بسم الله الرحمن الرحيم
اهميت حجاب از نظر اسلام :
يكى از مسائلى كه در اسلام از اهميت خاصى بر خوردار است مسئله حجاب است ولذا صديقه طاهره ( سلام اللهعليها)به
اين مسئله اهميت زيادى مى دادند همان گونه كه از سيره آن حضرت استفاده مى شود واز رواياتى كه در اين مقوله از
حضرت ذكر شده است ؛همه حكايت از اهميت اين معنا مىكند.
استعمار ومسئله حجاب :
بعداز آنى كه استعمارگران فهميدند كه مسلمانان داراى سرمايه هاى زيادى از قبيل نفت
و...مىباشند؛به اين نتيجه رسيدند كه اگر بخواهند بر اين منابع عظيم دست پيدا كنند بايد مردم را
مستعمرۀ خود قرار دهند ولذا براى اين كه بهتر بتوانند به اهداف خود برسند براين شدند كه با
فرهنگ اسلام آشنا شوند ولذاآمدند از نزديك با فرهنگ اسلام آشنا شدند ومتوجه اين معنا شدند
كه باوجود اسلام ناب محمدى ( صلى الله عليه وآله)نمىتوانند به اهداف خود برسند واز طرفى قادر نبودند تا
مردم را از اسلام جدا كنند ولذا بر اين شدند كه ابتدا مسائلى كه موجب بيدارى مردم مىباشد
واجازه نمىدهد تا كسى برآنها مسّلط شده وآنهار ا مستعمره خود قرار دهد را از مسلمين
بگيرند؛بعداز تحقيقاتى كه در اين زمينه بعمل آوردند به اين نتيجه رسيدند كه با از بين بردن يك
عّده از مسائل اعتقادى ومذهبى كه در اسلام مى باشد آنها مىتوانند به اهداف خود برسند، در
اين زمينه امام خمينى ( قدس سره) مطالبى را بيان داشتند كه دراين جا ذكر مىشود.
«...اينها از طول مدتى كه شايد قريب سيصد سال است در اين مملكت راه پيدا كردند ؛ همه
چيز اين ممالك را؛خصوصا آنهايى كه مورد اهميت است خيلى براى آنها، مثل ايران ؛ مطالعه
كرده اند.هر چه ما داريم؛ از دارائى هاى زير زمينى واز دارائى هاى روى زمينى واز چيزهايى كه در
رقاى (پيشرفت وترقى) يك كشور دخالت دارد مثل فرهنگ، اقتصاد، وامثال ذلك، اينها مطالعه
كرده اند ومطالعاتشان بيشتر از ماست، اينها در آن وقتى كه اين وسائل نقليه فعلى نبوده است،
مى آمدند ودر ايران با كاروانها راه مىافتادند، سوار شتر مى شدند وگردش مى كردند، اطراف ايران
وتمام بيابان هايى كه در ايران بود مطالعه مى كردند وجاهايى كه احتمال ذخاير بود عكس بردارى
مى كردند ؛ كشف مىكردند وهمه اين چيزهايى كه ما در زير زمين داريم،آنها بهتر از ما مطّلعند ،در
مسائل فرهنگى وسياسى هم آنها مطالعات فراوان دارند...
بعد از تحقيقاتى كه به عمل آوردند به اين نتيجه رسيدند كه با وجود سرمايه هايى چون ؛ قرآن ومسجد وحج ونماز
ووحدت وروحانيت وعزادارى وحجاب و...نمىتوانند به مقاصد استعمارى خود برسند ولذا براين شدند تااين سرمايه
هاى مسلمين راازآنها بگيرند تا بهتر بتوانند به اهداف خود برسند .
بسم الله الرحمن الرحيم
(3) = حجاب حضرت فاطمه «سلام الله عليها»:
يكى ديگراز ويژگيهاى حضرت زهراء( سلام الله عليها)كه هم از رواياتى كه از آن حضرت به ما رسيده وهم از سيره آن حضرت
بايد مورد توجه قرار بگيرد و مىتواند الگو وسر مشقى براى بانوان مؤمنه وپويندگان راه آن حضرت بوده باشد؛
:حجاب: آن حضرت است ؛
وقال النبّى«صلى الله عليه وآله» لها «سلام الله عليها»: «اىّ شى ء خير للمرأة؟» قالت: ان لا ترى رجلاً ولا يراها رجل...»
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله)ازفاطمه (سلام الله عليها) سؤال فرمودند: كه بهترين چيز براى زن چيست؟ درپاسخ فرمودند: نه او مردى را ببيند ونه مردى اورا ببيند!
يكى از نكاتى كه بايد مورد توجه قرار بگيرداين است كه: كلامى راكه مى فرمودنداز روى هوى وشعارنبوده
است؛
بلكه به آن واقف بودند و عمل مىكردند واز آن جائى كه هميشه بهترين راعمل مىكردند وحتى ترك اولى هم
نمىكردند ؛ نتيجه گرفته مىشود كه حضرت به اين كلامى كه فرموده اند خود عمل نموده اند ؛ واگر كسى بگويد مگر
مىشود كه اومردى را نبيند ويا مردى اورا نبيند؟ در جواب بايد گفته شود كه اگر اين امر از محالات بود مقام حضرت
بالاتر ازاين است كه توصيه به يك امر محالى داشته باشد ودر نتيجه معلوم مى شود كه حضرت به اين كلامى كه
فرمودند عمل كرده اند .
ومؤّيد اين معنا ؛ روايتى است كه بيانگر سيره آن حضرت مىباشد ؛
نوادر راوندى: باسناده عن موسى بن جعفر، ( عليه السلام)عن آبائه( عليهم السلام)قال:قال على( عليه السلام)
استأذن اعمى على فاطمة ( عليهاالسلام)فحجبته، فقال رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله)لها: لما حجبتيه وهو لا يراك ؟فقالت
( عليهاالسلام): ان لم يكن يرانى ؛ فانّى اراه وهو يشّم الّريح، فقال رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله)اشهدانّك بضعة منّى .
موسىبن جعفر(عليه السلام)ازپدرانش (عليهم السلام) نقل فرمودنداز على (عليه السلام):كه شخص نابينائىاجازه گرفت
تابرفاطمه( عليهاالسلام)داخل شود ؛ پس آن حضرت خودش رااز آن عاجز ونابينا پو شانيد ؛ رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله)به ايشان
فرمودند: براى چه خودت را پوشانيدى در حالى كه او تورا نمىبيند؟ حضرت زهراء ( عليهاالسلام)عرضه داشتند: اگر او مرا
نمىبيند ولى من اورا مىبينم ومشام او بوى رامى فهمد! بعد رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله)فرمودند: شهادت مىدهم به تحقيق كه
تو پاره تن من هستى .
بسم الله الرحمن الرحيم
(5) - يارى كردن وكمك نمودن به همسر در كارهاى منزل .
از بعضى از روايات استفاده مى شود كه فاطمه زهراء ( سلام الله عليها)در كارهائى كه در منزل صورت مى گرفت ونيازى به
خارج شدن از منزل نداشته است هر چند سنگين ودشوار بوده است انجام مى دادند وبه همسرشان كمك مى كردند.
عن ابى عبد اللّه ( عليه السلام)قال: كان اميرالمؤمنين ( عليه السلام)يحتطب ويستقى ويكنس، وكانت فاطمة
( عليهاالسلام)تطحن وتعجن وتخبز . =امام جعفر صادق ( عليه السلام)فرمودند: كه اميرالمؤمنين ( عليه السلام) هيزم وآب مى آوردند
وفاطمه ( سلام الله عليها)آسياب مى كردند وخمير درست نموده ونان مى پختند.
شرح وتوضيح
كار هارا تقسيم كرده آن كارهايي كه بايد درخارج منزل صورت بگيرد مانند آوردن هيزم وآب آن امور را مولا انجام مي دادند اما كارهايي كه در داخل منزل قابل انجام بوده را حضرت فاطمه سلام الله عليها انجام مي دادندنكاتي كه از اين روايت در سيرۀ حضرت استفاده مي شود وقابل تأمل است اين است كه :اولا حضرت از انجام كار خوداري نمي كردندبا اين كه هيچ مسئوليتي نداشتند به اين معنا كه بر ايشان واجب نموده است اما تا آنجايي كه در توان داشتند از همكاري دريغ نداشتند وهمسر را ياري مي نمودند ونكتۀ ديگر اين كه حضرت كارهايي كه خارج از منزل بايد صورت مي گرفته را انجام نمي دادند ونكتۀ ديگربراي كاري هم كه در منزل انجام ميدادند هدف كسب مال نموده است به اين معنا كه كاري بكنند تا كمك هزينه براي همسر باشد در نتيجه اين گونه استفاده مي شودكه حضرت هم تلاش مي نمودند وهيچ وقت براي كسب پول ومالتلاش نكردند تا درسي باشد كه بانوان بدانند كه خداوند روزي رسان است ونيازي براي رساندن روزي به تلاش همسر ندارد (دقت شود)
بسم الله الرحمن الرحيم
(4) - عدم خود بينى وتواضع وفروتنى ومطيع بودن درمقابل همسر .
...زمانى كه آن دو نفر (ابوبكر وعمر)براى عذر خواهى آمدند واجازه خواستند براى ملاقات با
حضرت زهراء( سلامالله عليها)
مولااميرالمؤمنين على ( عليه السلام)داخل شدند بر فاطمه زهراء( سلام الله عليها)وفرمودند: فلان وفلان تصميم گرفته ومىخواهند برشما وارد شده وسلام بكنند،
شما چه مىكنيد؟قالت :«البيت بيتك ،والحره زوجتك افعل ماتشاء». فرمودند: خانه ؛ خانه شما ومن آزاده ؛همسر شما؛ هر كارى كه مىخواهيد انجام دهيد...
همان گونه كه از بيان حضرت استفاده مىشود نفرمودند چون شما حجة الله وامام من هستيد من مطيعم بلكه به
نكته اى اشاره مى كند كه مىتواند الگو وسر مشق براى بانوانى باشد كه مىخواهند ادامه دهنده راه صديقه كبرى فاطمه
زهراء بوده باشند وآن اينكه فرمودند من آزاده ؛همسر شما هستم واين بيانگر اين معناست كه زن بايد مطيع همسر باشد
هر چند بانوئى مانند دخت گرامى رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله)بوده باشد.
نكته اى كه لازم است به آن اشاره شود تصور غلطى است كه بعضى از افراد دارند ؛به اينكه مطيع بودن در صورتى
لازم است كه آمر اجلى ازمأمور باشد وفرمانده بايد از فرمانبر بالاتر باشد ولذابراين باورند كه اگر مطيع شوهرخود باشند
آنها تحقير مىشوند ؛درحالى كه در فرهنگ اسلام اين گونه فكر كردن مردود است واين گونه مسائل اعتبارى است براى
ايجاد نظام احسن وگشايش امور واين گونه تقسيمات جز مسئوليت وانجام وظيفه امتياز ديگرى ندارد وهر كسى در
حيطه وظايف خود مسئوليّت دارد واگر به وظيفه خويش درست عمل كند او از نظر اسلام ارزشمند مى بوده باشد؛به
عنوان مثال يك بيمارستانى را در نظر گرفته كه در آن دانشمندان ودكترهاى فوق تخصص وجود دارند ودر اين
بيمارستان مديرى دارد كه تخصّص آن در رشته مديريت است وبه لحاظ تخصصى كه در رشته مديريت دارد اورا مدير
آن بيمارستان نموده اند وموقعيت شغلى او ايجاب مىكند كه كليه كادر آن بيمارستان با اجازه او برنامه ريزى كنند
وحتى اگر خواسته باشند محيط كارى خود را ترك كنند بدون اجازه او نمى توانند؛ درحالى كه آن پزشكى كه در آنجا
مشغول به خدمت است به مراتب از نظر علمى وحقوقى برتروبالاتر است امادر عين حال خود را موظف مىداند كه
سر پيچى از فرمان مدير ننمايد آيا مىتوان گفت اگر از مدير اطاعت كند تحقير مىشود؟ هيچ عاقلى چنين نمى پندارد ؛
بلكه به عكس اگر سر پيچى از فرمان مدير نمايد تحقير شده ومورد ملامت وسرزنش قرار مى گيرد ؛ پس امر اطاعت زن
از شوهر به هيچ وجه دلالت بر برترى مرد بر زن ندارد وچه بسا بانوانى هستند كه از هر جهت برهمسرشان برترى دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
واما معصو مين ( عليهم السلام) داراى نفس راضيه ومرضيه ومطمئنه بوده اند وهميشه در مقابل مشكلات صبر مى كردند
وتسليم در مقابل مسائل ومشكلات بودند وخود را در محضر خداوند متعال مى ديدند وچون درمقام رضابودند
هيچ گاه مشكلات آنها را به ستوه نمى آورد، حتى در سختترين شرائط در مقام تسليم بودند،
حضرت ابى عبد اللّه الحسين سيدالشهداء( عليه السلام)در روز عاشورا بعد از آنى كه تمام اصحاب
ويارانش به شهادت رسيدند وتنها در مقابل دشمن در حالى كه زخمهاى فراوانى بر پيكر مطهرش
وارد آورده بودند ودشمن دور آن حضرت را محاصره كرده بودند يكى از كسانى كه در واقعه
حضور داشته است نقل مى كند:رفتم تا از واقعه گزارشى را تهيه كنم اما چهره نورانى حضرت مرا
به خود مشغول كرد (لقد شغلنى نور وجهه )يا شخص ديگرى نقل مىكند:امام ( عليه السلام)در آخرين
لحظات عمر شريفش با خدا راز ونياز نموده با اين جملات مناجات مى كرد: «صبرا على
قضائك يارب، لا اله سواك يا غياث المستغيثين مالى رب سواك ولا معبود غيرك،
صبرا على حلمك يا غياث من لا غياث له يا دائما لا نفاد له يا محيى الموتى يا قا ئما
على كل نفس بما كسبت، احكم بينى وبينهم وانت خير الحاكمين» = بر قضا وحكم تو
اى خدا صبر پيشه سازم، خدايى جز تو نيست اى فرياد رس استغاثه كنند گان!؛پروردگارى براى
من غير تو نيست ومعبودى بجز تو ندارم،برحكم تو صبرمى كنم اى فرياد رس كسى كه جزتوفرياد
رسى ندارد و،اى كسى كه ابدى ودائمى هستى ومردگان را زنده مى كنى، اى آگاه و شاهد وناظر بر
تمام كردار وافعال مخلوق خود! تو در ميان من واين گروه حكم كن كه تو بهترين حكم كنندگانى
.درسخت ترين شرائط حضرت در مقام رضا مىباشد.
بعد از بيان اين معنا؛ يعنى ذكر مقام معصومين( عليهم السلام) ديگر باطل بودن مطالبى كه بعضى ذكر مى كنند كه
(مى خواستند درد دل كنند ولى كسى را نداشتند )روشن شد وبراى بيان مظلوميت ائمه ( عليهم السلام) نيازى به ذكر اين گونه
مطالب نيست ؛تاريخ گواه براى مظلوميت ائمه خاصه مولى الموحدين اميرالمؤمنين على ( عليه السلام) مى باشد بلكه عنوان
كردن اين گونه مطالب ونسبت دادن به مقام شامخ ولايت ؛پايين آوردن مقام امام وحجة اللّه مىباشد .
ولذا حضرت زهراء (سلام الله عليها) حتى بعد از شهادتشان هم حاضر نبودند از مصائبى كه بر ايشان وارد شده كسى با خبر
شود كه اين از وصيت نامه آن حضرت استفاده مى شود؛زيرا در وصيت نامه آن حضرت آمده است:«...حنّطنى
وغسّلنى وكفّنى بالليلوصلّ علىّ وادفنّى باللّيلولا تعلم احدا ...»وصيت كردند به اينكه شب مرا غسل
بده وشب كفن كن وبرمن نماز بگذار وشب مرا دفن كن وكسى را باخبر نكن ...(بيان مطلب در بخش وصيت نامه ذكر
خواهد شد انشاء اللّه تعالى) .
بسم الله الرحمن الرحيم
نكته اى كه لازم به ذكر است اينكه: آيابازگو كردن مشكلات ودردها، مىتواند براى انسان مفيد باشد ؟
در پاسخ بايد گفته شود كه: نه تنها باز گو كردن مشكلات براى ديگران ؛ مشكلى را حل نمىكند بلكه مفاسدى را به
همراه دارد ؛
بيان مطلب =
اولاً=بر خلاف تصور بسيارى از مردم كه باز گو كردن مشكلات ؛ موجب آرامش مىشود،اين يك تلقينى بيش
نيست ؛ زيرا كسى كه مشكلات خود را بيان مى دارد نه تنها آرامشى پيدا نمى كند بلكه موجب مى شود دوباره ناراحتى
او تجديد شود ولذا در حين باز گوئى دوباره آن حالت هاى فراموش شده پيدا مى شود چه بسا مجددا عصبانى شده
وبعضااشك او جارى مى شود ، مانند آتشى كه خاكستر روى آن را پوشانده ؛ زمانى كه خاكستر را كنار بزنند ؛ دو باره
آتش شعله ور مى گردد.
ثانيا= بيان مشكلات براى ديگران ؛موجب مى شود كه اگر مخاطب دوست او باشد غمگين وناراحت وآزرده خاطر
شود، در حالى كه مؤمن نبايد كارى كند كه دوستش را ناراحت كند بلكه بايد سعى كند تا غمى را از دل برادر دينى خود
بردارد كه در اين زمينه رواياتى از معصومين ( عليهم السلام) وارد شده است ؛ به اين معنا كه مؤمن حزن واندوهش در قلب او؛
اما چهره اش شاداب است (المؤمن بشره فى وجهه وحزنه فى قلبه)
ثالثا= چه بسا باز گو كردن در بعضى از موارد حالت نا شكرى وناسپاسى داشته باشد.
ممكن است كسى بگويد كه: پس راه چاره در چيست ؟
در جواب بايد گفته شود:راه نجات را خداوندتبارك وتعالى در قرآن بيان داشته است وآن ذكروياد خداوند متعال
است (الا بذ كر اللّه تطمئّن القلوب) = با ذكر خدا قلبها آرامش مىيابد، حال ذكر خداوند متعال يا نماز است
زيرا خداوند مى فرمايد (اقم الصلوة لذكرى) = نماز را به پاداريد كه "ذكر" من است ودر آيه اى ديگر مى فرمايد
(استعينوا بالصبر والصلوة) = ازصبر و نماز كمك بگيريد، ويا ذكر به معناى قرآن است ؛ زيرا يكى از اسامى
قرآن ذكر است (انا نحن نزلنا الذكر واناله لحافظون ) =ما قرآن را كه ذكر است نازل كرديم ومحافظ او هستيم.
خواندن قرآن آرامش مى دهد ويا ذكر خفى (واذكر ربك فى نفسك تضرعا وخيفه ) =پروردگارت را در دل
خوداز روى تضرع وخوف؛ آهسته وآرام ياد كن...ويا ذكر جلّى (يا ايهاالذين آمنوا اذكروااللّه ذكرا كثيراوسبحوه
بكرة وعشيا) =اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدارابسيار ياد كنيد وصبح وشام او را تسبيح گوييد.
ذكر خدا به هر نحوى (چه با اقامه نماز ويا با خواندن قرآن ويا با تسبيح وتقديس ويا در دل و...)آرامش مى دهد.
مضافا بر اينكه ضعف در مقابل مشكلات در اثر ضعف ايمان است اما اگر ايمان قوى شد وانسان به خداوند متعال
نزديك شد ديگر صبر وتأمل او زياد مى شود به قدرى كه ديگر به مقام رضا مى رسد وصبراو زياد مى شود ؛ به عبارت
ديگر صبر ثمره ونتيجه ايمان است هر چه ايمان قوىتر باشد صبر وبر دبارى بيشتر مى شود ودر مقابل مشكلات
مقاومتر مىگردد ولذا بالاترين صبر را در حضرات معصومين ( عليهم السلام) مىبينيم .
بسم الله الرحمن الرحيم
(3) - عدم بيان دردها ومشكلات وپنهان داشتن از ديد همسر .
يكى ديگر از ويژگي هاى آن حضرت ؛ اين بود كه دردهاى خود را مخفى مىنمود وحاضر نبود كسى از درد هاى او
باخبر شود ؛حتّى همسرش!؛البته اين سيره همه معصومين ( عليهم السلام) مىباشد، اگر در جائى مطلبى را بيان مىداشتند ؛
براى عقده گشائى وبيان درد دل نبوده است بلكه براى معرفى دشمنان اسلام بوده وبراى آگاهى مردم نسبت به ظالمين
وغاصبين بوده است ؛ براى اين جهت بوده كه مردم بدانند كه ائمۀ ما چگونه مورد ظلم وتعّدى واقع شده اند وكلمات
مولا اميرالمؤمنين على ( عليه السلام)كه درد دل مىكنند مانند :(صبرت وفى العين قذى وفى الحلق شجا ) صبر
كردم درحالى كه گويا خار در چشم واستخوان درگلوى من مانده بود .ومواردديگرى كه در نهج البلاغه آمده است ؛تمام
حكايت از اين معنا دارد ؛اما در جائى كه مسئله مربوط به خود آنها بوده ودانستن مردم ضرورتى نداشته است ؛سعى
مىكردند تا كسى از آن با خبر نشودوازنظرها مخفى بماند.
واما اينكه گفته مىشود كه كسى را نداشتند تا با او درد دل كنند ؛ آيامىتوان چنين مطلبى راپذيرفت ؟
با كمى تأمّل مىتوان نتيجه گرفت كه اين كلام اساسى ندارد ؛ درست است كه مردم از امام اميرالمؤمنين حضرت
على بن ابى طالب ( عليه السلام) پيروى نكردند وحضرت را يارى نكردند وتنها گذاشتند؛اما اين به آن معنا نبود كه حتى يك
نفر نباشد تا حضرت درد دل خود را براى او بيان كند ؛ براى درد دل كردن يك نفر هم كافيست ؛گرچه مردم حضرت را
تنها گذاشتند ؛ اما بودند مثل سلمان ها ومقدادها واز همه بالاتر ؛دو سبط پيامبر اكرم ( صلى الله عليه وآله)يعنى؛امام حسن
وامام حسين ( عليهماالسلام) اما هيچ گاه با آنها هم درد دل نمىكردند .
بسم الله الرحمن الرحيم
(2) - عدم در خواست حتى در سخت ترين شرائط.
يكى ديگر از ويژگي هاى آن حضرت اين بود كه ؛ هيچ وقت به خود اجازه ندادند كه در خواستى از همسر خود داشته
باشند؛ حتى.اگر در سخت ترين شرائط به سر مىبردند؛ در تاريخ آمده است كه آن چنان شرائط بحرانى بوده واز نظر
مالى در مضيقه بو ده اند كه حتى نان براى خوردن نداشته اند وسه روزغذا نخورده اند وگرسنگى را تحمل كردند با اين
حال نه تنها حضرت از همسر خود چيزى طلب نكردند ؛ حتى كودكان را به گونه اى آرام مىنمودند تا مبادا اظهار
گرسنگى در نزد آن حضرت بكنند .
نكته اى كه بايد مورد توجه قرار بگيرد اين است كه براى مرد بسيار سخت است اگر همسر از او در خواستى بكند
واونتواند خواسته همسرش را بر آورده كند، البته يك وقت شوهر از نظر مالى مشكل ندارد ومى تواند خواسته
همسرش را بر آورده كند ؛ ولى خواسته همسرش را بر آورده نمىكند ؛اما اگر مرد نتواند خواسته همسر را عملى كند
براى او بسيار سخت است، در اين جاست كه بعضى از مردانى كه از نظر ايمان ضعيف هستند ؛براى اينكه خواسته
همسرشان را بر آورده كنند از اقدام به هر كارى دريغ ندارند؛خواه كم فروشى باشد يا غش وتقلب در معامله و...زيرا
بقدرى اين خواسته براى او سنگين وگران است كه حاضر است براى پاسخگوئى به آن ،دست به هر خلافى كه مىتواند
بزند! اما كسى كه مؤمن با شد ونخواهد از راه كسب حرام براى پا سخگوئى به خواسته همسر خود اقدام كند بسيار
مشكل است وچه خوب است همسران ؛موقعيت شوهران خود را در نظر گرفته واز صديقه كبرى درس همسر دارى را
بياموزند وكارى نكنند كه همسرانشان شر منده آنان بشوند .
بسم الله الرحمن الرحيم
همسر دارى حضرت زهراء ( سلام الله عليها):
نكاتى كه در امر همسر دارى حضرت بايد مورد عنايت وتوجه قرار بگيرد عبارتند از :
(1) - احترام نسبت به همسرواطاعت از آن .
يكى از ويژگي هاى حضرت ؛ احترام نسبت به همسر مىباشد
لازم به ذكر است كه اطاعت وپيروى حضرت از همسر؛ از جهت همسر
بودن بوده است ؛نه از باب حجّت وامامت تا كسى بگويد: اطاعت حضرت زهراء«سلام الله عليها»از مولا اميرالمومنين على «عليه السلام»به جهت مقام ولايت وامامت آن حضرت بوده است ، شاهد بر اين مدعى ؛ كلامى است كه حضرت
زهراء ( سلام الله عليها)در پاسخ به در خواست امير المؤمنين ( عليه السلام)بيان داشتند آن وقتى كه آن دو نفر اجازه ملاقات با آن بانو را خواستند ؛حضرت فرمودند :«خانه ؛ خانه شما ومن هم همسر شما !هر چه شما مى خواهيد انجام دهيد»؛ قيد همسر را بيان داشته اند = فقال لها: «فلان وفلان بالباب يريدان ان يسلّماعليك ؛ فما تريدين»؟ قالت:« البيت بيتك ؛والحرّة زوجتك افعل ما تشاء!...»
بسم الله الرحمن الرحيم
تقوى؛دركلام معصومين ( عليهم السلام) :
واما معناى تقوا؛از كلام معصومين ( عليهم السلام).
قال رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله):
«تمام التّقوى ؛ ان تتعلّم ما جهلت وتعمل بما علمت »
تمام تقوابه اين است كه آنچه نمى دانى بياموزى وآنچه را كه مى دانى ؛به كار بندى.
از كلام رسول اللّه ( صلى الله عليه وآله)استفاده مىشود كه "تقوا"آموختن علمى است كه براى امر دين است ؛واز كلام حضرت هم ،اهميت علم ودانش فهميده
مى شود .
قال اميرامومنين على ( عليه السلام):«التقوى ؛ اجتناب».= تقوا ؛ اجتناب و(پرهيز از محرمات) است .
وعنه ( عليه السلام)ايضا:« التقوى ؛ ان يتّقى المرء كل ما يؤثمه ».
ازمولا اميرالمومنين (عليه السلام)در باره بيان تقوانقل شده است: كه انسان از هر گناهى پرهيز كند .
وسئل الصادق ( عليه السلام) عن تفسير التقوى؟
فقال:« ان لا يفقدك اللّه حيث امرك ولا يراك حيث نهاك ».
از امام جعفر صادق (عليه السلام)سؤال كردند از معناى تقوى ؟ حضرت فرمودند:«درجائى كه امر الهى باشد ؛مفقود(وغايب) نباشى ودر عملى كه خداوند تورا از آن نهى كرده ؛ديده نشوى(انجام ندهى)» .
احاديث وروايات زيادى در اين مقام وارد شده است ؛ چون انگيزه در اجمال واختصار است به همين مقدار بسنده مى شود .
مستفاد از كلام معصومين ( عليهم السلام) اين است كه: متّقين ؛ كسانى هستند كه به وظيفه دينى خود عمل مى كنند؛به تكاليف وواجبات عمل مى كنند واز انجام دادن گناه ومحّرمات پرهيز مى كنند .
نكته اى كه لازم به ذكر است اين كه: اگر كسى واجبات را انجام دهد ومحرمات را ترك كنداورا متقى مى نامند ودرسلك متقين قرار مى گيرد امابراى تقوانمى شود حدّى را معين كرد،اين قدم اول است در واقع تقوادر اين حد،
موجب نجات است از عذاب الهى ؛به عبارتى ديگر نردبانى كه هزاران پلّه دارد اين اولين پله آن است ولذا خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:
«انّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم» = «گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست».
با توجه به آيات وروايات وارده درمقام ؛ روشن شد كه ارزش واقعى "تقوا" مى باشد واگر درجامعه ارزش واقعى تقوا شد، ديگر بسيارى از بانوانى كه در جامعه على رغم ميل باطنى خود به اشتغال روى آورده اند وفكر زر اندوزى در سرمى پرورانند ؛ شغل خود را رها كرده و به امر خانه دارى وهمسر دارى وپرورش فرزندان خود
مى پردازند ؛ همان گونه كه صديقه كبرى حضرت زهرا ( سلام الله عليها)عمل كردند .