بسم الله الرحمن الرحيم
بعد از بيان آيات ورواياتى كه در باره حب وبغض وارد شده است كه تعداد آنهابه حد تواتر مىرسد وجاى هيچ گونه ابهامى در مقام نيست كه حبّ ذوالقربى ؛ثمره رسالت است وبه اين معنا اشاره شد كه حب وبغض فى اللّه يك امرى نيست كه هر كسى بتواند به او راه بيابد ؛بلكه از امتيازاتيست كه به مؤمنين داده شده است ولذا حب به ذوالقربى نشانه ايمان است ولذا كسى كه مؤمن نباشد نمىتواند محبّ ذوالقربى باشد واگر كسى بخواهد به اين آيه شريفه عمل كند ؛بايد مؤمن واقعى باشد ؛به اين معنا كه آنچه از جانب خداوند تبارك وتعالى توسّط حضرت جبرئيل « عليه السلام »به حضرت خاتم الانبياء؛ رسول اللّه « صلىالله عليه وآله »نازل شده است وآن حضرت به مردم ابلاغ نموده اند؛معتقد باشد وبه آن عمل كند ؛ كه از آن جمله اعتقاد به ولايت وامامت وخلافت وجانشينى بلا فصل اميرالمؤمنين على « عليه السلام »مىباشد ؛ واثبات اين معنا را هم از آيات وروايات كثيرى كه از پيامبر گرامى
--------------------------------------------------------------------------------
1- سورةالشورى آية 23
2- سوره مريم آيه 96
3- لغت نامه دهخدا؛نقل از ناظم الاطباء
--------------------------------------------------------------------------------
« صلىالله عليه وآله »رسيده است كه تعداد آنها بقدرى زياد است كه به حد تواتر مىباشد وجاى هيچ ابهامى در مسئله نيست ؛گرچه كلام در اين مقام در اين مقال نمىگنجد ؛ليكن چون مطلب از اهميت بالائى بر خوردار است وشايد بيان آن كمكى به اثبات مدعى كند ؛لذابطور اجمال واختصار به آن اشاره مى شود؛باشد تا كسانى كه از فكر سليم بر خوردارند به "احسن قول" برسند وبه مصداق اين آيه شريفه عمل نمايند ؛تااز جمله كسانى شوند كه آيه شريفه شامل حال آنها شده وازجمله هدايت شدگان الهى شوند.
«فبشر عباد«17» الّذين يستمعون القول ويتبعون احسنه اولئك الّذين هديهم اللّه واولئك اولواالالباب «18»»(1)
(من كنت مولاه فهذا على مولاه) :
اين حديثى است كه در سرزمين غدير خم در جمع حجاج از دو لب مبارك پيامبر اكرم « صلىالله عليه وآله »شنيده شد:
اشارهاى كوتاه به واقعه غدير:(2)
مراسم حج به پايان رسيد؛مسلمانان، اعمال حج را از پيامبر عاليقدر« صلىالله عليه وآله »آموختند.در اين هنگام، پيامبر گرامى « صلىالله عليه وآله »تصميم گرفت كه مكه را به عزم مدينه ترك گويد.فرمان حركت صادر گرديد.هنگامى كه كاروان به سرزمين «رابغ»كه در سه ميلى «جحفه»قرار دارد ،رسيد؛امين وحى در نقطهاى به نام «غدير خم» فرود آمد ،واورا به آيه زيرمورد خطاب قرار دادكه :
«يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك وان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه يعصمك من الناس ان اللّه لا يهدى القوم الكافرين »(3)
اى پيامبر!آنچه كه كه از طرف خدا فرستاده شده، به مردم ابلاغ كن .واگر ابلاغ نكنى رسالت خود را انجام نداده اى ،خداوند تو را از شرّمردم حفظ مىكند .
لحن آيه حاكى است كه خداوند تبارك وتعالى انجام امر خطيرى را به عهده پيامبر « صلىالله عليه وآله » گذارده است .چه امر خطيرى بالاتر از اينكه در برابر ديدگان صدهزار نفر، على « عليه السلام »را به مقام خلافت ووصايت وجانشينى نصب كند.از اين نظر،دستور توقف صادر شد.كسانى كه جلو كاروان بودند، از حركت باز ايستادند، وآنهاكه دنبال كاروان بودند،به آنها پيوستند. وقت ظهر هوا به شدّت گرم بود.مردم قسمتى از رداى خود را به سر، وقسمتى را زير پا مىافكندند. براى پيامبر سايبانى، به وسيله چا درى كه روى درخت افكنده بود ند،درست كردندوپيامبر نماز ظهر را با جماعت خواند. سپس در حالى كه جمعيت دور او حلقه زده بودند، بر روى نقطه بلندى كه از چادر شتر ترتيب داده بودند، قرار گرفت وبا صداى بلندورسا
--------------------------------------------------------------------------------
1- سوره الزمر
2- لازم به ذكر است كه مرحوم علامه حاج شيخ عبدالحسين امينى « قدسسره »اين واقعه را در كتاب شريف الغدير باذكر سيصد وشصت روايت وحديث از علماى بزرگ عامه ذكر نموده است واين كتاب را در مصر به چاپ رساندهاند ؛ اما متأسفانه اجازه ندادند تا اين كتاب منتشر بشود وبه دست طالبان حقيقت برسد ولذاخواندن آن كتاب را حرام كردند ومردم را از آن فيض محروم نمودند .
3-سورة المائدةآيه /67
--------------------------------------------------------------------------------
خطبهاى خواند ،كه قسمتى از آن به شرح زير است:
بعد از حمد وثناى الهى...فرمودند:
...مردم من دو چيز نفيس وگرانمايه در ميان شما مىگذارم ببينم چگونه با دو يادگار من رفتار مينما ئيد؟!
در اين وقت يك نفر بر خاست وبا صداى بلند گفت: منظور از اين دو چيز نفيس چيست؟! پيامبر « صلىالله عليه وآله »فرمودند: يكى كتاب خدا كه يك طرف آن در دست خدا، وطرف ديگر آن در دست شمااست،وديگرى عترت واهل بيت من .خداوند به من خبر داده كه اين دو يادگار، هر گز از هم جدا نخواهند شد .
(انى ّ تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه وعترتى «اهل بيتى» لن يفترقا حتى يردا على الحوض)
هان اى مردم! بر قرآن وعترت من پيشى نگيريد، ودر عمل به هردو،كوتاهى نورزيد كه هلاك مىشويد.
در اين لحظه دست على « عليه السلام »را گرفت وآنقدربلند كرد كه سفيدى زير بقل هردوبراى مردم نمايان گشت ،واو را به همه مردم معرفى نمود. سپس فرمود: سزاوارتر برمؤمنان از خود آنها كيست؟ همگى گفتند: خدا وپيامبر او دا نا ترند.پيامبر« صلىالله عليه وآله »فرمود: خدا مولاى من ومن مولاى مؤمنان هستم، ومن بر آنها از خودشان اولى وسزاوارترم .
هان اى مردم!«من كنت مولاه فهذا على مولاه» «اللّهم وال من والاه وعاد من عاداه واحبّ من احبّه وابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله وادرالحق ّمعه حيث دار»(1): هر كس را من مولاى اويم،على مولاى اوست .خداوندا! كسانى كه على را دوست دارند، آنان را دوست بدار ؛وكسانى كه او را دشمن بدارند،دشمن بدار.خدايا! ياران على را يارى كن ،دشمنان على را خوار وذليل نما، واو را محور حق قرار بده.
آنگاه فرمود:
اكنون فرشته وحى نازل گرديدواين آيه را آورد:
«اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الاسلام دينا»(2): امروز دين شما را كامل نمودم ،ونعمت رابر شما تمام كردم واسلام را يگانه آئين انتخاب كردم .
در اين موقع صداى تكبير پيامبر« صلىالله عليه وآله » بلند شد.سپس افزود:خدا را سپاسگزارم كه آئين خود را كامل كرد ونعمت خود را به پايان رسانيد،وازوصايت وولايت وجانشينى على پس از من خشنود گشت.
سپس پيامبر از نقطه مرتفع فرود آمد وبه على « عليه السلام »فرمود: در زير خيمه اى بنشيند، تا مردم با او مصافحه كرده وبه او تبريك گويند. پيش از همه، شيخين به على « عليه السلام »تبريك
--------------------------------------------------------------------------------
1-پيامبر« صلىالله عليه وآله » براى اطمينان خاطر،اين جمله راسه بار تكرار كرد.
2-سوره مائده آيه 3
--------------------------------------------------------------------------------
گفتندواورا مولاى خود خواندند.
پيامبر اكرم « صلىالله عليه وآله »به اميرالمؤمنين على « عليه السلام » فرمود: برخيز كه من ترا براى جانشينى وراهنمائى مردم پس از خويش انتخاب كردم .
من مولاى هر كسى باشم على ولىّ اوست .شما در حالى كه او را از صميم دل دوست مىداريد، از پيروان اوباشيد.
اين حديث در طول تاريخ، بز رگترين سند بر فضيلت وبرترى اميرالمؤمنين على « عليه السلام »بر تمام صحابه بوده است .حتى ّ اميرالمؤمنين على« عليه السلام »،در جلسه شوراى خلافت -كه پس از در گذشت عمر منعقد گرديد-ودر دوران خلافت عثمان ،وايام خلافت خويش ؛با آن احتجاج كرده است .از اين گذشته، شخصيتهاى بزرگى از مسلمانان ،همواره با اين حديث در برابر مخالفان ومنكران حقوق على « عليه السلام »احتجاج كرده اند .
ادامه دارد