معرفی وبلاگ
معارف اسلامی توسط: سید محسن فروغی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 150028
تعداد نوشته ها : 226
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب

                              بسم الله الرحمن الرحیم

راه نجات

     باذکراین مقدمات : یعنى بادرنظر گرفتن  صفات رذیله ونفس امّاره ازیک طرف وبا وجود غفلت وفراموشى از سوى دیگر وبا دشمنِ قسم خورده‏ اى چون شیطان رجیم وبادشمنان خارجى که براى رسیدن به امیال نفسانى، ازهیچ امری دریغ ندارند

(ودرواقع مى ‏توان آن ها را شیاطین انسى نامید )چه قدرتى مى ‏تواند انسان را از مهلکه نجات دهد؟

     باکمى تأّمل،  پاسخ این سؤال روشن مى ‏شود ، تنها قدرتى که می تواند بشر را درمقابل این گونه حوادث حفظ کند ؛ ایمان است وآنچه که جامعه اسلامى راازشّرطاغوتیان حفظ مى‏ کند ، پیروى ازقرآن وعترت ،ائمه معصومین (علیهم‏ السلام)مى‏ باشد.

     اگربه وصیّت پیامبر ( صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله)عمل مى‏ کردند هیچ وقت جامعه اسلامى به انحراف کشیده نمى شد و طاغوتیان برجامعه مسّلط نمى ‏شدند، اما دشمنان اسلام که این معنا رافهمیده بودند ونقطه قدرت اسلام رادرک کرده بودند، اوّل قدمى که برداشتند ،این بود که" ثقل اصغر" یعنى جانشین رسول الله ( صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله) ، یعنى امیرالمؤمنین على ( علیه‏ السلام) راازقدرت بر کنار کنند وحتى به دختر پیامبر اکرم ( صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله) یعنى صدیقه کبرى، فاطمه زهراء( سلام الله علیها)هم رحم نکردند ، وقتى که درمقام دفاع  از حریم ولایت برآمد وخواست مانع ازرفتارآن ها بشود ، با او چنان کردند که دراثر ضربات برپیکرش، نه تنها طفل اوراسقط کردند بلکه خودِ آن حضرت هم  دراثر آن ضربات وفشار بین دیوار ودر،بعداز چند روز به شهادت رسیدند ونتیجه آن شد که بعد ازگذشت چند صباحى ،مردم بایزید بیعت نمودند وبه دستور آن ملعون ، سبط پیامبراکرم ( صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله)یعنى حضرت سیدالشهداء(سلام الله علیه )رابا لب تشنه میان دو نهر آب به شهادت رساندند وریختن خون اورا مباح دانستند!!

دسته ها :

                        بسم الله الرحمن الرحیم

(2) جلوگیرى از امر بمعروف ونهى از منکر :

جلوگیری از امر بمعروف ونهی از منکر در ظاهر  در زمان خلافت عثمان بوده است ،اما برای اهل بصیرت  این معنا روشن وبدیهی است که در واقع ،بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه وآله ) از این دوفریضه جلو گیری شد ،لکن منکر را توجیه می کردند وآن را معروف نشان می دادند و معروف را منکر توجیه می کردند به عناوین مختلف ؛اما در زمان خلافت عثمان ، حتی منکراتی را که به هیج وجه قابل توجیه نبود مرتکب می شدند وکسی هم جرأت مخالفت نداشت ، مانند حیف ومیل نسبت به بیت المال  وزر اندوزی از بیت المال  برای عده ای از نزدیکان و...

لذا از این باب گفته می شود که جلوی این دوفریضه در زمان خلافت عثمان گرفته شد.     

 اگر اجازه مى‏ دادند مانند ابوذرها ؛ امر بمعروف ونهی از منکر کنند واصحاب را از بیان احادیث نبوی منع نمی کردند هیچ وقت زمامداران جرأت نمى ‏کردند این گونه بیت المال را، بین خودشان تقسیم کنند واین گونه احکام الهى رانادیده بگیرند وحدود الهى را تعطیل کنند.

دسته ها :

                     بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه موجب این همه ظلم وجنایت وحیف ومیل‏ وزر اندوزى از بیت المال مسلمین شد،عبارتند از :

     (1)عمل نکردن به دستورووصایاى حضرت ختمى مرسل  صلى‏الله ‏علیه‏ و‏آله بوده است یعنى غصب کردن خلافتى که حّق مولا امیرالمؤمنین على  علیه‏ السلام بود واجازه ندادند تا قرآن ناطق ،زمام امور را به دست بگیرد ،کسى که از هر جهت اولى بود بر ولایت وامامت بر اّمت اسلام، کسى که پیامبر اکرم  (صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله) درباره اش چنین فرمود:

« انا مدینة العلم وعلى بابها » = «من شهر علمم و"على" درِآن شهر است» ویا فرمود:
«من کنت مولاه فهذا على مولاه»  =« هرکه را من مولاى اویم این "على" مولاى اوست» ونیز درجاى دیگر فرمود:

« انا وعلى ابوا هذه الاّمة» = «من وعلى دو پدر این امت هستیم »وهمچنین امیر المومنین علی (علیه السلام )کسى است که فرمود:«  سلونى قبل عن تفقدونى» = «از من سؤال کنید قبل از آنى که من از میان شما بروم» واین کلامى است که جز او کسى نگفته است.

      اگرمى گذاشتند اوبه قدرت برسد وزمام امور را به دست بگیرد، نه تنها جامعه به فساد کشیده نمى ‏شد ونه تنها اختلافى بین اّمت بوجود نمى‏ آمد، بلکه دین مبین اسلام، درسراسر عالم گسترش پیدا مى‏ کرد وعدالت جهان شمول مى ‏گردید، اّما افسوس وهزاران افسوس که باغصب حق وخانه نشین کردن صاحب حق وبه شهادت رساندن حامى حق، ظلمى رانه تنها برجهان اسلام ،بلکه بر عالم بشرّیت روا داشتند وبشرّیت را از بسیارى از کمالات وفضائل انسانى محروم کردند ودریک کلمه :«کردند آنچه را که نباید بکنند».

«على لعنه‏ اللّه على القوم الّظالمین وسیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون» .(سوره شعراءآیه 227)

دسته ها :

                        بسم الله الرحمن الرحیم

حال درمسائل دیگر واز زوایاى دیگر اگر رفتاروعملکردشان  مورد بررسى قرار گیرد معلوم خواهد شد که در کنار این همه زر اندوزى چقدرظلم ها وجنایت ها وحق کشی ها وبى عدالتی ها و... صورت گرفته که متأّسفانه در تاریخ از ذکر آنها خود دارى شده است واین یک امر بدیهى است؛ چون موّرخین درطول تاریخ اکثراً یا جیره خواران ومزدوران حکام بوده‏ اند ویا ترس از ثبت حقایق ووقایع داشته‏ اند ویا اگر هم بعضى ازموّرخین وقایع تاریخى را نوشته‏ اند به دست همان حّکّام وبه دستور آنها از بین برده ‏اند، آن گونه که درتاریخ آمده است که کتاب هاى زیادى را یا حّکام جور سوزانده ویا به طریقى دیگر از بین برده‏ اند، در هر صورت این هم یک ظلمى است که ازجانب حّکام ویا مورخین به تاریخ شده است وبشر از این طریق خسارت جبران ناپذیرى را متحّمل شده است.

     اّما عّمال وحّکّامى که ازطرف او برمردم والى وحاکم بودند، به کثرت فسق وفجور بقدرى معروف بودند، که دیگرنتوانستند سرپوشى روى آن نهاده وآن را کتمان کنند ،روى این جهت گوشه ‏اى ازجنایات آنها درتاریخ آمده است که به یک مورد از آن اشاره مى ‏شود .

     "ولیدبن عقبه‏ بن ابى معیط "برادر مادرى اوبوده واز طرف او والى کوفه بوده است، "ولید" به کثرت فسق وفجور معروف بوده وچون در کوفه، فسق وفجور وشرب خمر کردن "ولید" بر مردم علانیه وظاهر شد بحدی که با حالت مستى به نماز صبح به مسجد آمد وچهار رکعت فریضه صبح را بجا آوردوگفت: اگر خواهید زیادتر کنم وبقولى در نماز سجده طو لانى بجاى آورد ودر آن حال گفت: "اشرب واسقنى " وامثال این حرکات از او در میان مردم شایع شد، مردم کوفه به مدینه رفتند وشهادت به شرب خمر وفسق او دادند، عثمان اورا طلبید و"حدّ" براو نَزَد و"سعیدبن العاص" را به جاى او روانه کرد،
چون "سعید" وارد کوفه شد بالاى منبر نرفت، تا آنکه امر کرد منبر را شستشو کردند وگفت "ولید"رِجس نجس بوده، خواستم منبر را تطهیر کنم .واز "سعید"نیز در ایّام امارت او در کوفه منکراتى ظاهرشد تاآنکه "مالک اشتر نخعى" بجهت عزل او به مدینه رفت وداستان او طویل است بالاخره"سعید"از امارت کوفه معزول شد و"ابو موسى اشعرى" والى کوفه شد .
[1]



[1]- تتمه ‏المنتهى ص 13 و14

 

دسته ها :

                  بسم الله الرحمن الرحیم

دراثرجلوگیرى از امربمعروف ونهى از منکر،جامعه بگونه ‏اى به فساد کشیده مى‏ شود که مرحوم علامه امینى درالغدیر،به گوشه ‏اى ازآن اشاره مى‏ کند،به ثروت هاى بعضى از دست اندر کاران وصاحبان قدرت، اشاره مى‏ کند که به چند نمونه آن اشاره مى ‏شود، ولازم به ذکر است که تمام منابع وماخد ازکتب اهل سّنت ذکرشده است .

     جمع بخشش هاى عثمان را به یک عدّه معدودى به "چهار میلیون وسیصدوده هزار"دینارطلاو"یکصدوبیست وشش میلیون وهفتصدوهفتادهزار"درهم نقره، رسانیده است، که ازجمله به "عبدالرحمن بن عوف " (که درآن شوراى شش نفره خلافت را به عثمان داد)"دو میلیون پانصدوشصت هزار"دینارطلا داده وبه خاندان "حکم بن العاص " (عموى عثمان) "دو میلیون بیست هزار"درهم، وبه "طلحه" "سى ودو میلیون ودویست هزار" درهم وبه "زبیر""پنجاهُ نه میلیون وهشتصد هزار"درهم، داده است، وعثمان وقتى که کشته شد" سیصدوپنجاه هزار " دینار و"سى میلیون وپانصدهزار" درهم موجودى داشت و گردن بند،زنش معادل "ثلث مالّیات آفریقا"قیمت داشت .[1]

    ونیز ثقة المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمى  (قدس‏ سره) مى ‏نویسد:

    « آن روزى که عثمان از دنیا رفت،نزد خازن او از مالش صدوپنجاه هزاردیناروهزار هزار درهم بوده
است وقیمت ضیاع او که دروادى القرى وحُنین بوده، صد هزاردینار بشمار رفته واسب بسیار وشتربی شمار از او باقى بماند ودرایام او جمله از صحابه ، به سبب عطایاى او مال دار شدند مانند: "زبیربن
العوام "که خانه‏ هاى قیمتى بنا کرد وبعد از وفاتش پنج هزار دینار وهزار اسب وهزار بنده وهزار کنیزواشیاء دیگر از او به جاى بود.ومانند :"طلحه" که دولتش به مر تبه‏ اى رسید که غّلۀ عراقش، هر روزى هزار دینار مى‏ شده وبعضى بیشتر گفته‏ اند. ودیگر "عبدالّرحمن بن عوف "که صد اسب وهزار شتر وده
هزار گوسفند داشت وبعد از فوتش ربع ثمن مالش (یک چهارم از یک هشتم) هشتاد وچهار هزار بوده وهکذا "سعدبن ابى وقاص" و"زیدبن ثابت" وغیر ایشان وهم عثمان به اقارب وخویشان خود از "بنى امیه" مال بسیار پخش کرد».

 "واقدى" روایت کرده: که "ابو موسى اشعرى" مال عظیمى از بصره بسوى "عثمان" فرستاد، عثمان تمام آن مال را،میان اهل واولاد خود بکاسه قسمت کرد که "زیاد" از نگریستن او بگریست وهم نقل شده:که سیصد دیناربه "حکم ‏بن‏ ا بى‏ العاص" وصدهزار درهم به "سعیدبن العاص" بخشیدکه مردم اورا ملا مت وطعن کردند واشتران صدقه را به "حارث بن الحکم"بخشید وحکایات عطایاى او به "مروان بن الحکم" ودامادهاى خود وغیرایشان معروفست .

     واز صاحب استیعاب نقل شده که بعد از کشتن عثمان سه زن بقولى چهار زن ازاوبماند واز ثمن(یک هشتم) تَرَکه عثمان هر یک را" هشتاد وسه هزار دینار" ارث رسید. [2]

    این ها نمونه‏ اى از فساد مالى ‏است که درتاریخ ثبت شده است


[1]-الغدیر جلد- 8 - ص 286

 

[2]-تتمة المنتهى ص 12 و 13

 

دسته ها :


                     بسم الله الرحمن الرحیم

جرا ابوذر تبعید می شود ؟    

تنها جرم این صحابى رسول اللّه«صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏آله» ،

بیان امر بمعروف ونهى از منکر بوده است .

     بتحقیق مى ‏توان گفت :یگانه علت این که عثمان ابوذر را تبعید کرد، حق گویى وصراحت بیان او بوده است .

     یک روز که ابوذر مریض بود،به عصا تکیه کرده به نزد عثمان آمد، دید صد هزار درهم جلوى عثمان وجمعیتى هم اطرافش نشسته ، انتظار دارند این مال را میانشان قسمت کند .

     ابوذر: این چه مالى است ازکجااست و مصرفش چیست ؟

     عثمان: این صد هزاردرهم است از محلى آورده ‏اند، منتظرم همین مقدارهم بر آن افزوده شود تا بعدچه تصمیم بگیرم .

     ابوذر:صد هزار درهم بیشتر است یا چهار دینار؟

     عثمان: البته صد هزار درهم .

     ابوذر: یاددارى شبى با تو خدمت پیامبر«صلى ‏الله‏ علیه و‏آله» شرفیاب شدیم، حضرت بحّدى محزون و غمناک بود که جواب سلام درستى بما نداد، روز بعد خدمتش رسیدیم اورا خوشحال وخندان یافتیم ،گفتیم پدر ومادرمان بقر بانت، دیشب ، شما راچنان محزون دیدیم وامروز چنین خندان ؟فرمود:«آرى، دیشب چهار دینارازبیت المال مسلمین پیش من بود که تقسیم نکرده بودم

مى‏ ترسیدم اجَلم فرا رسدواین مال نزد من تلف شود، اما امروز به مصرف رسیده خوشوقتم» .

     عثمان رو بطرف کعب الاحبارنموده وگفت :کسی که زکات مالش را داده باشد بعد از آن چیزى بر او واجب است ؟کعب گفت: نه ؛ اگراز یک خشت طلا ویک خشت نقره (خانه بسازد)براوچیزى نیست .

     ابوذرعصارا بلند کرد وبر سر "کعب "بکوبید وگفت :«اى پسر یهودى تراچه رسد تا در احکام مسلمین نظر دهى، گفتار خدا مقدم بر گفته تو است، خدا فرموده :«والذین یکنزون الّذهب والفّضه ولا ینفقونهافى سبیل اللّه فبشّرهم بعذاب الیم »:«به آنانکه طلا ونقره را ذخیره مى‏کنند ودر راه خدا انفاق وبخشش نمى‏کنند بعذاب وشکنجه سختى مژ ده دهید» .

     عثمان :«ابوذر؛پیر وخرف شده‏ اى! عقلت را از دست داده‏ اى، اگر بخاطر مصاحبت پیغمبر ( صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله) نبود ترا

مى ‏کشتم» .

     ابوذر:« دوستم ،پیامبر خدا( صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله) به من خبر داده که نمى‏ توانید مرابفریبید ونه مرا بکشید! اماعقلم آن قدر باقى است تا خبرى را که از پیامبر الهى حفظ داشته باشم ».

     عثمان: از پیامبر چه شنیدى ؟

     ابوذر:«از پیامبر شنیدم فرمود:« هرگاه خاندان ابى العاص به سى نفر برسند، مال خدارا مفت خود دانند وقرآن راوسیله مکر وفریب وبندگان رابردگان خود پندارند».

     عثمان :«اى‏ گروه یاران محمد!  هیچ یک از شما این خبر را از پیامبر شنیده است» ؟همه گفتند: نه .

  عثمان :«على رابخوانید».على ( علیه‏ السلام) آمد.عثمان گفت:« یاابالحسن! ببین این مرد کّذاب چه مى ‏گوید »:

     على ( علیه‏ السلام)فرمود:«این چنین مگو؛ زیراازپیامبر( صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله) شنیدم که فرمود :«آسمان سایه نیفکند وزمین حمل نکرد مردى را که از ابوذر راستگوتر باشد».همه گفتند:« ابوذر راستگو است واین مطلب رادرباره ‏وى ازپیامبرشنیده‏ ایم».[1]



[1]-پیغمبرویاران جلد اول ص 56 نقل ازاعیان ص359

 

دسته ها :

                        بسم الله الرحمن الرحیم   

ازآنجایى که مسئله امامت از اهمیّت خاّصى بر خوردار است ، دشمنان اسلام بعداز رحلت رسول اللّه ( صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله)، اولین برنامه آن ها ، غصب خلافت وجانشینى پیامبر بود!باحیله ها ونیرنگ هاى مختلف ،توانستند خلیفه ‏اللّه راخانه نشین کنند وناخداى این کشتى راکه خداوند حکیم وعلیم معّین نموده بود ، کنارگذاشتند وکسانى که هیچ گونه صلاحّیتى (به اقرارخودشان )نداشتند ، قدرت رابه دست گرفتند وبا فکر وسلیقه ومیل خودشان جامعه  راهدایت کردند وآن جایى که حکم الهى را که مطابق میلشان نمى ‏دیدند وبر خلاف مصلحت خود مى ‏دیدند تعطیل کردند! وحلال خدا راحرام وحرام خدا راحلال کردند، وبعبارتى دیگر "بدعت "دردین گذاشتند!واعتقادات مردم راخراب کردند! وبه این هم اکتفا نکردند،جلوى امر بمعروف ونهى از منکر را گرفتند، به گونه‏ اى که کسى جرأ ت نداشت حتى یک حدیث ازرسول اللّه ( صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله) نقل کند وباشعار" حسبنا کتاب اللّه" عملاً جلوىامربه معروف ونهى از منکر را گرفتند وزمانى که ابوذر حدیثى راازرسول اللّه ( صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله) مى ‏خواند وبا اشتناد به آن حدیث نبوى نهى از منکر مى‏ کند ، اوراتبعید به شام مى ‏کنند ، درشام هم معاویه نمى ‏تواند اورا تحمّل کند ، مجددّا اورا به مدینه برمى گردانند ، آخرالامر اورا به ربذه ، بدترین مکان ، تبعید کرده ودرآنجاازدنیا مى ‏رود.
دسته ها :

                     بسم الله الرحمن الرحیم

بقدرى  مسئله"امامت "وجانشینى پیامبر ؛ با اهمیت است که وقتى پیامبر گرامى اسلام ( صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله) مأموربراى انتخاب جانشین ؛ ازجانب پروردگارمى شود؛این آیه نازل مى‏شود:

« یا ایّهاالرّسول بلّغ ماانزل الیک من ربّک وان لم تفعل فما بلّغت رسالته» =[1]

    اى پیامبر!آنچه از طرف پروردگارت برتونازل شده است،(به مردم) برسان  واگر این کار رانکنى، رسالت اوراانجام نداده‏ اى.. ولذابعد ازنزول این آیه شریفه، درسرزمین غدیرخم،" درحّجه‏ الوداع "وقتى که ازسفرحج برمى گشتند، پیامبر اکرم ( صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله) دستوردادند تامردم توقف کنند آنهایى که عقب بودند رسیدند وآنهایى که جلورفته بودند برگشتند وخطبه مفصّلى راایرادفرمودندکه به" خطبه غدیریه "مشهورشد وبعدازآن دست مولا امیرالمؤمنین على ( علیه السلام)رابلند نمودند وفرمودند:

     « من کنت مولاه فهذاعلى مولاه»  =«هرکه را من مولاى اوهستم، على مولاى اوست »،بعدازآنى که پیامبر ( صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله) امیرالمومنین على( علیه ‏السلام) راجانشین خودنمودند این آیه نازل شد :

«الیوم‏ یئس الذین کفروامن دینکم فلاتخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الاسلام دینا» [2]

    امروزکفاراز(زوال) آیین شما مأیوس شدند، بنا بر این، ازآنها نترسید؛ واز(مخالفت) من بترسید!امروز، دین شما را کامل کردم  ونعمت خود را برشما تمام نمودم  واسلام رابه عنوان آیین (جاویدان) شما پذیرفتم...[3]

    اهمیّت  امر امامت ازاین دوآیه به خوبى فهمیده مى‏ شود ، قبل ازواقعه "غدیرخم "لحن آیه ، نشانگر اهمیت مسئله امامت مى ‏باشد به این معنا که اگر این امر جانشینى صورت نگیرد درواقع زحمات دوران رسالت ،ازبین مى‏رود.

بعبارتى دیگر: زحمات ومصائب ومشکلات دربیست وسه سال، رنج ومشّقت ،جنگ وهجرت و...بانبودن این امرمهم یعنى (خلافت وولایت وامامت )هیچ اثرى ندارد ، آنى که زحمات رسالت رابه ثمر مى ‏رساند، مسئله ‏امامت است؛لذا بعدازابلاغ این امر، آیه ‏اى که نازل مى‏شود بیانگر اهمیّت این معنا مى‏باشد ؛ "اکمال دین" "اتمام نعمت" و"رضاى خداوند متعال‏ ازدین اسلام"واین خود بهترین دلیل براى اثبات مسئله امامت واهمیت آن مى ‏باشد


[1]-سوره مائده آیه 67

 

[2]-سوره مائده آیه 3

 

[3]-مرحوم علامه امینى ره کتاب الغدیر رانوشتند ودرآن کتاب ازقول عامه، روایاتى راکه به حّدتواتررسیده است ذکر نمودند،  بیانگراین واقعیت مى‏باشد

 

دسته ها :

بسم الله الرحمن الرحیم

    راه نجات

     بعدازذکر این مقدمات : یعنى بادرنظر گرفتن دشمنان درونى وبرونى ، مانند:نفس اّماره وغفلت وشیطان و... باید  دید که چه قدرتى مى ‏تواند انسان راازمهلکه نجات دهد ؟

     دین ومذهب

     تنها قدرتى که مى ‏تواند انسان رادرمقابل‏ هواى نفس وشیطان و...حفظ کند وازمهلکه نجات دهد؛دین ومذهب‏ است ، ایمان به خداوند متعال وقیامت است که می تواند بشر راازصفات رذیله دور نگه دارد وانسان را برشیطان وهواى نفس غالب کند ولذا خداوند متعال براى هدایت وارشاد مردم، انبیاءعظام رافرستاد تامردم را با این واقعیت آشنا کنند وآنها رابه راه راست هدایت نمایند وهمراه آنان کتاب آسمانى فرستاد تاآن راوسیله هدایت قراردهند،همان طورى که خداوند تبارک وتعالى درقرآن مى ‏فرماید:

«انّا ارسلنا رسلنا بالبیّنات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم النّاس بالقسط ...»[1]= «همانا ما پیامبران خود را با ادله ومعجزات فرستادیم وبرایشان کتاب ومیزان نازل کردیم  تا مردم به راستی وعدالت گرایند ...»
وائمۀ هدى( صلوات اللّه علیهم) رافرستاد تامفسّر ومبّین دین باشند ولذا پیامبر گرامى اسلام ( صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله) فرمودند:

 «انّى تارک فیکم الثقلین  کتاب اللّه وعترتى  اهل بیتى لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض ماان تمّسکتم بهما لن تضلّوا ابدا»=«من ازمیان شما مى ‏روم ودوگوهر گرانبها رادرمیان شما مى ‏گذارم ؛کتاب خداوعترت که همان اهل بیت من هستند وهرگزاین دو ازهم جدانمى شوندتادرحوض (کوثر)برمن واردشوند وکسى که تمّسک به این دو بجوید، هیچ گاه گمراه نمى‏شود...»[2]



[1]-سوره حدید آیه 25

 

[2]-مرحوم آیه‏ اللّه حاج شیخ قوام الدین وشنوى این حدیث ثقلین راازقول عامه به حدتواتر ذکر کرده،وآن رابه رشته تحریر درآورده وموردتأیید علماى‏اهل سنت قرارگرفته ، وازطرف ؛"دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه" موردتقدیرقرارگرفته وتقریظى برآن رساله نوشته‏ اند ،رحمه ‏اللّه تعالى علیه.

 

دسته ها :
بسم الله الرحمن الرحیم
 عوامل خارجى

     وامّاعوامل دیگرى که موجب انحراف وانحطاط جامعه مى‏شود ، وجود خودکامانى است که براى رسید ن به جاه ومقام ،ازهیچ خیانت وجنایت وظلمى دریغ ندارند وچون دین ، مانع براى رسیدن به اغراض نفسانى آنها مى ‏باشد وبا حاکمیت دین نمى‏ توانند به قدرت برسند، براى رسیدن به قدرت از هیچ کارى اِبا  ندارند ولذا درطول تاریخ این گونه افراد،براى رسیدن به قدرت ازهیچ  جنایتى چشم پوشى نکرده اند وآن جائى که دین ،مانع براى رسیدن به اهداف شوم آنها بوده است، باآن مقابله کرده وآن را تحریف

کرده‏ اند وایده ومرامشان این است که «هدف وسیله را توجیه

می کند»  ودراین راستاست که درصدراسلام تاآن جائى که درتوان داشتند درمقابل اسلام ایستادگى کردند وبعدازآنى که دیگر قدرت مقابله درمقابل اسلام رانداشتند، مجبوربه قبول اسلام شدند آن هم به این قصد که بتوانند ازطریق پذیرش اسلام به اهداف خودشان دست پیداکنند ولذا تاریخ گواه بر این مّدعا مى ‏باشد که چگونه براى رسیدن به اهداف خود،مسّلمات و مقّد سات دین رانادیده گرفتند وشخصیّتى مانند امیرالمؤمنین على ( علیه ‏السلام) راکه جانشین پیامبر گرامى اسلام بود وازهرجهت قابلیت  براین مقام را داشت، با حِیَل مختلف، کنار گذاشتند وازبه شهادت رساندن دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) دریغ نکردند، دخترى که تنها یادگار رسول اللّه( صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله) بود، وحضرت بارها سفارش اوراکرده بود به این بیان که :«فاطمه ‏بضعة مّنى وثمرة فؤادى وقرة عینى وهى روحى الّتى  بین جنبّى،... من آذاها فقدآذانى ومن آذانى فقد آذااللّه »=

    « فاطمه پاره تن من ومیوه دل من ونورچشم من وجان من است... هرکس اورااذیّت کند مرااذیّت کرده وهرکس مرااذّیت کند خدا رااذیّت کرده است» .باعلم به این مقام ومنزلت، آمدند، درخانه اوراآتش زدند وپهلوى اورا شکستند ومحسن اوراسقط کردند واورابه شهادت رساندند وجنایات دیگرى که...مثنوى هفتادمن کاغذ شود.

دسته ها :
X