينگونه تصور نموده ‏اند كه وقتى رجس نبود طهارت حاصل مى‏شود، درنتيجه اين طهارتى كه بعد از عدم رجس آمده بيان همان عدم رجس است وطهارتى كه درآيه آمده اراده آخرى نيست، عدم رجس يعنى پاكى وطهارت .

     براى روشن شدن مطلب ابتدا بايد معناى عدم رجس با طهارت روشن شود سپس پاسخ اين كلام روشن خواهد شد، اگر براى طهارت معنايى جز عدم رجس منظور نشده بود اين معنا از آيه فهميده مى‏شد كه طهارت همان عدم رجس است نه چيز ديگر ،اما با دقّت وتتبّع دراحكام شرعيه خلاف اين معنا ديده مى‏شود واين معنا دراحكام طهارت بوضوح آمده است ،به عنوان مثال :يكى از شرائط صحّت نماز طهارت است،شرط ديگر ؛عدم رجس وازاله ‏نجاست مى‏باشد، تنها با ازاله نجاست نماز صحيح نيست، بلكه بايد طهارت كه همان وضو ويادر مواردى مخصوص ؛غسل ويا تيمّم مى‏باشد محقَّق شود تابتوانداقامه نماز كند، نتيجه‏ اى كه گرفته مى‏شود اين است كه طهارت غير از عدم نجاست است ولو بدن از هرگونه آلودگى وكثافت پاك باشد،اماتاوقتى وضو نباشد،نمى‏تواند نماز بخواند، اين طهارتى تشريعى است كه شارع براى مصلّى اعتبار كرده است،

     وامادرطهارت روح ونفس هم همين معنا لحاظ مى‏شود بااين تفاوت كه درآنجا طهارت تشريعى است ،امّاطهارتى كه خداوند متعال به معصومين ( عليهم ‏السلام) افاضه نموده است ؛ طهارت تكوينى مى‏باشد و چون اين‏ امتياز  مختصّ به

معصومين ( عليهم‏ السلام) مى ‏باشد ؛ ديگران از درك آن عاجز مى ‏باشند ،

     لذامى توان اين آيه را به عنوان بهترين دليل براى اثبات مقام معصومين ( عليهم‏ السلام)ذكركرد وبهترين دليل براى اثبات عدم درك ديگران از مقام آنها بيان نمود.

     بعضى بر اين باورندكه عظمت ومقام معصومين( عليهم ‏السلام) درترك گناه ومعصيت است،چون ديگران نمى‏توانند ترك گناه ومعصيت كنند !

     كسانى كه اين گونه مى‏ انديشند بايد بدانندكه سخت دراشتباهند،زيرا:

     اوّلاً- اين انديشه از القائات شيطان است تامكلَّفين ترك گناه را محال پندارند وازاين طريق شيطان بتواند آسان ترمردم رااغفال كرده و به گناه وادارنمايد ،درحالى كه ترك گناه يك امرى است كه خداوند متعال از همه مكلِّفين خواسته است واگرترك گناه درتوان ما نبود خداوند از ما طلب نمى ‏نمود زيرا خداوندبندگانش راتكليف مالا يُطاق نمى كند ولذ دردستوراتى كه دراسلام آمده است هميشه رعايت حال مكلَّفين شده است، بعنوان مثال روزه كه يكى از تكاليف مى‏ باشد، اگر كسى مريض باشد حتّى اگر احتمال ضرر هم بدهد واين خوف و ضرر عقلائى باشد دراين صورت تكليف از او ساقط مى ‏شود. ويا نماز كه افضل عبادات به شمار مى‏رود وركوع وسجودكه از اركان آن به شمار مى‏روند، اگر كسى توان انجام آنرا نداشته باشد به هرنحوى كه برايش مقدور است بايد نماز را اقامه كند وانجام ركوع وسجودازاو ساقط است. وياامر حج براى كسى كه استطاعت انجام فريضه حج را ندارد تكليف انجام حج از اوساقط است واگراستطاعت مالى دارد بايد نايب بگيرد وهكذا...

     زيرا خداوند براى بندگانش راحتى رااراده كرده است

« يُريداللّه بكم اليُسر».ودردستورات اسلام حَرَج نيست

«ماجَعَل عليكم فى الدّين من حَرَج ».

     مضافا بر اينكه دراسلام دربسيارى از موارد شرط صحّت عمل را در عدالت قرار داده است مانند:امام جماعت،شهود درامر طلاق، درتقليد از مرجع، معّرِف براى تعيين مرجع و...

     معناى عدالت جز ترك گناه نيست، اگر كسى مرتكب يك گناه كبيره بشود از عدالت ساقط مى‏شود؛ مثلاًاگر كسى يك دروغ بگويد ويا يك غيبت بكند اوديگر عادل نيست !واحكامى كه شرط صحّت آنها عدالت است از اينگونه افراد

مجزى نيست، واگر ترك گناه محال بود شارع مقدّس اينگونه احكام‏ راجعل

نمى‏ كرد،

     باتوجه به اين معنا كه اسلام مكتبى است كه دراوتكليف مالايطاق وجودندارد وخداوند رحيم راحتى را براى بندگان خواسته وعُسر وحَرَج هم دراحكام الهى نيست، نتيجه گرفته مى‏شود كه ترك گناه ومعصيت براى مؤمن حرجى

نيست ولذامكتبى كه درانجام تكاليف اينگونه ملاحظه مكلَّفين را نموده است وبراى كسانى كه قدرت انجام تكليف راندارند،تكليف را از آنها بر داشته‏ است، امادربرابر گناه ومعصيت، هيچ گونه ترخيصى ازطرف شارع داده نشده

است،براى هيچ كسى و درهيچ سنّى ،حتّى يك گناه كوچك وصغيره حتى براى يك باردرتمام عمر .

     اگر كسى بگويدكه من نمى‏توانم گناه نكنم ومن طاقت ندارم ونمى توانم خودم را حفظ كنم ومرتكب معصيت نشوم؛اين گونه افراد بايد بدانند كه اين از القائات شيطان است تابتواند افراد رابه گناه وادار نمايد .

     البتّه ترك گناه ومعصيت ؛بدون كمك وامداد الهى ممكن نيست وآنكه ترك گناه را براى مؤمن آسان مى ‏كند فضل ورحمت الهى است زيرا خداوند متعال

مى ‏فرمايد:

    « ولولا فَضلُ اللّه ورحمته ما زكى منكم من احدٍ ابدا ولكنَّ اللّه يُزكّى من يشاء »

    زيرا شيطان اين دشمن قسم خورده !قادراست هركسى را به گناه وادار نمايد ؛ ولذا خداوند متعال از بندگانش خواسته تا از شرّ شيطان به او پناه‏ ببرند

«وقل اعوذ باللّه من همزات الشيّاطين».

     خداوند متعال وعده داده است تا بندگانش را از شرّ شيطان حفظ كند وخداوند وَدود ومهربان به وعده خود وفامى ‏كند وخلف وعده نمى‏كند

«انّ اللّه لا يخلف الميعاد ».

     ممكن است كسى بگويد: هستند كسانى كه از شرّ شيطان به خدا پناه مى ‏برند اما باز شيطان آنها را رها نكرده وآنها رابه گناه ومعصيت وادار مى ‏نمايد .

      درپاسخ بايد چنين گفت: كه خداوند متعال به كسانى وعده كمك ويارى داده است كه او را يارى كنند:

      اِن تَنصروااللّه يَنصُركم ويُثَبّت اقدامَكم .ويارى كردن حضرت حق جَلّ وعَلى ؛به انجام دادن واجبات وترك محرّمات مى ‏باشد .

      درواقع خداوند به مؤمنين وعده داده است وآنها زمانى كه به حضرت بارى تعالى پناه ببرند، ديگر شيطان جرأت نمى ‏كند به آنها نزديك شود ولذا وقتى شيطان دور شد وفضل ورحمت الهى شامل حال اوشد ديگر ترك گناه ومعصيت آسان

مى‏ گردد وبراى مؤمن ترك گناه بسيار آسان مى‏گردد،لذا دراسلام از همه مكلّفين ترك گناه خواسته شده است واگر كسى در سلك متقين قرار بگيرد واراده كند وتصميم بگيردكه باتقوا باشد واز خداوندقادر متعال كمك بگيرد

به راحتى بر شيطان وهواى نفس غالب مى‏شود وبه درجات عالى مى‏رسند.

     ولذااينطور نيست كه ترك گناه فقط مختصّ به چهارده معصوم ( عليهم ‏السلام) بوده باشد ؛بلكه هستند كسانى كه مرتكب گناه ومعصيت نشده‏ اند،

     بعبارتى ديگر: معصوم به معناى لغوى مختصّ به معصومين ( عليهم‏ السلام)

نمى ‏شود؛ بلكه هركس كه خود را از گناه حفظ كند ومرتكب معصيت نشود معصوم است .

دسته ها :

   بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ،وبه نستعين

    الحمد للّه رب العالمين ثم الصلا ة والسلام على  سيدنا ونبينا وحبيب قلوبنا وطبيب نفوسنا العبدالمؤيد والرسول المسدد ابى القاسم محمّد ( صلى‏الله‏ عليه ‏و‏آله) وعلى اهل بيته الطيبين الطاهرين واللعن‏ علىاعداءهم اجمعين الى قيام يوم الدين.

     السّلام عليك ايتهاالصّديقة الشهيده ،الرضيّة المرضيّه ،الفاضلة الزكيه، الحوراءالانسيّه، التقيّة النقيّه،المحدّثة العليمه، المظلومة المغصوبة، المضطهده ‏المقهورة،يا فاطمة بنت رسول اللّه ورحمة اللّه وبركاته .

 

    ولها جلال ليس فوق جلالها                   الاّ جلال اللّه جل جلاله 

      ولها نوال ليس فوق نوالها                    الاّ نوال اللّه عّم نواله

    خداى اكبر واعظم نكرده خلق به عالم

                                 ز نسل حضرت آدم زنى به شوكت زهراء( عليهاالسلام)

    فزون شد از همه زنها جلال مريم كبرى

                                      جلال مريم جزئى است از جلالت زهراء( عليهاالسلام)

 

     * فصل اوّل

     مقام ومنزلت فاطمه زهراء ( عليهاالسلام)ازنظر قرآ ن :

 (1)=آيه تطهير:    

يكى از آياتى كه دلالت بر عظمت معصومين ( عليهم ‏السلام) مى‏كند آيه تطهير است كه درشأن اهل بيت نازل شده است

    « انّمايريداللّه ليذهب عنكم الرجس اهل ‏البيت  ويطهّركم تطهيرا».

     خداوندتبارك وتعالى اراده كرده است كه آنها را از هر گونه رجس وآلودگى وپليدى حفظ نمايد، وآنها رابه طهارت تكوينى تطهير نموده است .

شرح وتفسير

     قبل از هرچيز بايد اقراركردبه اين كه بشر از درك مقام ومنزلت ومرتبه صدّيقه طاهره فاطمه زهراء( عليهاالسلام) عاجز است

وبهترين دليل بر اين مدعا آيه تطهير مى‏باشد،درآيه تطهير علاوه بر بيان عظمت ومقام معصومين ( عليهم‏ السلام) ؛ بيانگر عجزاز درك مقام معصومين ( عليهم‏ السلام) مى‏باشد

     بيان مطلب :

     درابتداى آيه آمده است كه خداوند تبارك وتعالى اراده كرده است كه اهل بيت رااز هرگونه رجسى دورنمايدوازهرگونه آلودگى وپليدى حفظ نمايد ودرآخر

مى‏فر مايد: آنها را تطهير نموده است .

     آيا اين طهارت همان عدم رجس است؟ ياطهارت امر ديگرى مى‏باشد ؟

دسته ها :

                                                      بسم الله الرحمن الرحيم

    نكته ديگرى را كه نبايد از ياد برد، استفاده شيطان از اين فرصت غفلت، براى گمراهى افراد است ؛ به اين معنا كه بهترين فرصت براى گمراهى بندگان خدا زمانيست كه بنده، از ياد مولايش غافل شود، در آن وقت است كه شيطان فرصت را غنيمت دانسته وافراد را گمراه مى‏كند. حتّى اگر اين غفلت، يك لحظه باشد او با شيطنتى كه دارد، مى‏تواند در همان فرصت كوتاه، انسان را نابود كند.لذا اين دعائى كه در آن ازخداوند تبارك وتعالى مسئلت مى‏شود كه حتّى به مقدار يك چشم برهم زدن هم ما را به خودمان وا نگذار:«الهى لاتكلنى نفسى طرفة عين ابدا» يكى از دلائلش همين است كه حتّى اگر يك لحظه ،انسان به خود، وا گذاشته وغافل از ياد خداوند شود،شيطان او را در همان زمان، هلاك كرده و اهل آتش مى‏نمايد.

 

    نكته ديگر اين كه آن خطرى است كه متوجّه مؤمنين مى‏شود؛ به اين بيان :بعضى از آيات عذاب كه در قرآن آمده ، مربوط به كفّار ومشركين مى‏باشد وممكن است كسى بگويد كه اين آيه، شامل‏ حال ما نمى‏شود، زيرا ما كافر ومشرك نيستيم. امّا اين آيه ‏اى كه مربوط به غافلين آمده، آيه ‏اى نيست كه كسى بتواند به راحتى از كنار آن بگذرد وخودش را از آن جدا كند؛ به اين معنا كه من اطمينان دارم كه اين حالت، در من پيدا نمى‏شود واين آيه شامل حال من نمى‏گردد، بلكه تاريخ نشان داده كه عدّه ‏اى بوده كه در ابتداى امر، وارسته وموحّد بوده ‏اند، امّا در اثر غفلت، به دام شيطان افتاده و به عذاب ابدى گرفتار شدند،مانندكسانى كه از فرمان مولاالموحّدين اميرالمؤمنين ( عليه‏ السلام )سرپيچى كردندودر مقابل ‏اوايستادند وخود را به عذاب ابدى گرفتار ساخته وكسانى كه در واقعه كربلا در مقابل سيّدالشّهداء( عليه‏ السلام ) شمشير كشيدند و.... اين خطرى است كه همه را تهديد مى‏كند.

 

    غفلت، موجب لغويّت اعمال

 

    با ذكراين نكات، روشن شد كه غفلت، بزرگترين خطرى است كه انسان را تهديد مى‏كند ولذا در اسلام دستوراتى در غالب تذكّر آمده تا بندگان، دچاراين دام شيطانى نگردند.

 

    يكى از عواملى كه موجب مى‏شود تا بشر به كارهاى بيهوده روى آورده و گرفتار اعمال لغو وعبث شود،حالت غفلت است ؛ لذامؤمنين باذكر و ياد خداوند تبارك وتعالى وبااستعانت واستمداد جستن وكمك خواستن از او وبااستعاذه وپناه بردن به اواز شرّ شيطان وهواى نفس،برآنندكه دچار غفلت نشده وشيطان آنان را به كار لغو گرفتار نكند. البته بيان مشروح اين موضوع در جزوه‏ اى كه درباره تذكّر واهميّت آن نگاشته شده ،آمده كه اميد است، مقدمات چاپ آن فراهم گردد( انشاءاللّه تعالى).

 

 

 

دسته ها :

   بسم الله الرحمن الرحيم

 تبصره :

   اگر چه غفلت وفراموشى در بعضى از موارد، لازم وضرورى است امّا اگر از حدّ ،افزون شود، بسيار خطرناك ومهلك مى‏باشد وانسان را به پست‏ترين دركات دوزخ وارد مى‏كند.

 

    بيان مطلب:

 

    اگر انسان فراموشى نداشت، زندگى برايش بسيار تلخ وناگوار مى‏شد، به اين بيان كه وقتى عزيزى از دست مى‏رود، فقدان وى موجب افسردگى ،ناراحتى ونااميدى مى‏گردد و در آن حال، زندگى براى او هيچ ارزشى ندارد؛امّا آن چه كه موجب مى‏شود تا دوباره زندگى براى او معنا ومفهوم پيدا كرده و شيرين شود، همان فراموشى وغفلت است؛ اگر آن حالى كه در روز اول بر اثر فقدان عزيزان، در انسان پيدا مى‏شود، باقى مى‏ماند ديگر زندگى  معنا ومفهوم نداشت؛ امّا به بركت آن ،در اثر گذشت زمان، به گونه‏ اى فراموش مى‏كند كه گويى چنين عزيزى نبوده است وبه موجب اين فراموشى،زندگى شيرين مى‏شود؛امّا همين غفلت ،اگر از حدّ خود تجاوز كند ،به قدرى خطرناك شده وانسان را به جائى مى‏رساند كه نه تنها مُردن وقبر وقيامت ودوزخ وعذاب الهى را فراموش مى‏كند،حتّى ازخالق خود يعنى خداوند تبارك وتعالى نيز غافل مى‏گردد ودر اثر غفلت، به قدرى سقوط مى‏كند كه از هرحيوانى پست‏ تر مى‏شود و به تعبيرى كه در قرآن آمده آنها را كور و كر وديوانه وحيوان بلكه از حيوان هم پست ‏تر معرفى نموده است.

 

     «ولقد ذرعنا لجهنّم كثيرا مّن الجنّ والانس‏لهم قلوب لا يفقهون بها ولهم اعين لا يبصرون بها ولهم اذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضلّ اولئك هم الغافلون» (1)=

 «به يقين، گروه بسيارى از جنّ وانس را براى دوزخ آفريديم ؛آنها دلهايى (درك وعقل) دارندكه با آن (انديشه ‏نمى كنندو)نمى‏فهمند وچشم هائى كه با آن نمى‏بينند و گوش هائى كه با آن نمى‏شنوند ؛ آنها هم چون چهار پايانند ، بلكه گمراهتر!اينان همان غافلانند».

 

    با توجّه به اين آيه شريفه وبعضى از آيات ديگر، غافلين پست‏ترين افراد بوده و حتّى از كفّار نيز بدترند؛زيرابعضى از كفّار جاهلند و فرق جاهل با غافل، در اين است كه براى جاهل، اميد نجات هست ،امّا براى غافل نيست، زيرا جاهل مانند كسى مى‏ماند كه خواب است امّا غافل مانند ديوانه مى‏باشد؛ در قرآن آنان را ديوانه معرفى كرده است وديوانه قدرت درك وتشخيص ندارد، به اين بيان: همانگونه كه ديوانه، از درك عاجز است انسان غافل هم بر درك حقيقت ناتوان است با اين فرق كه ديوانه، تكليف ندارد چون درك ندارد امّا غافل، درك دينى نداشته وقلبش در اثرغفلت، از گناه سياه شده واو را ديوانه نموده است. امّا اگركافر غافل نبوده وگمراه باشد وحقيقت براى او روشن شود وارشاد گردد ،اميد نجات براى اوهست ،درست مانند كسى كه خواب است و در اثر خواب بودن از همه چيز بى‏خبر مى‏ماند ،امّا همين كه بيدار شد، متوجّه و آگاه مى‏شود ؛لذا غافلين از كفّار بدترندبلكه بدترين وپست‏ ترين دَرَكات در دوزخ، جايگاه آنان است ومنافقين كه همان غافلين هستند، طبق آيه كريمه در دَرَك اسفل دوزخ جاى دارند.

 

    «انّ المنافقين فى الدّرك الاسفل من النّار»(2)

 

= «به تحقيق منافقين، در پايين ‏ترين دَرَكات آتش هستند».

--------------------------------------------------------------------------------

1- سورة الاعراف آيه 179

2-     سورة النّساء آيه /145

دسته ها :

                                  بسم الله الرحمن الرحيم

(2)= (غفلت )

    عن اميرالمؤمنين ( عليه ‏السلام )«كلّ قولٍ ليس فيه ذكر فهو لغو».(1)

 

=« هر قول (كاروكوششى)كه درآن ياد (خداواخلاص)نباشد، لغو وبيهوده است» .

 

     شرح وتوضيح :

 

    براى قول معانى زيادى ذكر شده است كه از آن جمله، معناى اجتهاد وكوشش كردن است .(2)

 

    اگر قول را در كلام نورانى امام المتّقين واميرالمؤمنين ( عليه‏ السلام ) را تعميم داده وبه معناى كوشش وعمل گرفته شود،جامع تمام معانى مذكور مى‏گردد و تمام اقوال وانظار مفسرين را شامل شده وبهترين وجامع‏ترين معنا وتفسير براى آيه شريفه خواهد بود ومعناى روايت قريب به اين بيان مى‏شود كه هر گونه "فعاليّت وكوشش و عملى"كه در او ذكر نباشد (وغفلت باشد)آن عمل لغو است. (حال آن عمل، گفتار يااين كه كردارورفتار وياپندار وانديشه باشد) .

 

    بيان ديگرى: كه "قول" را دركلام امام( عليه‏ السلام ) تعميم داده والغاء خصوصيت نمايد ومنحصر به گفتار نكرده وعمل راهم شامل شود اين است كه هرعملى اعمّ از گفتار، رفتار و كردار، اگر در آن غفلت از ياد خداوند باشد لغو است .

 

    نكته‏ اى كه از اين كلام نورانى استفاده مى‏شود اين است كه غفلت از ياد خداوند متعال، در مؤمن راه ندارد وازهر كارى كه موجب آن بشود، دورى مى‏جويد .===============================================

1 - تفسير صافى ج 3 ص 394 نقل از ارشاد مفيد.

2- اقرب الموارد .

دسته ها :

                                                بسم الله الرحمن الرحيم

    بعد از بيان انظار مفسران بزرگ در مقام، وذكر معناى جامع وكامل براى كلمه "لغو"ذكر نكاتى چند در مقام لازم است

 (1)=قصد قربة

  مؤمن، هر عملى كه اورااز خداوند متعال دور كند اجتناب مى‏كند واز آن روى گردان است .

 

    هرعملى را كه انجام مى‏دهد در آن قصد قربة مى‏كند وسعى اوبر اين است كه با آن عمل به خداوند تبارك وتعالى نزديك شود .

 

    بيان مطلب:

 

    اعمال ورفتارى كه مؤمنين انجام مى‏دهند با هدف نزديك شدن به خداوند متعال است ولو آن عمل يك كار مباحى باشد، مؤمن همان عملى كه مباح است وانجام آن براى ديگران اجر وقربى ندارد ،اما مؤمن سعى بر آن دارد كه همان عمل مباح را در قالب يك عمل خداپسندانه انجام دهد واز آن عمل ،نه تنها پاداش واجر اخروى كسب كند بلكه همان عمل مباح را وسيله تقرب الى اللّه براى خود قرار مى‏دهد واين نكته‏اى هست كه ديگران از آن غافل مى‏باشند به عنوان مثال: غذا خوردن وخوابيدن يك امر طبيعى است كه همه انسانها به آن محتاجند، اما مؤمن علاوه بر اين كه نياز خود رابر طرف مى‏كند ،از اين اعمال براى خود كسب فيض هم مى‏نمايد،در وقت غذا خوردن نيت خود را اين گونه قرار مى‏دهد : خدايا اين غذا را مى‏خورم تا نيروبراى عبادت تو پيدا كنم تا بهتر وبيشتر بتوانم بندگى وعبادت تورا بكنم. ويا وقت خوابيدن قصدش اين است كه بخوابد تا خستگى از بدن اوبيرون برود تا بهتر بتواند به اطاعت از پروردگار جلّ جلاله بپردازد حتى اين معنا را مؤمن تعميم مى‏دهد در گردش وتفريح به اين نيت كه براى رفع خستگى روحى به گردش مى‏روم تا بهتر بتوانم اطاعت از خداوند متعال بكنم .وقطعا يك چنين قصد ونيتى هر عمل مباحى را ارزشمند نموده وموجب قرب الهى براى عبد مى‏شود.

 

    با اين بيان مى‏توان يك معناى جامعترى براى "لغو" بيان داشت وآن اين كه هر عملى كه انسان را به خداوند تبارك وتعالى نزديك نكند ،مؤمن از آن روى گردان است ولو آن عمل مباح باشد.

 

    به بيان ديگر مؤمن هر عملى راكه انجام مى‏دهد در آن عمل خوشنودى خداوند را در نظر دارد وبابيان مذكور روشن شد كه مى‏توان همه امور را با نيت تقرب الى اللّه انجام داد وبراى همه اعمال پاداش اخروى درنظر گرفت. واين كه مؤمن كار لغو نمى‏كند به اين معنى مى‏شود كه كار بدون اجر وپاداش معنوى واخروى والهى نمى‏شود وبراى تمام اعمال خود قصد قربت مى‏كند ؛ زيرا «انّماالاعمال بالنّيات». وبنابراين معناى مذكور،منظور اين روايت شريف ونورانى هم روشن مى‏شودكه «نيّت المؤمن خيرٌ من عمله»:«نيّت مؤمن بهتراز عمل اوست»؛ زيرا چه بسا عمل، يك امر مباح باشد، امّا آنچه اين عمل مباح را با ارزش مى‏كند نيّت مؤمن است ؛اگر قصد او از اين عمل، رضاى خداوند متعال باشد، آن ارزش پيدا مى‏كند واز مباح بودن خارج مى‏شود.

    نقل كرده‏اند: روزى امام جعفر صادق « عليه‏ السلام »از كنار خانه شخصى عبور مى‏كردند كه مشغول ساختن آن منزل ودر حال نصب پنجره‏اى بود. حضرت از او سؤال كردند كه اين پنجره را براى چه نصب مى‏كنى؟ در جواب عرضه داشت: براى روشن شدن اطاق. حضرت فرمودند كه نيّتت را خوب كن وبگو: اين پنجره را مى‏گذارم تا سپيده صبح وطلوع فجر راببينم (تانمازم را اوّل وقت بخوانم).

 

    در حالى كه پنجره فرقى نمى‏كند امّا اين نيّت است كه به اين عمل، ارزش مى‏دهد.

 

    نقل كرده‏اند: شخصى كه پدرش فوت كرده بود به خدمت عالم بزرگوارى رسيد وآن عالم را از فوت پدرش باخبر كرد . آن عالم در حالى كه مشغول ميل نمودن غذا بودند، بعد از تمام شدن غذا، خطاب به وى نموده وفرمودند:ثواب اين طعام من، براى روح پدر شما باشد!.بعد اين معنا رااضافه نمودند : هرعملى كه براى رضاى خدا باشد ثواب دارد واگر كسى غذارا به اين نيّت ميل كند كه نيرو پيدا كرده، بهتر عبادت خدارا انجام دهد، براى همان غذا،ثواب مى‏دهند.(1)

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- مرحوم علامه مجلسى « قدس ‏سره » در كتاب مرأة العقول ج 8 ص /4/93 در باره نيّت، دوازده قول نقل فرموده‏ است.

 

دسته ها :

                                بسم الله الرحمن الرحيم

  (22)دورى نمودن از كارهاى لغو

 

    قال اللّه تبارك وتعالى فى محكم كتابه :

 

   «والّذينهم عن الغو معرضون» = مؤ منين كسانى هستند كه از كارهاى لغو دورى مى‏جويند.(1)

 

     براى "لغو" مفسرين معانى مختلفى را ذكر كرده‏اند بعضى "لغو"را به معنى باطل وبعضى آن را به معنى همه معاصى .بعضى به معنى دروغ .بعضى به معنى دشنام يا مقابله دشنام به دشنام. وبعضى به معنى غنا ولهو ولعب گرفته‏اند.وبعضى‏به معنى شرك تفسير كرده‏اند.وبعضى به معنى كارهاى بى هدف وبدون نتيجه... .

 

    امابعضى ازمفسرين بزرگ ،يك معناى جامعى هم براى او ذكر نموده‏اند،هرگفتار وعملى است كه فايده قابل ملاحضه‏ اى نداشته باشد لغو است .همه اينها مصداق هاى آن مفهوم كلى وجامع است .

 

    بعضى از مفسرين علاوه بر موارد ذكر شده افكار بيهوده را هم به آن اضافه كرده وقائل به اين معنا هستند كه افكار بيهوده وبى پايه ‏اى كه انسان را از ياد خدا غافل واز تفكر در آنچه مفيد وسازنده است به خود مشغول مى‏دارد همه در مفهوم لغو جمع است .(2)

 

    در واقع در تمام موارد مذكور استعال شده است ،شايد به خاطر استعمال اين كلمه در قرآن در موارد مختلف باشدكه معانى متعددى براى آن بيان شده است ،همه اينها مصداقهاى آن مفهوم كلى وجامع است .

--------------------------------------------------------------------------------

1- سورة‏المومنون آيه 3

2- تفسير نمونه ج 14 ص 195

دسته ها :

                                         بسم الله الرحمن الرحيم

    (21) انتظار الفرج

 

     يكى ديگر از ثمرات معرفت منتظر فرج حضرت بقية اللّه الاعظم حجة بن الحسن العسكرى (عجل اللّه نعالى فرجه الشريف )بودن است واين امتيازى است كه خداوند تبارك وتعالى به مومنين عطا فرموده واز بركات معرفت مى‏باشد.

    ازجمله مسائلى كه نسبت به آن از طرف معصومين ( عليهم‏ السلام )سفارش شده است مسئله "انتظار فرج"است

 

    اين معنا از روايات زيادى كه از معصومين ( عليهم ‏السلام ) بيان شده است استفاده مى‏شود كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:

 

   « ...فينتظرخروجه المخلصون...»(1)

 

    ...پس كسانى كه مخلصند، منتظرخروج آن حضرت هستند.

 

     وقال على بن الحسين ( عليهماالسلام ) «انتظار الفرج من اعظم الفرج ».(2)

    ابوحمزه ثمالى از ابوخالدكابلى ازامام رين العابدين على بن الحسين ( عليه‏السلام )نقل مى‏كند:كه داخل شدم بر آقاى خودم...حديث طولانى است تا آنجاكه در وصف كسانى كه قائل به امامت حضرت بقية‏اللّه الاعظم خحة بن الحسن العسكرى (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف )در زمان غيبت آن حضرت مى‏باشند و منتظرين ظهور آن حضرت هستند، چنين فرمودند: آنها با فضيلت‏ترين اهل هرزمان هستند؛زيراخداوند تبارك وتعالى به آنهابه قدرى ازعقل ‏ها وفهم‏ ها ومعرفت‏ ها عطا فرموده ‏است كه غيبت در نزد آنان به منزله شهود است وقرار داده است آنها را در آن زمان مانند كسانى كه مابين دودست رسول اللّه ( صلى‏الله ‏عليه ‏و‏آله )با شمشيرجهاد مى‏كنندوآنها حقيقة مخلص مى‏باشند واز شيعيان راستين ما هستندودعوت كنندگان به دين خداوند عز وجل هستند هم در پنهان وآشكار.وسپس اضافه فرمودند كه انتظار فرج ازبزرگترين فرج هامى‏باشد.

 

    ودر روايت ديگرى ابوبصيراز امام جعفر صادق (عليه السلام)روايت مى‏كند:كه حضرت فرمودند:«خوشا به حال كسانى كه شيعه وپيروقائم ما هستند كسانى كه منتظر ظهور آن حضرت در زمان غيبت آن حضرت مى‏باشند .اطاعت وپيروى از آن حضرت مى‏كنند درظهور آن حضرت، آنها اولياء اللّه هستند كه هيچ خوف وترس وهيچ حزن واندوهى بر آنها نيست ».

 

    عن ابى بصير قال: قال الصادق (عليه السلام ):«ياابابصيرطوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته والمطيعين له فى ظهوره اولئك اولياء اللّه الذين لا خوف عليهم ولا هم يحزنون ».(3)

 

    بيان مطلب

 

    تنهاكسانى مى‏توانند منتظرواقعى باشندكه نسبت به وجود ومقام آن حضرت معرفت داشته باشندواز آنجائى كه معرفت از امتيازاتى است كه خداوند متعال در قلوب مومنين قرار داده است ديگران از آن بى نصيبند كه در جاى خود به آن اشاره شدوهمان گونه كه در معرفت‏ اين معنابيان شدكه هر چه ايمان وتقوا در مومن بيشتر شود معرفت او زيادتر مى‏شود در مسئلة انتظار هم اين معنا ثابت است به اين بيان كه هر چه ايمان قوى‏تر وتقوا بيشتر شود انتظار زيادترمى گردد وبه بيان ديگر: حالت انتظار فرج در مومنين به صورت تشكيكى است كه كم وزيادش به قوت وضعف ايمان بستگى دارد ولذا ازجمله مواردى كه بايد از خداوند متعال امداد طلبيد والتماس كرد در خواست حالت انتظار واقعى است؛زيرا انتظار فرج افضل اعمال وعبادات واحبّ الاعمال در نزد خداوند تبارك وتعالى است همان گونه كه از روايات استفاده مى‏شود.

 

    عن الرضا( عليه‏ السلام )عن آبائه ( عليهم‏ السلام ) قال: قال رسول اللّه ( صلي الله عليه وآله وسلم ):«افضل اعمال امّتى انتظار فرج اللّه عز وجل» .

 

    قال اميرالمومنين ( عليه‏ السلام ):«انتظرواالفرج ولاتيأسوا من‏روح اللّه،فانّ احبّ الاعمال الى اللّه عز وجل انتظار الفرج».

 

  

 

    بعضى بر اين باورند كه هر كسى مى‏تواند منتظر واقعى امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) بوده باشد در حالى كه تنها مؤمنين از اين امتياز بر خوردارند؛زيرا فرق است بين انتظار در اموردنيوى وانتظار فرج ،همان گونه كه فرق است بين حب وبغض مادى ومعنوى وفرق است بين لذائذ مادى ومعنوى وترس معنوى ومادى و...كه بطور اجمال به بعضى از آنها اشاره شده است .

 

 

  --------------------------------------------------------------------------------

1-كمال الدين ص378 كشف الغمه /ج 3 /ص 311اعلام الوري /ص 401  

2-كمال الدين ص / 644/ حديث /1

3-همان مدرك/ص

دسته ها :

                                                       بسم الله الرحمن الرحيم

 

اخلاص در عمل (2)

 

    در باب اخلاص مطلب بسيار است كه در جاى خود بايد به آن اشاره شود امّا آنچه كه مربوط به اين مقام مى‏شود واز كلام رسول اللّه ( صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله )استفاده مى‏گردد، عبارت است از اين كه اخلاص، از امتيازات مؤمنين واز آثار ونتايج معرفت مى‏باشد؛به اين معنا كسى كه معرفت ندارد، محال است كه در او واعمال ونيّاتش اخلاص باشد .

 

    قال رسول اللّه ( صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله )مخبرا عن جبرئيل عن اللّه عزّ وجلّ انّه قال: «الاخلاص سرٌّ من اسرارى استودعته قلب من احببت من عبادى» (1) =پيامبرگرامى اسلام ( صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله )ازقول خداوند عزّ وجلّ فرموده:«اخلاص ،سرّى از اسرار من است. آن را در قلوب بندگانى كه آنها را دوست مى‏دارم، امانت مى‏گذارم».

 

    بيان مطلب:

 

    از اين حديث نورانى چنين استفاده مى‏شود كه اخلاص ،موهبتى الهى است كه خداوند (جلّ جلاله وعظم شأنه)در اختيار كسانى كه دوستشان مى‏دارد قرار مى‏دهد. در جاى خود اشاره شد كه محبّت، از آثار معرفت مى‏باشد كه هر چه معرفت بيشتر شود محبّت زيادتر مى‏گردد وبه اين نكته هم اشاره شد كه در علائق ايمانى ،علاقه ومحبّت، طرفينى است به اين معنا كه اگر كسى علاقه ايمانى به ديگرى داشته باشد، قطعا طرف مقابل هم نسبت به آن علاقه‏مند مى‏باشد واين، از امتيازات آن است كه قبلاً به آن اشاره شد؛ در نتيجه اين علاقه خداوند كه در حديث آمده، على الظّاهر مربوط به مؤمن است، زيرا مؤمنِ واقعى، قطعا محبوب خداست وخداوند تبارك وتعالى هم محبوب مؤمن است كه بالاترين درجه محبّت را نيز چهارده معصوم (سلام اللّه عليهم) دارند وخداوند متعال هم آنها را بيشتر از همه دوست داشته ولذا از بالاترين درجه اخلاص بر خوردار بوده وهستند.

 

    البتّه مخفى نماند كه آنها از مخلَصين مى‏باشند؛ به اين معنا كه انسان كامل هستند وتمام اعمالشان با اخلاص كامل همراه است وكارى بدون اخلاص انجام نداده‏اند كه در جاى خود، اين معنا ثابت است.

 

    در نتيجه اخلاص، در صورتى پيدا مى‏شود كه بنده، محبوب خداوند ودود ومهربان باشد ومحبوب الهى كسانى هستند كه نسبت به او معرفت دارند؛ پس اخلاص، از بركات معرفت به شمار مى‏رود

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- بحار الانوار ج 67 چاپ بيروت ص 249 ح 24 نقل از منية المريد.

 

 

 

 

دسته ها :

                                          بسم الله الرحمن الرحيم

(20) اخلاص در عمل

 

     آيات وروايات زيادى در باره اخلاص ذكر شده است ؛از آن جمله :

 

    قال اللّه تبارك وتعالى فى محكم كتابه: «فمن كان يرجو لقاء ربّه فليعمل عملاً صالحا ولا يشرك بعبادة ربّه احدا»(1)=«پس هر كس به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند».

 

   «انّا انزلنااليك الكتاب بالحق فاعبداللّه مخلصا له الدّين الا للّه الدّين الخالص» (2)

 

«ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم ؛ پس خدا را پرستش كن ودين خود را براى او خالص گردان .آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست» .

 

    قال اميرالمؤمنين ( عليه‏ السلام ) = «افضل الاعمال ما اخلص فيه»

 

= «با فضيلت‏ترين وبهترين اعمال، آن كارى است كه اخلاص در آن باشد».

 

    عن ابى جعفر الجواد ( عليه‏ السلام ) «قال افضل العبادة‏الاخلاص» = «با فضيلت‏ترين عبادت، اخلاص است» (3)

 

    يكى ديگر از آ ثار وثمرات معرفت وشناخت، اخلاص در عمل است؛به اين معنا كه اگر معرفت نباشد، اخلاص پيدا نمى‏شود وهمان گونه كه براى معرفت، مراتب ودرجاتى وجود دارد براى اخلاص نيز ميتوان بيان كرد كه هرچه تقوا وپرهيز كارى بيشتر ،معرفت زيادتر و هراندازه معرفت بالاتر باشد ،اخلاص بيشتر مى‏شود وبه فرموده مولاالموحّدين اميرالمؤمنين ( عليه ‏السلام ) بهترين اعمال، آن كارى است كه در آن اخلاص باشد واگر اخلاص در عمل نباشد، آن،ارزش معنوى وعبادى ندارد؛ به اين معنا كه پاداش را به ميزان اخلاص حساب مى‏كنند ؛ هر چه اخلاص،بيشتر باشد اجر آن عمل زيادتر است ولذا در آياتى كه در باره بندگان نازل شده، در كنار پرستش وبندگى ،"قيد اخلاص در دين"آمده است.

 

    عن ابى جعفر ( عليهم االسلام ):«...من عرف النّية خلوصها علم انّ اخلاص النيّة اشدّ من جميع الاعمال»(1)

 

    =امام محمّد باقر( عليه ‏السلام )فرمودند:«كسى كه معناى نيّت وخلوصِ در آن را فهميد، مى‏داند كه اخلاص در نيّت،از همه اعمال سخت‏تر است». سپس حضرت ( عليه‏ السلام ) معناى عمل خالص را اين گونه بيان فرمودند:

 

    «بأنّه هو العمل الّذى لاتريدأن يحمدك عليه احدٌ الاّ اللّه عزّوجلّ، لاعندالفعل ولا بعده»

 

    قريب به اين معنا فرمودند كه: «انگيزه وهدفش از انجام دادن عمل ،اين نباشد كه غير خداوند عزّ وجلّ، احدى او را حمد وثنا كند، نه در هنگام انجام دادن كار ونه بعد از تمام شدن آن» (2)

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1-سورة الكهف آيه 111

 

2- سورة الزمرآيه 2

 

3- بحار الانوارچاپ بيروت ج 67 ص249 ح 25 نقل از كتاب عدة الداعى

 

4- بحارالانوار ج 67 ص 233

 

5- در بيان اخلاص، مرحوم علاّمه مجلسى ( قدس ‏سره )در بحارالانوار، آ يات وروايات زيادى كه از معصومين

(سلام اللّه عليهم) در مقام، وارد شده است، به همراه انظار علماى اسلام از خاصّه وعامّه وعلماى اهل عرفان، ذكر نموده است و چون بنا براجمال واختصار است، ازبيان انظار صرف نظر نموده وطالبين، به كتاب مذكور وكتب ديگراخلاقى مراجعه نمايند .

 

 

 

 

 

 

 

دسته ها :
X