* فصل چهارم
وصيّت نامه فاطمه ( سلام الله عليها):
« بسم اللّه الرحمن الرحيم، هذامااوصت به فاطمة بنت رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله)اوصت وهى تشهد ان لا اله
الاّاللّه وانّ محمداعبده ورسوله وانّ الجنة حق والنار حق وانّ الساعة آتية لا ريب فيها وانّ اللّه يبعث من
فى القبور،
يا على انا فاطمة بنت محمّد زوجنى اللّه منك لأكون لك فى الدنياوالآخرة، انت اولى بى من غيرى
حنطّنى وغسّلنى وكفّنى باللّيل وصلّ علىّ وادفنّى باللّيل ولا تعلم احدا وأستودعك اللّه واقرءعلى
ولدى السّلام الى يوم القيمة».
لازم به ذكر است كه وصيت نامه حضرت از دو بخش تشكيل مىشود يك بخش آن مربوط به دفاع از اسلام
وولايت و...بخش ديگر آن مربوط به خود آن حضرت ؛ در آن جائى كه مربوط به دفاع از دين واسلام وولايت است به
گونه اى وصيت مى كند كه نه تنها مردم زمان خود رااز ظلمهائى كه براو رواداشته اند آگاه مى سازد؛ بلكه براى نسلهاى
آينده تاظهور فرزندش حضرت بقيه اللّه الاعظم حجه بن الحسن العسگرى (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) وروحى
وارواح العالمين لتراب مقدمه الفداة)را هم آگاه مى سازد .
امااين كه فرمودند بدن مرا شبانه به خاك بسپار ؛ دليلش روشن است چون مىخواستند قبرشان مخفى باشد ؛ تا
نارضايتى وناخوشنودى خود را به مردم بفهماند ولذا دشمنان آن حضرت خواستند نبش قبر نمايند كه با بر خورد
شديد وجّدى مولا اميرالمؤمنين على ( عليه السلام)مواجه شدند ولذا حضرت اجازه ندادتا قبر صديقه كبرى آشكار شود.
محمد بن همام مى گويد:كه اميرالمؤمنين ( عليه السلام)غسل داد اورا وكسى نبود غير از حسن
وحسين وزينب وأم كلثوم وفضه واسماء بنت عميس ،وبه سمت بقيع بردند اورا، وبا حضرت
؛حسن وحسين (عليهماالسلام)نماز خواندند وكس ديگرى از مردم نبودودر روضه دفن نمودند
ومحل قبر را پنهان نمودند وچهل صورت قبر در بقيع درست نمودند وزمانى كه مردم از اين واقعه
باخبر شدند به طرف بقيع رفتند وچهل صورت قبر را ديدند وبراى آنها سخت آمد پس مردم
ضجه زدند وبعضى يك ديگر را ملامت نمودند وگفتند:از پيامبر جز يك دختر باقى نمانده بودواو
را دفن كردند وكسى حاضر نبود در وفاتش ودر نمازش ونمى دانند قبرش را .سپس حاكم وولاة
امرشان گفت :اززنهاى مسلمين بياوريد تا قبور را بشكافند تا پيداكنند وما برآن نماز بخوانيم وقبر
او را زيارت كنيم، خبر به مولااميرالمؤمنين ( عليه السلام)رسيد ؛ خارج شدند در حالت غضب درحالى
كه چشمانشان قرمز شده بود ؛ ورگهاى گردنشان بر افروخته وجامه زرد بر تن داشتند لباسى كه در
وقت ناراحتى بر تن مىنمودند وبه ذوالفقار در دست تا اينكه وارد بقيع شدندومردم از ديدن
حضرت ترسيدند وگفتند:اين على بن ابى طالب است همان طورى كه مىبينيد مىآيد...پس بر
خورد با او وياران او،وي به حضرت گفت: به خدا قسم قبر اورا نبش مىكنيم ونماز بر او
مىخوانيم، پس مولا اميرالمؤمنين ( عليه السلام)با دست مباركشان زدند به لباس او ولباسش را گرفتند
سپس اورا به زمين زدند وبه او فرمودند: اى پسر سياه امااز حق خودم گذشتم بخاطر اينكه مبادا
مردم از دين بر گردند ؛واما قبر فاطمه به آن كسى كه جانم به دست اوست ؛اگر خودت يايارانت
چيزى را (وياحركتى وكارىبخواهيد بكنيد) زمين رااز خون شما سيراب مىكنم ؛ اگر ميخواهى
تعرّض كن اى ... ؛ابوبكر جلو آمد وگفت :اى اباالحسن بحق رسول اللّه وبه حق آنكه در فوق
عرش است اورا رها كن ما نمىخواهيم كارى كه موجب ناراحتى شماست انجام دهيم وگفت:
حضرت او را رها كرد ومردم متفرق شدند وديگر بر نگشتند.
واين فراز از وصيت حضرت ؛ناراضى بودن آن حضرت رااز حّكام زمان خود مىرساند واين امرى است كه
غاصبين در مقابل آن عاجز شدند كه هم اكنون هم پيروانشان از اين ماجرا درمانده هستند ونمى توانند در مقابل اين
وصيت پاسخ گوباشند، به بيانى ديگر مىتوان چنين گفت: بهترين دليل براى باطل بودن وفاسق بودن آنها؛همين امر
است (مخفى بودن قبر) امرى كه به هيچ عنوان نمىشود از تاريخ حذف كرد ؛ كتاب نيست تا آن را تحريف كنند ؛بنائى
نيست تاآنراويران كنند ؛ بلكه مخفى بودن آن بيانگر وجود حقايق بى شمارى است كه از مخفى بودن آن براى افكار
سليم واشخاص حقيقت جوآشكار مى گردد؛كسانى كه داراى بينش صحيح هستند هر چند دشمنان
بخواهندباتبليغات كاذب ودروغين ؛غاصبين را خادمين به اسلام معرفى كندوخورشيد حقيقت را پشت ابرهاى تيره
مصنوعى مخفى نگه دارند اما اين وصيت تمام نقشه هاىآنان را نقش بر آب كرده وحّجت را براى مردم تمام نموده
است وبه عبارتى ديگر مىتوان اين قسمت از وصيت نامه حضرت را "سياسى عبادى" ناميدوآن رامربوط به دفاع از
اسلام وولايت بيان كرد.
بسم الله الرحمن الرحيم
(4)= در بيان عبادت وزهد حضرت زهرا «سلام الله عليها»:
واما بهترين معّرف در باره عبادت فاطمه زهرا ( سلام الله عليها) معصومين ( عليهم السلام)مىباشند ودر اين مقام رواياتى وارد شده
كه بيانگرمقام قربى صديقه طاهره (سلام الله عليها)مىباشد:
وقال الحسن: «ما كان فى الدنيا اعبد من فاطمة ( عليهاالسلام)؛ كانت تقوم حتى تتورّم قدماها». = از
فاطمه( عليهاالسلام) در دنيا عابدتر نبود آنقدر روى پا ايستاده بود كه پاهاى حضرت ؛ورم كرده بود.
قال رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله):«وامّا ابنتى فاطمة فانّهاسيّدة نساء العالمين الى ان قال:متى قامت فى محرابها
بين يدى ربّهاجل ّ جلاله ؛ زهر نورها لملائكة السّماءكما يظهر نور الكواكب لاهل الارض ؛ ويقول اللّه
عزّوجل لملائكة: يا ملا ئكتى انظروا الى أمتى فاطمه ؛ سيّدة امائى ؛ قائمة بين يدى ؛تر تعد فرائصها من
مخيفتى ؛ وقد اقبلت بقلبها على عبادتى...» =رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله) فرمودند: واما دخترم فاطمه بزرگترين زنان
جهانيان مىباشد ودر ذيل حديث اضافه مىكنندومى فرمايند: زمانى كه در محراب عبادت (درمقابل پروردگار)جل
جلاله مىايستد ؛نور او مىتابد از براى ملائكه آسمان ؛ همانگونه كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشد ونور
افشانى مىكند ؛ وخداى عز وجل به ملائكه مىفرمايد:اى ملائكه من! بنگريدونظر كنيد به امه من فاطمه بزرگ كنيزان
من كه ايستاده است (در برابر من)؛از خوف وترس من، شانه هاى او مىلرزد وبراى عبادت من (قلبش را متوجه من
نموده است)...
در روايت ديگرى آمده است كه در يك شب جمعه تا صبح مشغول عبادت وانجام دادن ركوع وسجود بوده اند
(شايد كنايه از اين بوده باشد كه نماز مىخواندند)
عن جعفربن محمد ( عليه السلام)عن ابيه عن على بن الحسين عن فاطمة الصغرى عن الحسين بن على عن
اخيه الحسن بن على بن ابى طالب ( عليهم السلام) قال:« رأيت امّى فاطمه ( عليهاالسلام) قامت فى محرابها ليلة جمعتها
فلم تزل راكعة ساجدة حتى اتّضح عمود الصبح...»
از امام جعفر صادق (عليه السلام)از پدرشان از على بن الحسين از فاطمه صغرىاز حسين بن على از برادرشان حسن بن
على بن ابى طالب ( عليهم السلام) روايت شده است ؛ فرمودند:«مادرم فاطمه ( عليهاالسلام)را ديدم كه در محرابش ايستاده بود ؛ شب جمعه تا صبح ركوع وسجود مىنمود...».
بسم الله الرحمن الرحيم
باتوجه به اين كه بعضى از احكام از شعائر اسلام به شمار مىرود واز اهميت خاصى بر خور دار مىباشد امابراى
بانوان شركت در آن مجامع الزامى نيست ودرعين حالى كه اسلام از شركت در آن مجامع آنها را منع نكرده ؛ اما هيچ
گونه تشويقى هم در انجام آنها وارد نشده است مانند شركت در تشييع جنازه ونماز جماعت و...
نكته اى كه لازم است به آن اشاره شود اين كه اين مسائل "حكم اوليه"اسلام است اما اگر دريك موارد خاصى
موقعيت ايجاب كرد و"حكم ثانوى" در كار بود آنجا ديگر حكم فرق مىكند همان گونه كه فاطمه زهراء( عليهاالسلام)با اين كه
هيچ وقت به مسجد نمىرفتند حتى در نماز جماعت آنهم به امامت رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله)شركت نمىكردند، اما زمانى كه
حقش را غصب كردند براى "احقاق حق" به مسجد آمدند وآن خطبه را خواندند.
وبا توجه به احكام الهى در مورد بانوان ؛وتتبع دراحاديث وروايات وسيره معصومين( عليهم السلام)اهميّت حجاب
وعفاف روشن خواهد شد ؛دراين جا به چند نمونه از احكام ودستوراتى كه حكايت از اين معنا مىكند اشاره مىشود :
به عنوان نمونه درباره نمازخواندن :
(1)- درجايى كه مرد نامحرم باشد آهسته نماز بخواند؛حتّى در جائى كه نامحرم نباشد بهتر است نماز را آهسته
بخواند،.
(2)- در حال قيام بهتر است بگونه اى دستها را قرار دهد تا برآمدگى سينه نمايان نباشد .
(3)- درحين ركوع دستها را بالاى ران بگذارد وزانوها را بيرون بدهد .
(4)-آرنجهاو شكم رابرزمين بگذارند واعضاء آن را به يكديگر بچسبانند.
(5)- ودر هنگام رفتن به سجده برخلاف مردها اول زانورا بعد دست را به زمين بگذارد.
(6)- مستحب است بر خلاف مردها ؛در حال سجده خود راجمع كرده ودست خود راتاآرنج به زمين بچسباند
وخود را جمع كرده وروى زمين قرار دهد...
وازحضرت صادق ( عليه السلام)منقول است كه حضرت اميرالمؤمنين على ( عليه السلام)به اهل عراق فرمود
:يااهل العراق نبّئت انّ نسائكم يوافين الرجال فى الطريق اما تستحيون؟ قال لعن اللّه من لا يغار.يعنى: «اى اهل عراق به من
خبر رسيده كه زنهاى شمامى رسند به مردهادرراه يعنى (بر خورد مىكنند با نا محرمان در كوچه وبازار)آياشما حيا
نمىكنيد؟فرمودند: لعنت خداى بر كسى كه حيا نمىكند»!.
وموارد ديگرى كه در نماز وغير آن آمده است .
باكمى تتبع در اين احكام روشن مىشود كه اسلام چقدر در امر پوشش بانوان وامورى كه به عفاف وحجب وحياء
بانوان كمك مىكند ؛اهتمام ورزيده است .
ولذادشمنان به اهميت آن واقف شده اند ولذا در فكر مبارزه با اين سرمايه بزرگ اسلامى افتاده اند واز هيچ كارى
براى ضربه زدن وبى ارزش كردن آن دريغ ندارند.
اى زن به تو از فاطمه اين گونه خطاب است ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است
فرمان خدا ، قول نبى ، نص كتاب است از بهر زنان افضل طاعات حجاب است
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه كه يك جامعه را از شر بيگانگان حفظ مىكند ايمان است وآنى كه جامعه اسلامى را حفظ كرده واجازه نداده
است تا دشمنان بر آنان مسلّط شوند؛ايمان است ،آنى كه اجازه ندادتا دشمنان بتوانند بر اين مملكت امام زمان
(عجل الله تعالي فرجه الشريف )وارد شوند واين مملكت را تصرف كنند ايمان بود آنچه موجب شد تا جوانان ما جان خود را فدا كنند وهشت سال در مقابل تجاوز بيگانگان ايستادگى كنند ايمان بود وآنچه موجب شد تا پدر ومادر فرزندان خود را به ميادين
جنگ رهسپار كنند وخود شاهد به خون غلطيدن آنان باشند ايمان بود ولذا دشمنان فهميدند تا زمانى كه ايمان در
جامعه اسلامى ومردم باشد نمىتوانند به اهداف خود دست پيدا كنند ولذا به اين نتيجه رسيدند كه بايد فساد در
جامعه رواج پيدا كند تا جوانى كه جان خود را فداى دين ومذهب خود مىكند ديگر براى دين، دل نسوزاند وبه دنبال
فحشا ومنكرات باشد ولذا در اين زمينه بودجه هاى كلانى را در نظر گرفتند كه حتى بخشى از آن را اعلان كردند وگفتند
كه مبلغ بيست مليون دلار براى اين هدف (به فساد كشيدن جوانان )منظور داشتند وحتى در چند روز قبل در يكى از
رسانه ها از قول اسرائيل گفته شد كه بايد فساد بيشترى در جامعه بوجود آيد!!واين خود بهترين دليل بر اين مدعا
مىباشد وبى حجابى بهترين وسيله انحراف براى جوانان مىباشد، ولذا دشمن بعد از پيروزى انقلاب بيشترين توجه
خود را براين داشته كه فساد وبد حجابى رادرجامعه گسترش داده تا از اين طريق جوانان را به انحراف كشانده وآنان را
نسبت به حمايت از دين واز ارزشهاى اسلامى بى تفاوت كند، درست همان گونه كه در "اسپانيا" عمل كردند وبعد از
آنى كه جوانان را به فساد وتباهى كشيدند ؛ حمله كردند وهمه مسلمانان را به قتل رساندند ؛بطورى كه يك نفر از آنان را
زنده نگذاشتند وكشورى كه قرن ها در آن، مسلمين حكومت مىكردند از دست مسلمانان خارج كردند.!!
بسم الله الرحمن الرحيم
نقش حجاب در جامعه اسلامى :
بعد از بيان تاريچه كوتاهى از نقشه دشمنان براىاز بين بردن حجاب حال اين سؤال مطرح است ؛
چه خطرى ازحجاب ، استعمار گران را تهديد مىكند كه براى از بين برد ن آن اين گونه عمل كرده وبازهم ادامه داده
وعمل مىكنند؟
با توجه به قوانين الهى ودستورات اسلام ؛ اهميت حجاب روشن مىشود .
بيان مطلب :
باكمى تتّبع در احكام وقوانين اسلام اين نكته معلوم مىشود كه هدف ازارسال رسل وانزال كتب اين است كه ؛ مردم
راه به تقوى وپرهيز كارى دعوت كنند وآنها را از فسق وفجور وگناه باز دارند تا به درجات عالى راه پيدا كنند وبه مقام
"قرب الهى" برسند ولذا همه انبياء واولياء الهى در اين امر اهتمام ورزيدند ومردم را به تقوى واجتناب از گناه دعوت
نمودند وبراى تحقق اين هدف در اين راستا در اسلام احكامى آمده است تامردم را به خداوند متعال نزديك گرداند
واين احكام دراسلام ؛به صورت واجبات ومحرمات آمده است ولذا در انجام واجبات غالبا قيد قرب الى اللّه بايد
باشد، زيرا هدف نزديك شدن به پروردگار متعال مىباشد ودر ترك محرمات هم؛ انگيزه وهدف نزديك شدن به
خداوند تبارك وتعالى مىباشد .
آنچه كه انسان را از خداوند متعال دور مىكند گناه ومعصيت مىباشد وبعضى از گناهان نه تنها فرد عاصى وگنهكار
رااز سلك متقين خارج نموده واز خداوند متعال دور مىكند ؛بلكه موجب مىشود تا ديگران هم به گناه وادار شوند واز
سلك مؤمنين ومتقين بيرون رفته واز صراط مستقيم منحرف گرديده واز خداوند متعال دور شده وبه شيطان نزديك
شوند و"بى حجابى " از آن جمله گناهانى است كه جامعه اسلامى را به فساد مىكشاند ووقتى كه فساد در جامعه رواج
پيدا كرد ؛غفلت جامعه رامىگيردوزمانىكه مردم غافل شدندديگربه دين ومذهب توجه ندارندوفقط به دنيامىانديشند
وبه آخرت فكر نمىكنند واين همان چيزى است كه استعمارگران براى رسيدن به اهداف خودشان لازم دارند.
بسم الله الرحمن الرحيم
بحمداللّه والمنه ؛بعداز پيروزى انقلاب وتشكيل حكومت جمهورى اسلامى به رهبرى امام خمينى ( قدس سره) تمام
نقشه هاى دشمنان كه براى از بين بردن حجاب كشيده بودند از بين رفت وآن كسانى كه تحت تأثير تبليغات سوءقرار
گرفته بودند حقيقت را درك كردند ودوباره جامعه اسلامى آن ارزشهاى از دست داده را به دست آورد.
اما نكته اى كه نبايد از آن غافل بود اينكه :ديگر دشمنان از حركتى كه بيش از پنجاه سال روى آن بر نامه ريزى كرده
بودند ونقش بر آب شد ؛ خسته شده اند وديگر آن حركت را دنبال نمىكنند ؛ بلكه شواهد زيادى بيانگر اين معناست
كه نه تنها دشمنان از راهى كه رفته اند خسته نشده اند بلكه بيش از پيش دوباره آن سياست را دنبال مىكنند ودراين
زمينه بودجه هاى زيادى را در نظر گرفته ودر اين فكرند كه دوباره آن فرهنگ بى حجابى رادر جامعه اسلامى بوجود
آورده وگسترش دهند!!
خوب است بيانى را كه مرحوم امام خمينى ( قدس سره) در اين مقام فرموده اند ذكر شود:
هيچ وقت خوف از اين نداشته باشيد كه مثلاً دولت غاصب عراق حمله كرده است ؛شما از
اين خوف داشته باشيد كه همان نقشه هايى كه قبل از انقلاب اينها داشته اند ؛ در زمان رضا خان
ومحمد رضا خان داشته اند حالا بيشتر داشته باشند. آنها قبلاًاز باب اين كه به طور ذهنى وعلمى
يافته بودند كه اگر اسلام رواج داشته باشد ومظاهر اسلام رواج داشته باشد نمىگذارد كه ما
استفاده هايمان را بكنيم حالا كه عينا سيلى را خوردند ومشاهده كردند قدرت اسلام را در يك
ملت سى وچند ميليونى...
بسم الله الرحمن الرحيم
بعداز آنى كه استعمار گران متوجه شدند كه با سر نيزه نمىتوانند مردم را از دين ومقّد سات آن جدا كنند ودين را
مانع رسيدن به منافع خود مىديدند ؛راه ديگرى را در پيش گر فتند ومتأسفانه از اين راه توانستند تا اندازه اى به اهداف
خود برسند وآن اين بود كه ديگر نيامدند با سر نيزه مردم را از روحانيت وعزادارى وحجاب منع كنند وباز دارند بلكه
اين بار با نداى آزادى آمدند واجازه دادند كه مردم به راهى كه قبلاً انتخاب كرده بودند ادامه دهند ديگر از بى حجابى
صحبتى نبود ،ديگر كسى جلوگيرى از عزادارى نمىكرد وديگر مزاحمتى براى علما وروحانيون ايجاد نمىكردند، اين
بار از راه ديگر وارد شدند وبه اين نتيجه رسيدند كه بايد از درون ضربه را وارد كنند وبايد به گونه اى عمل كنند تا
اعتقادات مردم نسبت به اين مسائل ضعيف شود وديد مردم نسبت به اسلام تغيير كرده ومردم خود از مسائل اسلامى
فاصله بگيرند بدون اينكه سر نيزه اى در كار باشد ودر اين زمينه فعاليت خود را آغاز كردند.
براى رسيدن به اهدافشان از دوطريق وارد عمل شدند،ابتدايك عده از افراد فاسق وبى دين را در خيابانهاومجامع
عمومى با وضعى بسيار زننده وبى حجاب آوردند وبعد با تبليغات سوء به آنها بها دادند وبر عليه حجاب تبليغات
گسترده اى كردند واز طرفى به تدريج از كيفيت حجاب كاستند وحجاب را در چادر خلاصه كردند وكم كم از پوشش
اسلامى وحجابى كه در اسلام به آن سفارش شده است جز يك چادر آن هم بسيار نازك ؛به گونه اى كه كاملاًبدن از زير آن
نمايان بود وبه تنها چيزى كه شباهت نداشت حجاب بود وبعد از آن قلم به دستان مزدور وخود فروخته؛ حجاب را
مورد هجوم قرار داده ومسخره كردند وبيشترين مقالاتشان رادر مجله "زن روز "مىنوشتند وآنهايى كه حجاب را در
چادر آنهم چادر آنچنانى مىديدند كم كم باور مىكردند كه اين حجاب ارزشى ندارد وبود ونبود آن فرقى نمىكند،بعد
از آنى كه زمينه را مناسب ديدند آمدند وقانونى را وضع كردند كه دانش آموزان حق ندارند با حجاب به دبيرستان بروند
كه البته اين قانون يك روز بيشتر اجرا نشد، آنها خيال كردند توانسته اند با برنامه هاى خود مردم را منحرف كرده ونقشه
هاىخود را عملى كنند اما از آن جايى كه جامعه اسلامى ايران از روز اول در خط امام زمان حجة بن الحسن العسگرى
(عجل اللّه تعالى فرجه الشريف)وا هل بيت ونوّاب آن حضرت يعنى مراجع عظام در زمان غيبت آن حضرت بوده اند با
اينكه طاغوت آن چنان خفقانى بر جامعه ايجاد كرده بود كه كسى جرأت نداشت در مقابلشان موضعگيرى كند بااين
حال؛اين قانون رايك روز بيشتر نتوانستند اجراكنند زيرا با مخالفت مردم روبرو شدند به اين معنا كه ترجيح دادند كه
ترك تحصيل بكنند ولى دست از حجاب خود بر ندارند وقتى كه ديدند اين گونه برخورد منفى با اين قانون شد مجبور
شدند كه قانون را لغو كنند.
جادارد به حركتى كه مرحوم آية اللّه مرتضى مطهرى ( قدس سره)در آن زمان كردند اشاره شود وآن اين كه در همان
مجله(زن روز)سعى كردند پاسخ آن مطالب موهن رابدهند واجازه ندادند تا با قلمهاى مسموم خودشان افرادى كه
آشنايى با فرهنگ اسلام نداشتند را منحرف كنند وجلوى اين حركت تند دشمنان را با جواب هايى كه مىدادند گرفتند
ولذا در همان زمانى كه دشمن توانسته بود با تبليغات وبا قلمهاى مسموم عده زيادى را اغفال كند ؛ايشان توانستند با
بيان حقايق؛ اهل بصيرت وكسانى كه تشنه معارف اسلامى بودند را آگاه كند وبعدا آن مطالب جمع آورى شد وبه
صورت كتابى در آمد به نام "مسئله حجاب "ولذا در همان زمان در همان جامعه اى كه بى حجابى براى عده اى ارزش به
شمار مىرفت اما در همان جو آلوده ومسموم ،عده زيادى رو به حجاب آوردند وبا پوششى كامل در جامعه حضور پيدا
مىكردند ؛به طورى كه براى بعضى از مردم سؤال انگيز بود كه اين چه نوع حجابى است كه در بين دختران تحصيل
كرده دانشگاهى رواج پيداكرده است؟ در جواب مىگفتند اين حجاب آقاى مطهرى است.
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد از تحقيقاتى كه به عمل آوردند به اين نتيجه رسيدند كه با وجود سرمايه هايى چون ؛ قرآن ومسجد وحج ونماز
ووحدت وروحانيت وعزادارى وحجاب و...نمىتوانند به مقاصد استعمارى خودبرسندولذابراين شدند تااين سر مايه
هاى مسلمين راازآنها بگيرند تا بهتر بتوانند به اهداف خود برسند .
از آنجايى كه قادر نبودند كه يك باره اين سر مايه ها را از مسلمين بگيرند ؛ بر آن شدند كه به
تدريج اين سرمايه ها را از مردم بگيرند وبهترين راه براى رسيدن به اهداف خود را در اين ديدند
كه حاكمى را برمردم مسلّط كنند كه مطيع آنها بوده واهميت به دين ندهد وفقط براى آنها كار كند
ولو به قيمت از بين بردن دين ومذهب مردم باشد وبراى اين امر "رضاخان " را در نظر گرفتند كه نه
پاى بند به دين بود ونه ازسواد بهره اى برده بود واز نظر قدرت ؛ بسيار بى باك وقلدر بود وبه
چيزى جز قدرت ومقام نمى اند يشيد وهر دستورى را براى باقى ماندن در قدرت اجرامى كردواز
هيچ عملى دريغ نداشت، ولذا اولين اقدامى كه رضا خان به دستور اربابانش نمود مبارزه با
روحانيت وعزادارى وحجاب بود .
از آنجايى كه كلام در مسئله حجاب است دراين زمينه مطالبى هرچند به اختصار ذكر مى گردد:
«رضاخان مجرى كشف حجاب به آن فضاحت وبه آن رسوايى را درست كردند ؛ آن هم روى
همين بود كه اينهايى كه علاقه به اسلام داشتند وعلاقه به ديانت و احكام ديانت داشتنداينها را
سر كوب كند وخدا مىداند كه در كشف حجاب چه جنايتهايى اينها كردند، حّتى به علماى بزرگ
هم پيشنهاد مى كردند كه شما مجلس بگيريد با خانم هايتان...شعرا شعر گفتند ؛ مجالس درست
كردند ؛ محافل درست كردند تبليغات كردند .هر طور توانستند با هر شيوهاى...»(صحيفۀ نور /ج13/ص317)
نكته اى كه در امر بى حجابى بايد مورد توجه قرار بگيرد اين است كه: آن چنان با مسئله حجاب بر خورد داشتند كه
اگر كسى را با حجاب مشاهده مىكردند اورا جريمه نمىكردند، زندان نمىبردند، بلكه چادر اورا پاره مىكردند،
درحالى كه در همه جا رسم بر اين است كه اگر كسى از قانونى سر پيچى كند يا اورا جريمه مىكنند ويااورا زندان
مى كنند،اما در مورد حجاب آن گونه كه شاهدان عينى نقل مىكنند: مأ مورين ؛ اول كارى كه مى كردند چادر را پاره
مى كردند !وبعد آن بانوى محّجبه را مورد ضرب وشتم قرار مى دادند، كه اين خود جاى تأمل دارد!ولازم به ذكر است كه
يك چنين برخوردى بالباس روحانيت داشتند به اين معنا ؛ اگر با يك روحانى برخورد مى كردند ومى ديدند كه عمامه
بر سر دارد ابتدا عمامه را برداشته وپاره مى كردند بعد آن روحانى را مورد اذيت وآزار وشكنجه قرار مى دادند،
وهم چنين با كسانى كه براى سالار شهيدان حضرت ابى عبد اللّه الحسين ( عليه السلام)عزادارى مىكردند بر خوردى مشابه
داشتند، البته نتوانستند با سرنيزه به اعتقادات مردم آسيبى برسانند ولذا همين كه سر نيزه رضاخانى بر داشته شد ؛
مردم دوباره به روحانيت رو آورده وفرزندان خود را به حوزه علميه فر ستاده ومجددا حوزه علميه فعاليت خود را
شروع كرده وبيش از پيش مورد توجه مؤمنين قرار گرفته وهم چنين عزادارى براى سيدالشهدا ء( عليه السلام)با شور بيشترى در
بين مردم بر پا شد وهم چنين مسئله حجاب هم، به صورت اول در آمد (لازم به ذكر است: از آنجائى كه مردم ما متدين
بوده وپاى بند به احكام الهى بوده اند وپيروى از علما وفقها ومراجع تقليد مى نمودند در اين مدتى كه دولت منع
حجاب كرده واجازه نمى داد كه بانوان محترمه با حجاب از منزل خارج شوند زنان متدينه ومؤمنه اين مرز وبوم در اين
مّدت مديد از منزل خارج نشدند وچه بسا مادرى دختر خود را در اين مّدت طولانى كه حدود هفت سال ادامه داشت
نديد! ودختر از ديدن مادر محروم بود! ترجيح دادند كه در خانه بنشينند واز منزل خارج نشوند از ديدن پاره تن خود
محروم بشوند اما حجاب خود را از دست ندهند)