معرفی وبلاگ
معارف اسلامی توسط: سید محسن فروغی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 150050
تعداد نوشته ها : 226
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب

                   بسم الله الرحمن الرحيم     

(4-3)- خوف ورجاء :

 

    يكى از ثمرات معرفت خوف وترس ازمقام خداوندتبارك وتعالى وديگر،اميدورجاء به رحمت الهى مى‏باشد.

 

    علماى اخلاق صفت خوف را افضل فضائل نفسانيه واشرف اوصاف حسنه ذكركرده ‏اند.وهيچ چيز مانند آن قلع وقمع لذت وشهوت دنيا را نمى‏كندواز اين جهت است كه آيات وروايات در فضيلت اين صفت زيادند از آن جمله :

 

    «اِنَّما يَخشَى اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَمَؤا»(4)

 

    تنها علماء وارباب معرفت از خدا مى‏ترسند.

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1-سوره رعد آيه 28

 

2- شرح منازل السائرين ص 371

 

3- سوره رعد آيه 29

 

4- سوره فاطرآيه 28

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

 

    «هدًى وَرحَمَةٌ‏للّذِينَ هُم لِرَبِّهم يَرهَبونَ»(1)

 

     هدايت ورحمت از براى كسانى است كه ايشان از پروردگار خود خائف وترسانند.

 

    «انّ الَّذينَ ءَامَنواوَعَمِلوا الصالِحات اولئكَ هُم خَيرُ البَرِيَّة جَزائُهُم عِندَ رَبِّهِم جَنّتُ عَدنٍ‏ تَجرِى مِن تَحتِهَا الاَنهار خالِدينَ فِيها اَبَداًرَضِى اللّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ ذلكَ لِمَن خَشِىَ‏رَبَّه»(2)كسانى كه ايمان آوردندواعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوق (خدا)يند.پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زيردرختشان جارى است ؛ هميشه در آن مى‏مانند؛ خدا از ايشان راضى وخشنود وايشان از خدا راضى وخشنودند ؛واين مرتبه از براى كسى است كه از پروردگار خود بترسد.

 

    «اِذا ذُكِرَ اللّهَ وَجِلَت قُلُوبُهُم»(3)

 

    مؤمنان كسانى هستند كه چون نام خداوند مذكور شددلهاى ايشان خوفناك گردد.

 

    قال رسول اللّه ( صلى‏الله ‏عليه‏ و‏آله )انا اخوفكم من اللّه = ترس من از خداوند از همه شما بيشتر است.

 

    يكى از ثمرات معرفت ، ترس از خداوند تبارك وتعالى مى‏باشد، مؤمن واقعى (عارف) جز از خداوند تبارك وتعالى از هيچ كسى وهيچ قدرتى نمى‏ترسد، بلكه همه از او مى‏ترسند.

 

    عن ابى حمزه قال: قال ابو عبد الله ( عليه السلام ):من عرف الله خاف الله ومن خاف الله سخت نفسه عن الدنيا.(4)= ونيز فرمودند: هر كه خدا را شناخت، از او بترسد وهر كه از خدا بترسد، دل از دنيا بر كند .

 

    ممكن است اين توهّم براى كسى پيدا شود كه آيا خداوند متعال ورؤف ودود ومهربان، ترس دارد؟

 

    براى دفع اين توهّم، بايد گفته شود كه خداوند متعال ترس ندارد، بلكه ترس از مقام‏ اوست

 

     كسانى كه از مقام خداى خود مى‏ترسند، نفس خود را از هوى وهوس باز مى‏دارند واجازه نمى‏دهند كه نفس امّاره آنها را به گناه وادارد وهمين امر موجب نجات آنها شده وآنها را بهشتى مى‏كند .

 

«واَمّامَن خافَ مَقامَ رَبِّه وَنَهَى النَّفسَ عَنِ الهَوى فَاِنَّ الجَنَّةَ هِىَ المَأوَى».(5)

 

     هر كس كه از پروردگار خود بترسدوخود را از هواوهوس باز داردبهشت منزل ومأوى اوست.

 

    بعنوان مثال : يك قاضى بسيار بامحبّت وخوش اخلاق را،در نظر بگيريد، همين قاضى مقامش اقتضا مى‏كند كه مجرم را به سزاى اعمالش برساند، مقام او چنين اقتضا مى‏كند، در حالى كه او شخص وارسته‏اى مى‏باشد،

 

     مؤمن چون عارف به مقام پروردگار هست، و قيامت را باور كرده وخشم وغضب الهى را معتقد است ومى داند كه مقام پروردگار اقتضا مى‏كند كه كفّار ومنافقين ومشركين وفاسقين را عذاب كند وكسانى كه‏ باور كنند اين معنا را ديگر به خود اجازه نمى‏دهند كه نا فرمانى اورا كرده ولذا بر هواى نفس خود غالب شده وترك گناه مى‏كنند وبهشت جاودان را براى خود كسب مى‏نمايند.

 

    عن ابى عبداللّه (7)فى قول اللّه عز وجل:«ولمن خاف مقام ربه...»قال :من علم انّ اللّه يراه ويسمع مايقول ويعلم مايعمله من خير اوشر فيحجزه ذلك عن القبيح من الاعمال فذلك الذى خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى .(6)

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سورة الاعراف آيه 154

 

2- سورة البينة آيه 8

 

3- سوره انفال آيه 2

 

4- همان مدر ك ح 4

 

5- سوره نازعات آيه 40

 

6- ترجمه اصول كافى ج 3 ص 113 ح 10 باب خوف ورجاء

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

    امام‏ جعفر صادق« عليه‏ السلام »در باره قول خداوند متعال فرمودند: كسى كه بداند خدا اورا مى‏بيند وآنچه گويد مى‏شنود وهر كار نيك وبدى كند مى‏داند، همين دانستن اورا از كارهاى زشت باز مى‏دارد، پس آن كسى است كه از مقام پروردگارش ترسيده وضمير خويش رااز هوس باز داشته است .

 

     اما كسانى كه تقوا ندارند در نتيجه مقام خدا را فراموش مى‏كنند وقيامت را به فراموشى سپرده ودر نتيجه مانند ديوانه ‏اى كه هيچ خطر احساس نمى‏كند طغيان نموده ودر نتيجه دوزخ را مأواى خود مى‏نمايد ولذا در قرآن مى‏فرمايد: «فَاَمّا مَن طَغى وَءَاثَرَ الحَيوةَ الدُّنيافَاِنَّ الجَحِيمَ هِىَ المَأوَى »(1) پس كساني كه  طغيان كرده، وزندگى دنيا را مقّدم داشته، مسلما دوزخ جايگاه اوست.

 

    مستفاد از آيات وروايات اين است كه تنها كسانى كه اهل معرفت هستند داراى خوف وترس وخشيت از پروردگار مى‏باشند ومفسرين در اين مقام ،احتمالات ومعانى مختلفى رابيان نموده ‏اند كه مى‏توان تمام آن را پذيرفت وقابل قبول است :

 

دسته ها :

        بسم الله الرحمن الرحيم   

(2)نفس مطمئنه:

 

    «ياايّتهاالنفسُ المطمئنّة اِرجعى الى رَبِكّ راضيةً مَرضيّة فَادخُلى فى عِبادى وَادخُلى جَنَّتى»(3)=(در هنگام رفتن از اين عالم به آنها خطاب مى‏شود:)«اى صاحب نفس مطمئنه! برگرد به سوىپروردگارت درحال كه از او خشنودي واو هم از تو خشنود است باز گرد پس در ميان بندگانم در آي ودر بهشتم وارد شو ).

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- اعيان الشيعه (جندب) ص 316 واسدالغابه ج 5 الغدير ج 8 ص 309 الاصابه ج 4 ص 63 نقل از كتاب پيغمبر وياران ص 45 / .

 

2-واللّه لوددت انى قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتى اقتل كذا الف قتلة وان الله يدفع بذلك القتل عن نفسك وعن انفس هولاء الفتيه من اهل بيتك .نامه‏ها وملاقاتهاى امام حسين « عليه‏السلام »ص 270

 

3- سوره الفجر آيات 28 الى آخر .

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

پروردگار وربّت، خوشنود وپسنديده، پس داخل شو،دربندگانم وداخل شو در بهشتم».

 

    يكى ديگر از ثمرات معرفت،"نفس مطمئنّه " است كه اگر امتيازايمان وتقوافقط به اطمينان بود باز ارزش اين را داشت كه انسان با تقوا باشد.

 

    بيان مطلب:

 

    آرامش وطمأنينه سرمايه بزرگى مى‏باشد كه همه مردم به دنبال كسب آنند وتلاشهائى كه انجام مى‏دهند، براى رسيدن به اين معناست؛ اگر به دنبال مال وثروت مى‏رود وزراندوزى مى‏كند(وياسعى وكوشش كرده كه به مقام وقدرت برسد، به اين اميد كه آن ثروت ومقام،)براى او آرامش وطمأنينه به ارمغان آورد.

 

    امّا(نكته‏ اى كه در اين جا وجود دارداين است كه) كسانى كه مؤمن نيستند وتقوا ندارند، از اين امتياز محرومند؛ زيرانه مقام ونه مال ونه قدرت، نمى‏تواند موجب اطمينان وآرامش شود؛ تنهاباياد خداوند تبارك وتعالىآرامش به دست مى‏آيدوهر چه ايمان قوى‏تر معرفت بيشتروهر چه معرفت زيادتر، اطميمان هم بالاتر مى‏رودودر نتيجه هر چه اطمينان بيشتر باشد، آرامش افزون‏تر خواهد شد؛ به اين معنا كه نه ترس از جان داشنه ونه از مال ونه از آبروواز عالم پس از مرگ هم هيچ هراسى ندارد؛ زيرا به رحمت الهى اميدوار مى‏باشد.اين يك موهبت الهى‏بوده كه شامل حال كسانى مى‏شود كه مؤمنند؛ داشتن اين حالت، قابليّت مى‏خواهدواين قابليّت را مؤمنين دارند.

 

ولذا در ذيل آيه كريمه مى‏فرمايد:

 

    الَّذينَ آمَنواوَتَطمَئِنَُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِاللّه اَلابِذِكرِاللّهِ تَطمَئِّنُ القُلُوب (1)

 

    آنان كه ايمان آوردند ودلهايشان آرامش مى‏يابد به ذكر خدا،آگاه‏ باشند كه ذكرخدابه دلهاآرامش مى‏دهد.

 

    فرق بين آرامش وسكينه ونفس مطمئنّه:

 

    علماى اخلاق ، طمأنينه را سكون ناميده اندو طمأنينه وسكون را اقواى وزائد وكمال از براى سكينه دانسته ‏اند.به اين معنا كه "طمأنينه "بالاترين درجه آرامش است، مقامى است كه دائم وثابت است .(2)

 

     ممكن است كسى مورد فضل ورحمت الهى واقع شود واز آرامش بر خور دار شود اما داراى نفس مطمئنه نباشد،اما كسى كه داراى اين درجه ومقام باشد، آن چنان نفس خود را تهذيب وتزكيه نموده‏ است كه نفس اومطمئنه شده وداراى طمأنينه مى‏باشد.(دقت شود)

 

    «الَّذينَ ءَامَنواوَعَمِلواالصالِحاتِ طوبى لَهُم وَحُسنُ مَئَاب»(3)

 

    كسانى كه ايمان آورده ‏اند وعمل صالح انجام مى‏دهند خوشا به حالشان وباز گشت نيكوئى دارند.

 

دسته ها :

                           بسم الله الرحمن الرحيم

    (3) = يكى ديگر از عوامل ترس ووحشت، كسب در آمد است؛ به اين معنا كه مبادا دچار فقر وتنگ دستى شود.لذااز وحشت فقربراى به دست آوردن ثروت ، از هيچ كارى دريغ نمى‏كند، و تنها چيزى كه براى او اهميّت ندارد كسب مال حلال است ،ديگر برايش فرقى نمى‏كند كه اين مال را از چه راه به دست آورد. تقلّب، كم فروشى، غش در معامله، دزدى، رشوه و...هدف رسيدن به ثروت است ؛از دوجهت، يكى ترس از فقر وديگر براى رسيدن به آسايش، ودر نهايت روى آسايش را نديده وهميشه با خوف وترس ووحشت زندگى مى‏كند.

 

     امّا اگر كسى مؤمن باشد، هيچ وقت غمِ "روزى" را نمى‏خورد زيرا بر اين باور است كه خداوند رزاّق وعده روزى به او داده است، «وَمَن يَتَّقِ اللّه يَجعَل لَهُ مَخرَجا وَيَر زُقهُ مِن حيثُ لا يَحتَسِب وَمَن يَتَوَكَلّ عَلَى اللّه فَهُوَ حَسبُه»(1)  او هيچ حسابى باز نكرده است ، روزى مى‏رساند وكسى كه توكّل بر خدا كند خداوند اورا كفايت مى‏كند.

 

    بدين جهت مؤمن ،به تنها چيزى كه مؤمن فكر نمى‏كند، رزق وروزى مى‏باشد؛ زيرا نه تنها اعتقاددارد، بلكه براين باور است كه خداوند اورا روزى مى‏دهد ولذا كسانى كه براين باور نيستند، هميشه وحشت از آينده داشته واين وحشت، آرامش را از آنان سلب نموده است واگر ميلياردها تومان ثروت داشته باشند،باز از آينده خود بيم وترس دارند وخوف آن را دارند كه مبادا در آينده دچار فقر وتنگدستى شوند.

 

    البته روشن است كه اين بدين معنا نيست كه مؤمن به دنبال كار نرود وبگويد كه خدا وعده داده، پس من چرا خود را به زحمت انداخته ودنبال كار بروم، كما اينكه بعد از آنى كه اين آيات نازل شد، عدّه‏اى دست از كار كشيدند وپيش خود فكر كردند كه نيازى به كار نيست ولذا پيامبر گرامى اسلام « صلى‏الله ‏عليه‏ و‏آله »با آنها برخورد نموده وفرمودند كه بايد به دنبال كار رفت واز امام جعفر صادق « عليه‏السلام »روايت شده است كه فرمودند:

 

     (الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل اللّه)(2) = كسى كه براى خانواده وكسانى كه تحت تكفّل او هستند كار كند، مانند كسى است كه در راه خدا جهاد نمايد .

 

     در واقع مؤمن به دنبال كار رفته وبه وظيفه خود عمل مى‏كند وخداوند رؤف ومهربان ورزّاق ،او را كمك كرده وهيچ زمانى اورا بدون روزى نمى‏گذارد ولذا فرق مؤمن با ديگران اين است كه او به دنبال كسب وكار مى‏رود ،و هيچ نگران اين نيست كه آيا در اين كار سودى نصيب من خواهد شد يانه؟ بخلاف ديگران كه وحشت دارند مبادا در پى اين كار، استفاده ‏اى نباشد ولذا براى كسب استفاده، سعى بر اين دارند كه از راه‏ هاى مختلف ،مشترى جذب كنند، به عنوان مثال: اگركسى ازاو خريد كند بااو بسيار صميمى ودوست مى‏شود ولى‏اگر روزى بفهمد كه ديگرازاو خريد نمى‏كند، به او بى اعتنائى كرده و چه بسابااو قهر مى‏كند وهكذا...به گونه‏ اى با مشترى برخورد مى‏كند كه گويى او را رازق خود مى‏داند؛امّا مؤمن، هيچ وقت براى رزق وروزى با كسى دوست نشده وباكسى قهر نمى‏كند ؛زيراكه معتقد بر اين معناست كه رازق، خداوند تبارك وتعالاست وهميشه از او طلب وسعت رزق مى‏نمايد .

 

    اگر كسى در تاريخ تتبّع كند، خواهد ديد كه بودند كسانى كه قبل از ايمان آوردنشان چقدر مى‏ترسيدند وبعد از آنى كه اسلام راپذيرفتند ديگر ترس در وجودشان از بين رفت وچه كسانى كه ايمان داشتند ولى چون ايمانشان ضعيف بود، مى‏ترسيدند امّا وقتى كه ايمانشان قوّت گرفت چگونه آرامش پيدا كردند وترس از وجودشان رخت بربست.

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سوره الطلاق آيات /3/2.

 

2- محمدبن يعقوب (كلينى) عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن حماد بن عثمان عن الحبلى عن ابى عبد اللّه ( عليه‏السلام ) كافى /ج 5/ ص /88 ح / 22001

 


 

--------------------------------------------------------------------------------


 

     به عنوان مثال به دو تن از اصحاب وياران رسول اللّه ( صلى‏الله عليه‏ و‏آله )وسيدالشهداء( عليه‏ السلام ) اشاره مى‏شود .

 

     وقتى كه ابوذر غفارى به مكّه آمد تا اسلام را اختيار كند، آن چنان از كفار وحشت داشت كه حتّى جرأت نمى‏كرد نام رسول اللّه ( صلى‏الله‏ عليه‏ و‏آله )را بر زبان جارى كند ولذا مولا اميرالمؤمنين على ( عليه ‏السلام ) از او سؤال فرمودند كه براى چه آمده ‏اى؟ووقتى معلوم شد براى پذيرش اسلام آمده او را به منزل پيامبر اكرم ( صلى‏الله ‏عليه ‏و‏آله )هدايت كردند وچون از كفّار واذيّت وآزارآنها هراس داشت، جرأت نكرد كه همراه با مولا اميرالمؤمنين ( عليه‏ السلام ) به منزل حضرت برود ولذا حضرت على ( عليه‏ السلام )فرمودند كه من از جلو مى‏روم وتواز عقب بيا. اّما همين ابوذر، بااين وحشتى كه داشت، بعد از آنى كه خدمت رسول اللّه ( صلى‏الله‏ عليه‏ و‏آله )رسيدند وتشرّف به دين اسلام پيدا كرده وايمان آوردند، ديگر ترس ووحشت در دل او راه نداشت ، به مسجدالحرام آمد ودر مقابل كفّار ومشركين ايستاد وبا صداى بلند آنها را به اسلام دعوت نمود وگفت:(اشهد ان لا اله الاّ اللّه واشهد انّ محّمدا عبده ورسوله) مردم بطرف او حمله كردند وآنقدر او را زدند كه از پاى در آمد. عباس عموى پيامبر« صلى‏الله‏ عليه ‏و‏آله » وقتى او را ديد، خود را بروى آن انداخت وگفت: «مردم واى بر شما! مگر نمى‏دانيد اين مرد از طايفه غفار است وايشان در سفر شام سر راه شمايند؟!» بدين ترتيب اورا از چنگال مردم مكّه نجات داد ، امّا دوباره روز بعد آمد و مردم را به اسلام دعوت كرد ومجدّدا اورا گرفتند و كتك مفصّلى به او زدندكه باز عباس آمد واورا نجات داد. پيامبر اكرم « صلى‏الله‏ عليه ‏و‏آله »به او فرمودند: «ديگر توقّف مكن، به قبيله خود برگرد وامر مرا به آنان اطلاع ده...»(1)

 

    زهيربن قين - او در مكّه ماند واعمال حج را به جا آورد سپس از مكّه با عجله خارج شد تا خود را به كاروان سيّدالشّهداء« عليه‏ السلام »برساند؛ امّا قصدش اين نبودكه به آن ملحق شود بلكه مى‏خواست واقعه را از دور دنبال كند و شاهد اتفاقاتى كه رخ مى‏دهد باشد ؛ چون مى‏ترسيد كه اگر به كاروان آن حضرت نزديك شود، جانش به خطر بيفتد، زمانى كه امام براى او قاصدى فرستاد واز او خواست تا به خيام ايشان برود، نپذيرفت؛امّا بااسرار همسرش به خدمت حضرت شرفياب شد. بعد از ملاقاتى كه صورت گرفت، تحوّلى در زهير رخ داد ولذابرگشت واز همسرش درخواست كرد كه برگردد تا به يارى حضرت بشتابد.او پذيرفت، درحالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود رو به زهير كرد وگفت:«من بودم كه تورا تشويق به رفتن كردم،از تو مى‏خواهم كه من را تنها نگذارى...». همين زهير در شب عاشورا وقتى كه حضرت فرمودند: اينها قصد ريختن خون مرا دارند ومن بيعتم را از شما پس گرفتم وشما مى‏توانيد برويد ،اواز جاى بر خواست وعرضه داشت:«به خدا قسم! دوست دارم كشته شوم، بعد زنده شوم، باز كشته شوم وبعد زنده شوم تا هزار بار،تا بدينوسيله خداوند متعال ،مرگ را از شما واز جوانان خاندان شما،دفع كند»

دسته ها :

                                   بسم الله الرحمن الرحيم  

عوامل پيدايش ترس

 

    عوامل پيدايش ترس ووحشت عبارتند از:

 

     (1)= علاقه ومحبّت به دنيا: كسى كه علاقه به دنيا داشته باشد قطعا جان خود رابيش از هر چيزى دوست دارد وازهرچه كه آن را تهديد مى‏كند، مى‏ترسد وبراى حفظ آن، حاضر است كه دست به هر جنايتى بزند واز هيچ خلافى روى گردان نيست،امّا مؤمن ،گرچه به جان خود علاقه مند است ،امّا دين خود را بيشتر ازآن دوست دارد ولذا اگر بداند كه بايد جان خود را فداى دين كرد بدون هيچ ترسى، فداكارى مى‏كند همان گونه كه در صدر اسلام در ركاب رسول اللّه « صلى‏الله‏ عليه‏ و‏آله »ودر ركاب مولا اميرالمؤمنين على « عليه‏ السلام »ودر ركاب سرور وسيّد شهيدان حضرت ابى‏عبداللّه الحسين « عليه ‏السلام »جان فشانى كردند بدون آنكه ترس ووحشتى به دل راه دهند ،به قول شاعر كه مى‏فرمايد:

 

      مرگ اگر مرد است گو نزد من آى   تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ 

      من از او عمرى ستانم جاودان   او زمن دلقى ستاند رنگ رنگ 

 

    (2)= دليل ترس ووحشت واضطراب، نداشتن پشتوانه است؛ كسى كه ايمانش ضعيف باشد گرچه اعتقاد به مسائلى چون حافظ بودن خداوند دارد امّا چون بى تقوا است واز نعمت معرفت بر خوردار نيست و اين معنا را باور ندارد، هميشه داراى وحشت واضطراب است كه مبادا جانش به خطر افتد يا دچار فقر وتنگدستى شود ولذا اگر مالى نداشته باشد وحشت از فقر دارد و اگر ثروتمند باشد، وحشت از دزد وبراى حفظ مال خود، دچار اضطراب است وهم چنين براى حفظ جان خود مضطرب است كه مبادا دشمن، اورا از پاى در آورد ووقتى از او سؤال شود، مگر تو خدا را رازق نمى‏دانى؟ در پاسخ مى‏گويد: قبول دارم كه خدا، حافظ ورازق است ؛امّا او در عمل،اين حرف راباور ندارد؛ چون باور، همان معرفت است وبه همين علّت، مؤمن به دليل باورش كه خداوند حافظ وراز ق است، هيچ وحشتى نه از جان ونه از مال خود دارد ؛ چون بر اين باور است كه خداوند تبارك وتعالى

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سوره طه آيه / 124

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

بهترين حافظ ونگهدارنده است «فَاللّهُ خَيرٌحافظاوَهُوَاَرحَمُ الراحِمين»(1) ارحم الراحمين است».

 

     اگر كسى همين يك آيه را باور كند، ديگر از هيچ امرى نمى‏ترسد وهيچ وحشتى نسبت به جان خود ندارد ؛ زيرامى‏داند كه خداوند متعال وعده داده است كه او را حفظ مى‏كند وكسى كه حافظ او خداوند باشد، هيچ خطرى اورا تهديد نكرده ؛ چرا كه خداوند تبارك وتعالى خلف وعده نمى‏كند «انّ اللّه لا يخلف الميعاد» .

 

    البته وعده‏ هاى خداوند ،براى مؤمنين است ؛زيرا در جاى ديگر مى‏فرمايد: «اِن تَنصُروااللّه يَنصُركم»=

 

    «اگر مرا يارى كنيد ،من هم شما را يارى مى‏كنم».

 

    يارى كردن خداوند قادر متعال به اين است كه اطاعت امر اورا كرده ؛ يعنى واجبات را انجام داده ومحرّمات راترك نمايد واين، همان با تقوا بودن است. بديهى است وبركسى پوشيده نيست كه خداوند متعال ،غنى بِالذّات است ونيازى به هيچ كس ندارد ولذا مؤمنين، هم معتقد بر اين معنا هستند وهم باورشان براين است كه خداوند آنها رااز خطرات حفظ مى‏كند ولذا ترسى از جان ومال خود ندارند.

 

     امّانكته ‏اى كه قابل ذكر مى‏باشد اين است كه:آيا بااين معنا ديگر مؤمن نيازى به احتياط ندارد ،تابراى حفظ جان خود اقدامى كند ؟ در جواب بايد گفت : در اسلام، دستورات زيادى براى حفظ جان آمده است، مانند مسئله تقيّه كه حتّى رواياتى در اين زمينه وجود دارد كه اگر كسى تقيّه نكند، از ما نيست ولذا مؤمن، وظيفه ‏اش راانجام داده وطبق دستورات اسلام، عمل مى‏كند ولى فرق مسئله در خطراتى است كه هر لحظه، انسان را تهديد مى‏كند وانسان،  به تنهائى قادر به مقابله باآن نيست واز توان او خارج است، اينجاست كه مؤمن، خود را به خداوند متعال مى‏سپارد وهيچ وحشتى به دل راه نمى‏دهد، ولى كسى كه تقوا ندارد، نمى‏تواند اين آرامش را به دست آورد چون اين آرامش،امتيازى است كه خداوند در قلوب مؤمنين قرار داده وديگران از آن محرومند.

 

     ممكن است كه اين توهّم براى بعضى‏پيدا شود كه مؤمنين راهم خطر تهديد مى‏كند، حتّى خطراتى كه منجرّ به قتل وكشته شدن آنها مى‏شود وجان خود را از دست مى‏دهند؟!

 

    با بيان فوق پاسخ اين مطلب هم روشن شد ؛زيرا وقتى كه مؤمن به وظيفه خود كه احتياط است عمل كرد، اگر براى او مشكلى هم پيش آيد حتّى اگر خطرى اورا تهديد كند، ديگر ترسى به دل ندارد چون او وظيفه‏ اش را انجام داده ومى داند كه خداوند حافظ اوست واگر براى او اتّفاقى بيفتد، معتقد است كه رضاى خدا در آن بوده است ولذا از اين كه براى جان او اتّفاقى بيفتد، وحشتى ندارد وهميشه به اين معنا معتقد است كه (الخير فيما وقع)«هر چه از دوست مى‏رسد نيكوست» .

 

    بااين بيان ، در باره مال هم مطلب روشن شد كه مؤمن در حفظ مالش نيز سعى خود را انجام مى‏دهد ودر نگهدارى آن كوتاهى نمى‏كند، امّا بعد از آنى كه به وظيفه عمل كرد وطبق دستورات اسلامى از مال خود به نحو احسن نگهدارى نمود، ديگر ترس ووحشتى به دل راه نمى‏دهد كه مبادا اموال من تباه شود يا به سرقت برود يا ورشكست شوم...بلكه او خدا را حافظ اموال خود مى‏داند واگر براى آن اتّفاقى هم افتاد ودر اين زمينه متضرّر شود،وخسارت وزيانى به او وارد شد ،چون تسليم مصلحت الهى است وراضى به رضاى خداست ومعتقد بر اين معناست كه حتما خير او در اين ضرر بوده است ونه تنها ترس از بين رفتن مال به دلش راه پيدا نمى‏كند، بلكه اگر چنين اتّفاقى هم رخ دهد، هيچ نگران نمى‏شود .

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سورة يوسف آيه / 64

 

دسته ها :

                    بسم الله الرحمن الرحيم 

  ثمرات معرفت:

 

     وامّاكسانى كه داراى اين نعمتند وقابليّت اين معنا را پيدا نموده‏ اند، به بركت داشتن معرفت، بينش آنها با ديگران فرق كرده وديدِ آنها نسبت به زندگى تغيير مى‏كند ودر نتيجه رفتار وگفتار وپندارشان باافراد ديگر تفاوت داردكه به بعضى از آن ثمرات اشاره مى‏شود :

 

     (1) = آرامش

 

    «هُوَ الَّذى اَنزَلَ السَّكينَةَ فى قُلُوبِ المؤمِنين»(2) =

 

     «خداوند متعال آرامش را در قلوب مؤمنين قرار داده است وترس ووحشت را از دل مؤمنين بيرون نموده است».

 

    «الا انَّ اولياءَ اللّه لا خوفٌ عَلَيهم وَلا هم يَحزَنون»(3)

 

    آرامش ؛بهترين سرمايه زندگى است .تمام تلاشهايى كه مردم مى‏كنند براى كسب آرامش مى‏باشد، حتّى آن كسانى كه به گناه، رو مى‏آورند واز هر گونه ظلم وجنايتى دريغ ندارند، وقتى از آنها سؤال شود كه چرااينگونه عمل مى‏كنيد؟ در جواب مى‏گويند: براى كسب يك زندگى بهتر وبراى آرامش وآسايش بيشتر، اقدام به اين عمل مى‏نمائيم.يا كسى كه براى كسب مال بيشتردزدى مى‏كند تا به زعم وگمان خود بتواند زندگى بهترى داشته باشد و آرامشى به دست آورد. در مقابل، ترس ووحشت، آفت زندگى وموجب سلب آرامش اومى‏گردد. اگر كسانى كه براى

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سوره مؤمنون آيه 97

 

2- سورة‏الفتح آيه 4

 

3- سورة يونس آيه /62

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

رسيدن به آرامش، اين گونه خود را به دنيا مشغول كرده‏اند، بدانند كه آرامش در داشتن تقوا به دست مى‏آيد، هرگز به خود اجازه نمى‏دهند كه به دنبال گناه بروند؛ بعبارتى ديگر: مردم بايد گمشده خود را در تقوا وايمان جستجو كنند نه در بى‏تقوايى؛ زيرا آرامشى را كه ديگران، به دنبال آن هستند فقط در صورتى به دست مى‏آورند كه در سلك مؤمنين بوده باشند واگر كسى به اين معنا توجّه نكند وپيروى از هواى نفس وشيطان نمايد، محال است كه روى آسايش وآرامش را ببيند؛ زيرا خداوند متعال در قرآن كريم مى‏فرمايد:«وَمَن اَعرَضَ عَن ذِكرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَتا ضَنكا»(1)= «كسى كه از ياد خدا (غافل باشد) ودورى بجويد، زندگى براى آن تنگ مى‏شود».

 

     در مقابل، نداشتن آرامش يعنى وجود ترس ودلهره، زندگى را تلخ مى‏كند وجز سختى وذلّت براى او چيزى ندارد ومى‏توان گفت: ترس ووحشت از هر دردى بدتر است، انسان را از پاى در آورده وبراى از بين بردن آن، حاضر است تن به هر عملى بدهد واين جاست كه چون تقوا ندارند وسعى براين دارند كه به آرامش وآسايش برسند، آنان تصوّر مى‏كنند كه داشتن مال وثروت ومقام، موجب آسايش وآرامش است ولذا براى كسب مقام وقدرت وثروت از هيچ امرى دريغ ندارند حتّى اگر به قيمت ريختن خون ديگران باشد ولذا جناياتى كه در جامعه صورت مى‏گيرد وقتلهايى كه انجام مى‏پذيرد ودزديهايى كه مى‏شود و...تماما در اين راستا بوده ودر نهايت، جز بدبختى براى آنها هيچ ثمره‏ اى ندارد؛ در حالى كه اگر در صراط مستقيم قدم بردارند واطاعت از اوامر الهى نمايند وترك گناه كنند ،فضل ورحمت الهى شامل حالشان شده واز آرامش كامل برخوردار خواهند شد.

 

دسته ها :

                                        بسم الله الرحمن الرحيم  

امتياز معرفت از علوم ديگر

 

    وامّاامتيازاتى كه معرفت وشناخت از علوم ديگر دارد عبارتند از:

 

    (1) = خير كثير: قال اللّه تبارك وتعالى:«ومن يؤت الحكمة فقد أوتى خيرا كثيرا»(1)

 

    «به هر كس كه حكمت (دانش ومعرفت )داده شود ؛ خير فراوانى داده شده است».

 

    در حالى كه وقتى سخن از علم ‏ود انش مى‏شود در قرآن مى‏فرمايد: «ومااوتيتم من‏العلم الاّقليلاً»(2)   «جزاندكى دانش به شما داده نشده است».

 

    لازم به ذكر است كه در روايات از ائمّه هدى ( عليهم‏ السلام ) درباره معناى حكمت سؤال شده است ودر جواب فرموده‏ اند كه "معرفت" است.

 

    عن ابى بصيرقال: سمعت ابا جعفر ( عليه‏ السلام ): ومن يؤت الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا قال: المعرفة (3)

 

    (2) = علم ودانش را تنها كسانى مى‏توانند كسب كنندكه داراى استعداد وحافظه و فكر قوى هستند وهمه مردم قادربه تحصيل آن نيستند؛ امّادرِ معرفت، به روى همه مردم باز است وهركسى ميتواند از اين امتياز بر خوردار باشد .

 

    (3) = هر علم ودانشى محدود به حدّ معيّنى است ،امّا براى معرفت حدّى را نمى‏توان در نظر گرفت واورا محدود نمود بلكه مانند نور، به صورت تشكيك مى‏باشد؛ همان گونه كه براى نور،نمى‏توان حدّى را تعيين نمود، براى معرفت هم نمى‏شود حدّى را در نظر گرفت؛ هر چه ايمان، قوى‏تر وتقوا بيشتر گردد، معرفت زيادتر مى‏شود بطورى كه اشرف مخلوقات يعنى حضرت ختمى مرتبت محمدّبن عبداللّه ( صلى‏الله ‏عليه ‏و‏آله ) وائمّه هدى( عليهم ‏ا لسلام ) هم از خداوند تبارك وتعالى طلب زيادت مى‏كنند«ربّ ‏زدنى علما».

 

    (4) = براى كسب علم ودانش ،زمان لازم است؛ به اين معنا كه براى تحصيل علم، علاوه بر داشتن هوش وحافظه واستعداد، زمان هم نياز مى‏باشد به طورى كه بايد سالهاى زيادى از عمر خود را صرف آموختن نمايد ،آن هم در دوران جوانى وبدون هيچ گونه تشويش واضطراب فكرى و باداشتن اساتيدى زِبَر دست وشرائط خاصّ ديگر...تا بتواند مقدارى از علوم را كسب نمايد. امّا براى كسب معرفت، هيچ يك از شرائط مذكور، لازم نيست، حتّى نيازى به زمان ندارد، تنها شرط تحقّق آن، مؤمن وباتقوابودن است. كسى كه در سلك متقّين قرار گرفت وخداوند تبارك وتعالى اورا لايق ديد، باب رحمت را بر او باز مى‏كند و او،آن را مى‏يابد؛ پس براى يافتن معرفت،نه به زمان نيازى هست ونه به شرائط ديگراحتياج مى‏باشد .

 

    (5) = كسى كه علمى را آموخت تا وقتى كه داراى سلامت جسم وفكر باشد،"علم"او را يارى مى‏كند، امّا معرفت تا وقتى كه از صحتّ وسلامت روح برخوردار بود يعنى تا زمانى كه با تقوا بماند، همراه اوست، ولى‏اگر

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- سوره بقره آيه 269 .

 

2- سوره اسرا آيه 85 .

 

3- بحار /ج 1 / ص 215 / ح 23 /نقل از تفسير عياشى .

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

شيطان او را وسوسه كند واورا از سلك متقّين خارج نمايد ،ديگر آن شخص، قابليّت ولياقت چنين امتيازى را نداشته واز او گرفته مى‏شود. همانگونه كه شرط تحقّقش تقواست، بى تقوايى هم موجب سلب آن مى‏شود. اينطور نيست كه بعد از رسيدن به اين سرمايه، ديگر خطرى آن را تهديد نكند؛ بلكه شيطان اين دشمن قسم خورده در هيچ زمانى از اغفال بندگان خدا چشم پوشى نمى‏كند وهميشه در فكر گمراه نمودن بندگان خدا مى‏باشد ومؤمنين بايد هميشه براى نجات از شرّ وسوسه هاى شيطان به خدا پناه برده، همان گونه كه خداوند متعال سفارش فرموده كه از وسوسه هاى شياطين به من پناه ببريد «وقل اعوذ باللّه من همزات الشياطين». (1)

 

    (6) = علم ودانشى را كه مى‏آموزند ، فقط در اين عالَم مادّى ودنيوى مورد استفاده قرار مى‏گيرد وبراى عالَم پس از مرگ، هيچ گونه بازدهى ندارد؛ به اين معنا كه در عالم برزخ وقيامت ديگر بيمارى وجود ندارد تا نيازى به طبيب باشد وهم چنين معمارى ومهندسى و...، امّا از امتيازات اين علم ومعرفت آن است كه محدود به اين عالم نيست بلكه كماليست كه در عالم پس از مرگ وقيامت موجب قرب الهى گشته وكسانى كه از اين علم برخوردارند، زنده‏اند و«عندربهم يرزقون» مى‏باشند .

 

    (7) = علم ودانش جداى از ايمان، غرور مى‏آورد وموجب سركشى وظلم وجنايت مى‏شود وتاريخ، گواه اين معناست كه بيشترين جناياتى كه در تاريخ اتفاق افتاده است، هدايت ورهبرى اش را دانشمندانى به عهده گرفته‏ اند كه داراى ضعف ايمانى بوده‏اند.به قول شاعر :

 

     (چودزدى با چراغ آيد   گزيده‏ تر برد كالا )

    امّا اين علم ومعرفت چون از ايمان نشأت مى‏گيرد، نه تنها موجب غرور نشده، بلكه عارف رااز صفات رذيله دور مى‏كند ؛چون اگر مغرور شود، ديگر قابليّت داشتن چنين امتيازى را ندارد ولذا عارف واقعى، دور از هرگونه رذائل اخلاقى بوده وداراى كمالات انسانى مى‏باشد.

 

دسته ها :

                                                  بسم الله الرحمن الرحيم

(معرفت وشناخت)

 

     يكى از امتيازاتى كه خداوند تبارك وتعالى به مؤمنين عطا مى‏فرمايد، معرفت است واين معرفت، خود سر منشأ بركات ونعمات و الطاف الهى است.

 

قال اميرالمؤمنين ( عليه‏السلام ) العلم افضل من المال بسبعة:...الى ان قال :الخامس: المال يحصل للمؤمن والكافر والعلم لايحصل الاّ للمؤمن خاصّة. (1)

 

     اميرالمؤمنين ( عليه‏السلام ) فرمودند: علم از ثروت بهتر است به هفت دليل...پنجم آن اين است كه: كسب مال وثروت هم براى مؤمن وهم كافر حاصل مى‏شود؛اماّ تحصيل علم فقط براى مؤمن مقدور است.

 

    بيان مطلب

 

    معلومات را مى‏توان به سه نوع تعريف كرد (1) - تعليمى (2) تمرينى وتجربى(3)كشفى واشراقى .

 

    (1)= يك دسته از علوم را بايد با آموزش فرا گرفت وبراى تحصيل آن، نياز به هوش واستعدادوحافظه مى‏باشد.

 

به بيانى ديگر بعضى از علوم، نياز به فكرى قوى مانند مسائل اصولى وفلسفى ورياضى...وبعضى ديگر نياز به حافظه قوى دارد مانند مسائل طبّى، ...وبعضى ديگر، هم نياز به حافظه قوى و هم فكر قوى دارد مانند مسائل فقهى ؛كسى كه مى‏خواهد مجتهد وفقيه شود هم بايد از فكر وهوش واستعداد بالايى برخوردار باشد تااصول فقه را بياموزد وهم داراى حافظه‏اى قوى باشد كه قواعد را به خاطر بسپارد و بتواند مبانى اصولى را بر مسائل فقهى تطبيق نمايد.

 

    (2)= علوم تجربى وتمرينى (هنر): يك دسته ديگر از علوم هستند كه فقط با خواندن، نمى‏توان آنها را فراگرفت بلكه بايد با تمرين وتجربه كسب نمود كه اصطلاحا به آنها "هنر" گفته مى‏شود؛ يك بنّا يا نجّار با خواندن وتئورى ،نمى‏تواند بنّا يا نجّار شود بلكه بايد بقدرى تمرين كند تا بتواند به آن هنرها دست يابد، چه بسا هنرمندانى زِبَر دست هستند كه از داشتن سواد (حتّى در حدّ خواندن ونوشتن) محرومند امّا در هنر ، حرف اوّل را مى‏زنند.

 

    (3)= علوم كشفى واشراقى: اين دسته از علوم نه نيازى به آموزش دارند ونه مانند هنر،نياز به تجربه وتمرين ،بلكه اين علم،يافتنى است، به عنوان مثال: اگركسى نابينا باشد، هر قدر براى او در باره رنگ، توضيح دهند، از آن چيزى نمى‏فهمد، هر چند از هوش واستعداد وحافظه‏اى قوى برخوردار باشد امّا همين شخص نابينا، اگربينا شود ،در يك لحظه و با يك نگاه، رنگ را مى‏يابد ونيازى به آموزش وتوضيح وتشريح ندارد.

 

    معرفت؛ موهبتى است الهى كه باتهذيب نفس به دست مى‏آيد؛ كسانى مى‏توانند آنرا بيابند كه نفس خود را

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1-قال اميرالمؤمنين (7): «العلم افضل من المال بسبعة: الاول: انه ميراث الانبياء والمال ميراث الفراعنة، الثانى :العلم لا ينقص بالنفقة والمال ينقص بها، الثالث: يحتاج المال الى الحافظ والعلم يحفظ صاحبه، الرابع:العلم يدخل فى الكفن ويبقى المال، الخامس المال يحصل للمؤمن والكافر والعلم لايحصل الّا للمؤمن خاصة،السادس: جميع الناس يحتاجون الى صاحب العلم فى امر دينهم ولا يحتا جون الى صاحب المال، السابع: العلم يقّوى الرجل على المرور على الصراط والمال يمنعه ».بحار ج 1 / ص 185 / ح 108 .

 


 

--------------------------------------------------------------------------------

تهذيب كنند وآن دسته، همان مؤمنانند. چه بسا دانشمندان ومتفكّرين زيادى هستند كه از قدرت علمى بالايى برخوردارند، امّا از اين موهبت الهى محروم مى‏باشند وچه بسيار دانشمندانى كه در علم كلام وفلسفه وعرفان داراى قدرت علمى‏اند وچه بسيار مدرّسانى كه در علوم معارف واخلاق اسلامى كه با وجود علمشان (به خاطر نداشتن تقوا) از اين امتياز محروم هستند ولى چه بسا افرادى كه از داشتن سواد بى بهره بوده، امّا چون مؤمن وبا تقواهستند، فضل ورحمت الهى شامل حال آنها شده واز اين امتياز برخوردار گشته‏اند.امّا اگر كسانى، هم آشنا با عرفان نظرى بوده وهم با تقوا باشند، طوبى لهم ثم طوبى لهم .

 

دسته ها :

                                                        بسم الله الرحمن الرحيم   

  نِعَم الهى

 

    نعمتهايى راكه خداوند متعال به بندگانش دردنيا عطا مى‏فرمايد، دو نوع مى‏باشد: يك نوع از آن را به همه بندگان اعمّ از مؤمن وكافر ونوع ديگر آن را فقط به مؤمنين عطا مى‏فرمايد واگر كسى بخواهد از آن نِعَم خاصّه الهى بر خوردار شود،بايد در سلك مؤمنين قرار گيرد.

 

 

    قال الصادق ( عليه‏السلام ): الحكمة ضياء المعرفه وميراث التقوى وثمرة الصدق. ولو قلت: ما انعم اللّه على عبد من عباده بنعمة اعظم وارفع واجزل وابهى من الحكمة، لقلت صادقا...

 

    حضرت امام جعفر صادق« عليه‏السلام »مى‏فرمايد :حكمت ؛ جلاوروشنى معرفت وميراث تقوى وميوه صدق وراستى است، سپس فرمودند: اگر بگويم هيچ نعمتى از نعمتهاى الهى، عظيم‏تر وبالاتر وبزرگتر ونورانى‏تر از حكمت، براى بنده خدانيست، راست گفته‏ام.

 

    همانگونه كه در روايت آمده است، اين نعمت را مى‏توان به عنوان بزرگ‏ترين نعمت الهى نام برد وبزرگترين امتياز براى مؤمنين ذكر كرد؛ به اين معنا كه اگر مؤمن بودن، هيچ امتيازى اخروى نداشت وفقط در همين امتيازاتى كه خداوند در دنيا براى آنها معينّ نموده،خلاصه مى‏شد، ارزش اين را داشت كه مردم مؤمن شوند وراه تقوا را پيشه كنند،چه رسد به اينكه از اجر اخروى برخوردار مى‏شوند؛به بيانى ديگر عدّه‏اى براين باورند كه اگر تقوا را پيشه كنند ودر سلك مؤمنين قرار بگيرند، فقط از اجر اخروى برخوردارند، امّا در دنيا از نعمتهاى فراوانى محروم مى‏شوند واز لذّتهاى زيادى بى بهره مى‏گردند ولذا شيطان آنها را وسوسه واغفال مى‏كند وگناه ومعصيت را در نظر آنان، شيرين جلوه مى‏دهد وبه آنها وعده توبه مى‏دهد و در پيش خود فكر مى‏كنند كه ما در اين دنيا از هواى نفس پيروى كرده واز لذائذ مادّى كه در اسلام حرام شده،استفاده مى‏كنيم وسپس توبه كرده ودر قيامت هم به بهشت مى‏رويم!!. اين دسته از مردم سخت در اشتباه هستند:

 

    اوّلاً- اين وعده‏هاى شيطانى است تابندگان خدارا به گناه وادارد وآنها رابه فساد بكشاند.

 

    ثانيا- وقتى كه به گناه آلوده شد وشيطان بر او مسلّط گرديد، ديگر نجات از سلطه شيطان بسيار مشكل است مگر فضل ورحمت الهى شامل حال او شده و او را از شرّ شيطان نجات دهد .

 

    ثالثا- اَجَل خبر نمى‏كند واينطور نيست كه همه پير شوند تا بگويد كه در پيرى توبه مى‏كنم؛كم نيستند كسانى كه در دوران جوانى، جان خود را از دست دادند واَجَل به آنها مهلت نداد تا توبه كنند .

 

    رابعا - اگر فرض بر اين باشد كه موفق به توبه شود وبا توبه از دنيا برود، باز از نعمتهاى الهى كه خداوند، در اين عالم به مؤمنين عطا مى‏فرمايد، محروم گشته است واين امتيازات بقدرى ارزشمند وارزنده‏اند كه اگر با تقوا بودن به غير از امتيازات دنيوى هيچ سوداخروى نداشت، (به اين معنا كه خداوند تبارك وتعالى وعده داده بود همه را به

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1- محاسن برقى ص 148 /الاية فى البقرة آيه 269


 

--------------------------------------------------------------------------------

بهشت ببرد واصلاً دوزخى وجود نداشت،) باز اين امتيازات ارزش اين را داشت كه مردم تقوا راپيشه كنند ودر سلك متّقين قرار گيرند واين از القائات شيطان است كه مؤمن بودن موجب مى‏شود تا از زندگى، لّذت نبرده وبايد از لذائذ، محروم بماند؛ درحالى كه بهترين لّذت از زندگى رامؤمنين مى‏برند كه متعاقبا به آن اشاره خواهد شد (انشاءاللّه).

 

دسته ها :

  بسم الله الرحمن الرحيم

 قال الله تبارك وتعالي في محكم كتابه «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا»

حفظ وحدت در اسلام

 در هيچ مكتب ومذهبي به اندازه اسلام به مسئله وحدت اهميت داده نشده ا ست.

اگر به دستورات اسلام عمل مي شد هيچ گاه اختلاف ايجاد نمي شد.

تدابيري كه در اسلام براي حفظ وحدت به كار رفته ودستورات  واحكامي كه در دين مبين اسلام آمده است بيانگر اين مدعا مي باشد  كه به بعضي از آن احكام اشاره مي شود .

(1) = وحدت در بين ارحام

براي اين كه اقوام وخويشان نسبت به يك ديگر اتحاد داشته باشند واختلافي در بين آنها ايجاد نشود در اسلام سفارش زياد به صله رحم شده است حتي در روايات از معصومين (سلام الله عليهم)آمده است كه « صل من قطعك» = «صله رحم كنيد با كسي كه با شما قطع رحم كرده است» تا از اين طريق دلها به هم نزديك وصفا وصميميت در بين آنها حاكم باشد واگر در بين خويشان اختلافي ايجاد شد دستور وسفارش اكيد به اصلاح ذات البين شده است ودر اين زمينه آيات وروايات زيادي وارد شده است  وبقدري در اسلام به اصلاح وآشتي اهميت داده شده است كه حتي دروغي كه در اسلام آن قدر مورد نهي واقع شده است وحتي اجازه دروغ شوخي هم داده نشده است وفقهاي عظام آن را حرام مي دانند اما در مورد اصلاح ذات البين وبراي آشتي دادن بين   دو برادر ديني به كار لردن آن را جايز دانسته اند كه در جاي خود مورد بحث ونظر واقع شده است .

(2) = وحدت محلي

براي حفظ وحدت در بين ارادران ديني مسجد ونماز جماعت را قرار داده است تا با بر پايي نماز جماعت در هر محلي اهالي آن محل يك ارتباط نزديكي با يك ديگر داشته واز حال هم با خبر بوده ودلهايشان به هم نزديك شده واين خود موجب انسجام بيشتر بشود با توجه به اين معنا كه اسلام مؤمنين را نسبت به يك ديگر برادر خطاب كرده ودر قرآن به اين نكته اشاره دارد « انما المؤمنين اخوة».

(3) = وحدت شهري

از آن جايي كه بعضي از شهرها وسيع بوده وامكان اجتماع در هر وعده براي نماز موجب زحمت براي مؤمنين است بدان جهت  نماز جمعه  اين فريضه عبادي سياسي را در روز جمعه معين نموده است تا در اين اجتماع ،  مؤمنين در يك مكا ن ودر يك مراسم خاصي  هم به عبادت بپردازند وهم از مسائل روز باخبر بشوند و هم موجب وحدت وهمدلي و...

 (4) = حج ، عامل وحدت اسلامي

فريضه حج از جمله برنامه هاي بسيار با عظمت اسلام به شمار مي رود كه اگر مؤمنين آن گونه كه در اسلام سفارش شده است به آن عمل كنند بهترين عامل وحدت براي حقظ وحدت است

لذا امام خميني ( رضوان الله تعالي عليه ) ومقام معظم رهبري (مد ظله العالي) به اهميت آن واقف بوده وسعي بر آن داشته ودارند كه از اين اجتماع عظيم براي حقظ وحدت كمال استفاده را بنمايند امام با توجه به اثرات وبركات فراواني كه در سايه اين فريضه الهي وجود دارد ومي تواند موجب اتحاد وهمبستگي بين ملل گونا گون باشد واز آن جايي كه امام يك فقيه واقعي بودند وعلاوه برآگاهي به شريعت به آثار وفوائد  و اسراربعضي از احكام الهي آشنا بودند لذا از ابتداي كار مسئله حج را در صدر مسائل قرار داده ويكي از آثار وبركات حج را كه همان مسئله وحدت در حج است را مورد عنايت خاص قرار داده واز اين فريضه الهي به عناوين مختلف براي ايجاد وحدت در بين مسلمين كمال استفاده را نمودند  ومسئله حج را بهترين فرصت براي ارشاد به اين معنا  كه وحدت باشد قرار داده اند . واين معنا در پيامها ونامه ها وسفارش به نمايندگان وبرائت از مشركين و...به خوبي مشهود مي باشد.  

 تبصره

از آن جايي كه در صدر اسلام مسئلهاي به نام كشورهاي اسلامي وجود نداشته واين ثمره استعمارگران است لذا امام خميني (ره) بعد از پيروزي انقلاب براي وحدت كشورهاي اسلامي روزجمعه آخرماه مبارك رمضان را به عنوان روز قدس  قرار دادند تا در اين روز يك اتحادي در بين ملل اسلامي وكشورهاي اسلامي در غالب مبارزه با سلطه جويان وحمايت از مظلومان جهان همه يك صدا ويك پارچه ايجاد شود كه الحمدلله با كار شكني هاي زيادي كه در جلوگيري از اين حركت عظيم از يوي دشمنان صورت گرفته ومي گيرد شاهد تثبيت اين روز وتوسعه روز افزون آن حركت اسلامي  بوده وخواهيم بود واميدوار به اين معنا كه خداوند تبارك وتعالي با  ظهور وفرج  حضرت بقيةالله الاعظم    (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ريشه ظلم وظالمين را از سر مسلمانان بر كند وآنها را نابود گرداند (آمين رب العالمين ).

 

دسته ها :

                       اقدامات عملي امام خميني (ره) براي تحكيم وحدت اسلامي

حضرت امام تنها به شعار وتذكر وارشاد در اين معناي مهم اشاره نكردند بلكه اقدام به احياي اين سرمايه بزرگ اسلامي نمودند كه به بعضي از آنها اشاره مي شود :

 (1)=احياء فريضه نماز جمعه

    نماز جمعه را مي توان يكي بركات انقلاب به حساب آورد كه به همت والاي رهبر كبير انقلاب احياء شد وخود عامل بسيار مؤثري براي بيداري مسلمين وايجاد وحدت در بين مردم گرديد .

(2)=روز قدس

بعد از پيروزي انقلاب براي ايجاد اتحاد در بين مسلمين جهان،جمعه آخر ماه مبارك رمضان را به عنوان روز قدس تعيين نمودند تا هم به عنوان حمايت از مردم مظلوم فلسطين شده باشد وهم موجب ايجاد وحدت بين مسلمين جهان بشود ، لذا از روز اول كه اين البكار عملي شد دولتهاي وابسته سعي بر مخالفت لا اين حركت نمودند تا جايي كه در يك سلب براي جلوگيري از اين روز ، ماه مبارك رمضان را 28 روز كردند به اين معنا كه روز آخر ماه رمضان راكه مصادف با روز قدس بود براي جلوگيري از روز قدس به عنوان روز عيدفطر اعلام داشتند تا روز قدس را خراب كنند . كه البته اين خود نشان دهنده اهميت اين روز است ودشمنان به آثار وبركات اين روز پي برده ودر مقام مقابله با اين روز بر آمده اند ؛ اما به ياري خداوند متعال هرسال بر عظمت اين روز افزوده مي شود وبد خواهان نتوانستند با اين اقدام مخالفت كنند و...

(3)=   هفته وحدت

                      براي مقابله با يك اختلاف ديرينه كه استعمارگران از آن توانسته بودند شكاف عميقي در بين مسلمين ايجاد كنند اختلاف بين مذاهب اسلامي بود كه در اين زمينه دشمنان از صدر اسلام به آن دامن زده بودند ودر طول تاريخ همچنان ادامه داشته است ابزار خوبي براي دشمنان بود تا بتوانند به اهداف خود برسند گرچه فقها وبزرگاني همچون حضرت آيةالله العظمي بروجردي (قدس سره) تلاشهاي زيادي كردند تا مذهب جعفري را در مصر ودر الازهر داراي كرسي قرار دادند وتوانستند كه بدين وسيله تقريب بين مذاهب را في الجمله محقق كنند  اما ، امام  در اين زمينه فعاليتهاي گسترده اي را آغاز نمودند وبه مسئله وحدت نه تنها بين مذاهب بلكه بين اقوام اعم از عرب وفارس وترك وبلوج وكرد ولر.سلير اقوام وحدت ايجاد نمايند وهمه را دعوت به وحدت واعتصام به حبل الله نمودند وايام ولادت حضرت ختمي مرتبت را بهترين زمان براي اين امر در نظر گرفتند وهرساله در اين ايام براي ايجاد وخدت تبليغات گسترده اي صورت مي گيرد وراه امام هم چنان با رهنمودهاي مقام معظم رهبري (مدظله العالي ) دنبال مي شود

                       لذا جا دارد كه قسمتي از بيانات معظم له را كه مؤيد اين معنا مي باشد اشاره شود:

                                         همزمان با هفدهم ربيع الاول، خجسته سالروز ميلاد پيامبر اعظم (ص) و حضرت امام صادق (ع)، رهبر معظم انقلاب اسلامي، روز جمعه در ديدار مسوولان نظام، سفراي كشورهاي اسلامي در ايران و جمعي از ميهمانان شركت‌كننده در كنفرانس وحدت اسلامي، ضمن تبريك اين عيد فرخنده به همه مسلمانان جهان و ملت ايران، با اشاره به احياي هويت اسلامي و حقيقت انكارناپذير بيداري اسلامي و آمادگي دنياي اسلام براي حركت به سوي عزت، استقلال و پيشرفت علمي تصريح كردند: امروز مهم‌ترين نياز دنياي اسلام و علاج واقعي همه مشكلات مسلمانان، اتحاد و انسجام اسلامي است و بر همين اساس، علما و روشنفكران مسلمان بايد منشور وحدت اسلامي را به عنوان مطالبه‌اي تاريخي، تدوين كن ، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي انسانها را مرهون بركات و رحمت پيامبر اعظم (ص) دانستند و با اشاره به نياز بشر به تعاليم آن حضرت به عنوان راه نجات و زمينه‌ساز تحقق عدالت و ارزشهاي والاي انساني در جامعه افزودند: امت اسلامي بعد از سالها غفلت، اكنون نگاه جديدي به شريعت و آيين اسلام دارد، بنابراين دنياي اسلام مي تواند با چنين بينش و درك نويني، و با تمسك به معارف ديني و سيره و كلام پيامبر اكرم (ص) پيشتاز بشر به سوي كمال و تعالي باشد.

                                             ايشان با اشاره به واقعيات كنوني دنيا، بيداري اسلامي و برگشت به اسلام، احياي قرآن و ايجاد امت واحد را از جمله اين واقعيات برشمردند و خاطرنشان كردند: اين مسائل كه سالهاي متمادي به صورت آرماني دوردست، در ميان برخي خواص و مصلحان دنياي اسلام مطرح بود، اكنون در ميان توده‌هاي مسلمان به ويژه قشرهاي جوان و تحصيل كرده، به شعاري زنده تبديل شده كه البته نقش پيروزي اسلام درايران و ايستادگي و فداكاري ملت ايران در اين خصوص و در دميدن روح اميد در ميان امت اسلامي، بسيار بارز و برجسته است.

                                           حضرت آيت‌الله خامنه‌اي افزودند: در كنار بيداري اسلامي و احياي شعارهاي اصيل اسلامي، دشمني جبهه استكبار با اسلام نيز سازمان‌يافته‌تر، جدي‌تر و همه‌جانبه‌تر شده است؛ زيرا بيداري دنياي اسلام، خطري بزرگ براي قدرتهاي استكباري و نظام سلطه جهاني است.

                                          ايشان طرح مسائلي همچون جنگ صليبي، اهانت به پيامبر بزرگوار اسلام (ص) و ارائه چهره اي خشن از مسلمانان را حركتي طراحي شده و سازمان يافته براي مقابله با جبهه هويت اسلامي دانستند و تأكيد كردند: يكي ديگر از واقعيات دنياي امروز اين است كه در اين رويارويي برخلاف محاسبات مادي و تبليغات رسانه‌يي، جبهه به ظاهر قدرتمند استكبار، مغلوب جبهه حركت عظيم اسلامي شده است.

                                          رهبر انقلاب اسلامي، شكست نقشه‌هاي جبهه استكبار و در رأس آن امريكا را در منطقه خاورميانه به ويژه در فلسطين، عراق و لبنان، نمونه‌هاي بارز اين واقعيت برشمردند و خاطرنشان كردند: كساني كه مي گويند بايد در بررسي مسائل واقع‌بين بود، بايد اين حقايق و واقعيات انكارناپذير را مدنظر قرار دهند.

                                         ايشان يكي از الزامات بسيار مهم را براي ادامه حركت عميق امت اسلامي به سمت پيروزي، اتحاد و انسجام اسلامي برشمردند و افزودند: سياست جبهه استكبار، ايجاد اختلاف و نزاع قومي و مذهبي ميان مسلمانان است كه براي مقابله با آن بايد وحدت و انسجام ميان امت اسلامي تقويت شود و بر همين اساس، امسال، سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نامگذاري شده است

   حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، كج فهمي، توهمات غلط، سوء تفاهم و بي اطلاعي از مباني صحيح تفكرات يكديگر را از موانع اصلي اتحاد دانستند و با اشاره به نقش دولتهاي اسلامي و علماي اسلام در زمينه سازي براي وحدت و انسجام اسلامي تأكيد كردند: تدوين منشور وحدت اسلامي به همت علماي اسلام، ضروري و مطالبه‌اي تاريخي است كه اگر امروز به اين وظيفه عمل نشود، نسلهاي بعدي ما را مؤاخذه خواهند كرد.   رهبر انقلاب اسلامي با تأكيد بر اينكه جبهه استكبار در برخورد با جبهه اسلامي هيچ تفاوتي ميان مسلمانان اعم از شيعه و سني قائل نيست افزودند: در شرايطي كه دنياي استكبار سعي در تخريب چهره مسلمانان دارد و بيداري  در ميان شيعه و سني را براي خود خطر مي‌داند و آن را چه با نام حماس و چه با نام حزب‌الله لبنان،    آماج حمله قرار مي   دهد، آيا عاقلانه است كه مسلمانان درگير نزاع قومي و مذهبي شوند و دشمن مشترك خود فراموش كنند؟

 ايشان، اتحاد دنياي اسلام را به نفع ملتهاي مسلمان و همچنين به سود دولتهاي اسلامي دانستند و تأكيد كردند: دولتهاي اسلامي بايد به يكديگر نزديك‌تر شوند و اگر به ملتها و قدرت و تواناييهاي خود متكي باشند بسيار قوي‌تر خواهند بود تا اينكه بخواهند به سياستمداران آمريكايي اتكا كنند.  

    حضرت آيت‌الله خامنه‌اي خاطرنشان كردند: ايران اسلامي تجربه ايستادگي در مقابل قدرتها، توكل بر خدا و تكيه بر قدرت و تواناييهاي خود را نشان داده و در 28 سال گذشته با وجود همه فشارها و توطئه هاي گوناگون، قدرت و پيشرفت ملت ايران روزافزون شده است.

 (4) = حج ، عامل وحدت اسلامي

بهترين عامل وحدت حج است وامام با توجه به اثرات وبركات فراواني كه در سايه اين فريضه الهي وجود دارد ومي تواند موجب اتحاد وهمبستگي بين ملل گونا گون باشد واز آن جايي كه امام يك فقيه واقعي بودند وعلاوه برآگاهي به شريعت به آثار وفوائد  و اسراربعضي از احكام الهي آشنا بودند لذا از ابتداي كار مسئله حج را در صدر مسائل قرار داده ويكي از آثار وبركات حج را كه همان مسئله وحدت در حج است را مورد عنايت خاص قرار داده واز اين فريضه الهي به عناوين مختلف براي ايجاد وحدت در بين مسلمين كمال استفاده را نمودند واين معنا در پيامها ونامه ها وسفارش به نمايندگان وبرائت از مشركين و...به خوبي مشهود مي باشد.  

 

دسته ها :
X