بسم الله الرحمن الرحيم
تبصره:
بعضى براين باورند كه خشكسالى ،نقص اموال وور شكستگى وبيمارى...علائم غضب الهى است ،به اين معنا اگر خسارت وضرروزيانى متوجه فردى شد اين حكايت از اين معنا دارد كه او مورد غضب الهى واقع شده است حتما در اثر ارتكاب گناه ومعصيت به اين بلا گرفتار شده است واگر انسان وارستهاى بود دچار بيمارى وقرض و...نمىشد!
البته نا گفته نماند كه ممكن است در بعضى از موارد اين گونه باشد ،اما اين طور نيست كه كليّت داشته باشد وهر كسى كه دچار مشكلى شد اورا متّهم به فسق نمود وگرفتاريهارا حمل به عصيان كرد بلكه با استفاده از اين آيه كريمه روشن شد كه كسانى كه مؤمن هستند دچار اين مشكلات شده واز اين طريق مورد امتحان قرار مىگيرند وبه درجات عالى راه مىيابند واين معنا در حوادث طبيعى مانند خشكسالى وسيل وزلزله وطوفان...صدق مىكند چه بسا در جامعه اى كه مؤمنين باشند امااين گونه حوادث رخ دهد ومؤمنين از اين طريق مورد آزمايش قرار گيرند،و لذا اين گونه حوادث براى مؤمنين رحمت وبراى فاسقين عذاب مىباشد ؛مؤمنين در مقابل اين سختيها صبر كرده واز صلوات ورحمت الهى بر خوردار مىشوند ودر نتيجه به درجه مهتدين نائل آمده وديگران كه در اين مصيبت گرفتارند واز ايمان بهره اى نبرده اند ورفتارشان موجب خشم وغضب الهى شده است براى آنان بلا خواهد بود.
بسم الله الرحمن الرحيم
از جمله آياتى كه بيانگر اين امتياز است آياتى است كه در باره امتحان الهى بيان شده است كه خود بيانگر اين سرمايه عظيم مىباشد.
بيان مطلب :
جاى هيچ ترديدى نيست كه امتحان الهى از همه انسانها امرى قطعى است كه اراده الهى به آن تعلق گرفته است وهمه انسانها در معرضآن قرارمىگيرند واين معنا از لام ونون تأكيد در «لنبلونّكم» استفاده مىشود، آنچه كه مسلم وقطعى است صابرين در اين آزمون الهى از عهده امتحان سربلند برآمده وبه درجه ومقام مهتدين نائل مىشوند.
اگر در باره صابرين هيچ آيه وروايتى ذكر نشده بود وتنها همين يك آيه در مقام ذكر شده بود، خود به تنهائى بيانگر اين امتياز وسرمايه بود وحال آنكه در مقام آياتى زيادى نازل شده است وروايات كثيرى از معصومين ( عليهم السلام )وارد شده است كه بيانگر اهميت آن مىباشد.
واما نكاتى كه در اين آيات به آن اشاره شده است وبايد مورد تأمل واقع شود عبارتند از:
الف: امتحان الهى .
وقوع هر حادثهاى اعم از ملائم ونا ملائم، براى امتحان است ومؤمنين در مقابل حوادث نا ملائم با صبر ودر مقابل حوادث ملائم مانند نعمتها شاكرند واين گونه ازعهده امتحان الهى بر مىآيند. حتى مقاماتى كه خداوند متعال به برخى از بر گزيدگان عطا مىكند خود وسيله اى براى امتحان است حضرت سليمان ( عليه السلام )وقتى تخت ملكه سبأ«بلقيس» رادر كمتر از يك چشم به هم زدن براى اوآوردند، فرمود:اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد«قالَ هذا مِن فَضلِ رَبّى لِيَبلُوَنِى »(1)
ب:ذكر مصاديقى كه مورد امتحان مىباشد.
ذكر وبيان مصاديق در آيه مذكوره ،حوادث نا ملايم ومشكلات است ؛ زيرا در مقام بيان صابرين است ؛اما در باره ابتلاء به حوادث ملائم ،در آيات ديگر آمده است كه در آن مقام ، كسانى كه از عهده امتحان بر مىآيند،شاكرين هستند. (2)
ج:كلمه استرجاع ،عكس العمل مؤمنين در مقابل مشكلات.
كلمه استرجاع موجب آرامش مؤمنين است ودر روايات آمده است كه پيامبر عظيم الشان( صلىالله عليه وآله )وائمه معصومين « عليهم السلام »در هر مشكلى اعم از كلى وجزئى، كوچك يا بزرگ ،اين كلمه را به زبان جارى مىنمودند
در روايت آمده است كه بادى وزيد وچراغى كه در كنار رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله )روشن بود را خاموش كرد ،حضرت فرمودند: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيهِ راجِعُونَ »عرضه داشتند: يا رسول اللّه آيا اين هم مصيبت است؟قال :( صلىالله عليه وآله ) نعم،«وكلّ ما يؤذى المؤمن فهو مصيبةله واجر»فرمودند: بلى، هرچيزى كه موجب اذيّت مؤمن شود پس از براى اومصيبت است واز براى آن اجر
مى باشد.(3)
صبرو شكيبايى در برابر تمام مشكلات ،ازويژگيهاى مؤمنين مىباشد ودر واقع به كسى صابر گفته مىشود كه در
--------------------------------------------------------------------------------
1- سوره نحل آيه 40
2- سخن در مصاديق مذ كوره بسيار است كه محل بيان آن در تفسيراست طالبين به تفسير تسنيم ج 7 اثر ارزشمنداستاد آية الله جوادى مدظله الشريف مراجعه كنند .
3- تفسير الدر المنثور ج 1 ،ص 380.
--------------------------------------------------------------------------------
همه امور صبر كند ودر همه حوادث داراى ملكه صبر باشد، صبر، صفت مشبّهه است اگر كسى در يك حادثه صبر وتحمّل كند او را صابر نمىنامند .
بسم الله الرحمن الرحيم
صبر؛وسيله هدايت درآزمون الهى :
«وَلَنَبلُوَنَّكُم بِشىءٍ مِنَ الخُوفِ وَالجُوع وَنَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَالاَنفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِالصّابِرِين اَلَّذينَ اِذا اَصابَتهُم مُصِيبَةٌ قالُوا اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيهِ راجِعُونَ اُولئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مِن رَبِهِم وَرَحمَةٌ وَاُولئِكَ هُمُ المُهتَدونَ» =(4)
قطعاهمه شمارا باچيزى از ترس، گرسنگى وكاهش در مالها وجانها وثمرات (محصولات كشاورزى)آزمايش مىكنيم وبشارت ده به استقامت كنندگان آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مىرسد، مىگويند: «ماازآن خدائيم ؛ وبه سوى او باز مىگرديم.» اينها، همانهائى هستند كه الطاف ورحمت خدا شامل حالشان شده ؛ وآنها هدايت يافتگان هستند.
در باره صبروصابرين جاى سخن بسيار است وخود موضوعى است كه نياز به مقالى ديگر دارد وچون در اين
--------------------------------------------------------------------------------
1-سورة البقره آيه 177
2- لغت نامه دهخدا ص 130
3- مولوى
4- سورةالبقرةآيات /7/6/155
--------------------------------------------------------------------------------
مقال كلام در بيان امتيازات مؤمنين مىباشد به طور اجمال به آن اشاره مىشود.
از جمله آياتى كه بيانگر اين امتياز است آياتى است كه در باره امتحان الهى بيان شده است كه خود بيانگر اين سرمايه عظيم مىباشد.
بيان مطلب :
جاى هيچ ترديدى نيست كه امتحان الهى از همه انسانها امرى قطعى است كه اراده الهى به آن تعلق گرفته است وهمه انسان ها در معرض آن قرارمىگيرند واين معنا از لام ونون تأكيد در «لنبلونّكم» استفاده مىشود، آنچه كه مسلم وقطعى است صابرين در اين آزمون الهى از عهده امتحان سربلند برآمده وبه درجه ومقام مهتدين نائل مىشوند.
اگر در باره صابرين هيچ آيه وروايتى ذكر نشده بود وتنها همين يك آيه در مقام ذكر شده بود، خود به تنهائى بيانگر اين امتياز وسرمايه بود وحال آنكه در مقام آياتى زيادى نازل شده است وروايات كثيرى از معصوين ( عليهم السلام )وارد شده است كه بيانگر اهميت آن مىباشد.
بسم الله الرحمن الرحيم
سالكان گفته اند: واداشتن نفس است بر مكاره وتجرّع مرارت ؛ يعنى اگر آدمى صبر را مالك نبود بايست كه بكوشد ونفس خود را به صبر وادارد وصبر،ترك شكايت است از جز ،بسوى خدا .
سهل گويد :صبر، انتظارفرج خداست وآن، فاضلترين خدمت وبرترين آنست .
وگفته اند: صبر آنست كه بنده رااگر بلا برسد ننالد ورضا آنكه بنده رااگربلابرسدناخوش نگردد،دهنده وستاننده خداست ترا در اين ميان چكار است؟.
در تفسير كبير در ذيل قول خدا "وبشر الصابرين "دارد كه صبر بر دو قسم است يكى بدنى وآن متحمّل بدن است مشقات را ؛ وديگر نفسانى وآن باز داشتن نفس است از مشتهيات طبع واين قسم صبر اگر صبر از شهوت باشد آنرا "عفّت" نامند واگر بر احتمال مكروه باشد اسامى مختلف دارد ؛چنانكه صبر در مصيبت را صبر نامند واگر صبر در حال "غنى "باشد ؛آنرا "ضبط نفس "نامندواگر در "نبرد"باشد ؛ "شجاعت "خوانند واگر در كظم "غيظ "باشد؛ "حلم "نامند واگر در "نوائب "باشد ؛
"سعه صدر" گويند واگر در "اخفاء كلام "بود ؛ "كتمان سر"نامند واگر در "فضول عيش "باشد؛"زهد"گويند واگر بر مقدار "كمى مال "بود ؛ "قناعت "خوانند واين همه را "صبر "نامند.
قال اللّه تبارك وتعالى: «والصّابِرينَ فِى البَأساءِوَالضَّرّاءِوَحينَ البَأسِ »(1)
غزالى در احياءالعلوم گويد: صبر از خواصّ آدمى است وبهائم را صبر نبود ؛ چه شهوت بر آنها مسلّط است وعقلى كه با شهوت معارضه كند ندارند ودر ملائكه صبر متصوّر نيست ؛ چه آنان شوق مجّرد به ربوبيّت اند وشهوت بر ايشان مسلّط نيست تاآنانرااز شوق بحق وميل بدرجه قرب ؛باز دارد وامّا در آدمى هردو موجود است وبا يكديگر معارض وهر گاه عقل، سّد راه شهوت شود ،آنرا صبرنامند .(2)
صبر از ايمان بسر يابد كُله حيث لا صبر فلا ايمان له(3)
سعدىگويد:
راست گفتى كه فرج يابى اگر صبر كنى صبرنيك است كسى را كه توانائى هست.
بسم الله الرحمن الرحيم
( 7)صبر
يكى ديگر از ثمرات معرفت ،صبر وشكيبائى در برابر مشكلات وگرفتاريها مىباشد.
خداوند تبارك وتعالى در قرآن كريم مىفرمايد:
«وَاصبِر وَما صَبرَكَ اِلاّ بِالّلهِ»(5)
= «صبر كن وصبر تو فقط به كمك خداست».
«وَاصبِروااِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرينَ» (6)
= «صبر كنيد كه خداوند با صابرين مىباشد» .
«اِستَعينُوا بِاّلصَّبرِ وَاّلصَّلوة وَاِنَّهالَكَبيرَةٌالاّ عَلَى الخاشِعينَ»(7)
«از صبر واز نماز يارى (وكمك) بجوئيد؛واين كار جز براى خاشعان گران است».
«اِلاّ الَّذينَ صَبَرواوَعَمِلُواالصّالِحات اولئِكَ لَهُم مَغفِرَةوَاَجرٌ كَبيرٌ.»(8)
--------------------------------------------------------------------------------
1- سورة المائده آيه 23
2-تاريخ انبياء نويسنده -عمادزاده /ص 291/
3- سورة الانبياء آيه 69
4- مصباح الشريعة؛باب 75
5- سوره نحل آيه 127
6- سورة الانفال آيه /46
7- سورةالبقرة آيه 45
(18)
--------------------------------------------------------------------------------
= «مگر كسانى كه صبر مىكنند وعمل صالح انجام مىدهند ؛ براى آنها آمرزش واجر بزرگى مىباشد».
واژه صبر صد وسه بار در قرآن ذكرشده است. از آن جهت كه صبر يك كمال وجودى است خداوند متعال در قرآن كريم در حالى كه سفارش مىكند كه از صبر استعانت وكمك بگيريد مىفرمايد: صبر كن وصبر تو به كمك خداست ؛يعنى تنها مبدأكمال بخش كه اين كمال را به تو عطا مىكند خداست .
واما روايات زيادى در اين باب وارد شده است كه به بعضى از آنها اشاره مىشود:
عن على بن الجسين ( عليهماالسلام )قال: «الصبر من الايمان بمنزلة الرأس من الجسد؛ ولا ايمان لمن لا صبر له».(1)
صبر نسبت به ايمان مانند سر است نسبت به بدن وهر كه صبر ندارد ايمان ندارد.
عن ابى جعفر ( عليه السلام )قال: الصبر صبران: صبر على البلاء حسن جميل وافضل الصبرين الورع عن المحارم .امام محمد باقر ( عليه السلام ) فرمودند: صبر دو گونه است: صبر بربلا كه خوب ونيكواست، ولى بهترين اين دو صبر ،پرهيز از محرّمات است .(2)
قال امير المؤمنين ( عليه السلام ): قال رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله )الصبر ثلاثة صبر عند المصيبة وصبرعلى الطاعةوصبرعن المعصية، فمن صبرعلى المصيبة...كتب اللّه له ثلاث مائةدرجة...ومن صبر على الطاعة كتب اللّه له ستّمائة درجة...ومن صبر على المعصية كتب اللّه له تسعمائةدرجه...(3)
اميرالمؤمنين على ( عليه السلام )از قول رسول اللّه ( صلىالله عليه وآله ) فرمودند كه: صبر بر سه قسم است: صبر در مصيبت ووصبر بر طاعت و صبر از گناه،پس هر كه بر مصيبت صبر كند...خدا برايش «300»درجه نويسد...وهر كه بر طاعت صبر كند خدا برايش «600»در جه نويسد...وهر كه از گناه صبر كند، خدا برايش «900»درجه نويسد...
ازروايات مذكوره ،علاوه بر اهميت صبر ،چنين استفاده مىشود كه :صبر در ترك معصيت از اهميت بيشترى برخوردار است؛ زيرا ترك گناه ومعصيت جهاد اكبر است، چه بسا كسانى كه در برابر مشكلات .سختيها وكمبودها ونا رسائيها صبر مىكنند وحتّى در جان فشانى در مقابل دشمن ايستادگى مىكنند، امّا در مقابل هواى نفس از پاى در مىآيند ونمىتوانند نفس سركش را سركوب كنند ولذا در روايت آمده است: از موسى بن جعفر« عليهماالسلام »از آباء واجدادشان « عليهم السلام »از مولا اميرالمؤمنين « عليه السلام »روايت كرده اند وفرمودندكه:پيامبر« صلىالله عليه وآله » عدّه اى را كه براى جهاد با دشمن رفته وزمانى كه از جهاد بر گشتند، فرمودند: «مرحبا بقومٍ قضواالجهاد الاصغر وبقى عليهم الجهاد الاكبر،قيل: يا رسول اللّه « صلىالله عليه وآله »وماالجهاد الاكبر؟قال « صلىالله عليه وآله »:جهاد النفس»ثم قال « صلىالله عليه وآله »:افضل الجهاد من جاهد نفسه التّى بين جنبيه (4) =آفرين به قومى «طائفه اى» كه جهاد اصغر را انجام دادند(وفارغ شدند)،و جهاداكبربراى آنها باقى ماند.بعضى از اصحاب عرض كردند كه: يا رسول اللّه « صلىالله عليه وآله » جهاد اكبر كدام است؟ حضرت فرمودند: جهاد با نفس!سپس اضافه فرمودند: با فضيلت ترين مبارزه وجهاد از براى كسى است كه با نفس خود جهاد ومبارزه كند».
پس در نتيجه روشن شد كه صبر درمقابل گناه ومعصيت افضل است . صبر درلغت به معناى شكيبائى كردن .نقيض جزع ؛ودركشاف اصطلاحات الفنون آمده كه: صبر؛ به معناى شكيبائى است .
--------------------------------------------------------------------------------
1- سورة هوذ آيه 11
2- اصول كافى ج 3 ص 142 ح 4
3- اصول كافى ج 3 ح 14 ص 145
4- اصول كافى ج 3 ص 145 ح 15
5- «انّ رسول اللّه « صلىالله عليه وآله »بعث سريّة فلمّارجعوا، قال:.. بحارالانوار ج 67 ص 65
بسم الله الرحمن الرحيم
(6) توكّل
«والّذينَ هاجَروافِى اللّهِ مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهم فِى الدُّنيا حَسَنَةً وَلاَِجرِ الاخِرَةِ اَكبَر لُو كانُوا يَعلَمون (41)اَلَّذينَ صَبَروا وَعَلى رَبِّهم يَتَوَكَّلون (42)»(3)
«آنها كه پس از ستم ديدن، در راه خدا هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه (ومقام)خوبى به آنها مىدهيم وپاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند.(41) آنها كسانى هستند كه صبر واستقامت پيشه كردند وتنها بر پروردگارشان توكّل مىكنند».(42)
يكى ديگر از امتيازاتى كه خداوند متعال به مؤمنين عطا فرموده، توّكل مىباشد؛اگر كسى بر خداوند توكّل كند ؛ خداوند كفايتامرش را مىكند «وَمَن يَتَوَكَّل عَلَى اللّه فَهُوَ حَسبُه »(4)
نكته اى كه در اين مقام بايدبه آن اشاره شود اين كه ممكن است بعضى تصوّر كنند ، هر كسى مىتواند از اين امتياز بر خوردار باشد ؛به اين معنا كه توكّل بر خداوند را نمىتوان به عّده اى خاص كه مؤمنين باشند منحصر نمود؛ امكان دارد كسى مؤمن نبوده امّا در كارها به خداوند متعال توكّل كند :
در پاسخ بايد گفته شود كه "توكّل"حالتى است بعد از معرفت كه در مؤمن ايجاد مىشود وآن، باور داشتن اين معناست كه اگر به خدا توكّل كنيم خداوند ما را كفايت مىكند. ممكن است كسانى هم كه باتقوا نيستند معتقد به اين معنا باشند؛كما اينكه همه مسلمانان به اين مطلب اعتقاد دارند ؛امّا تنها،كسانى اين معنا راباور دارند كه مؤمن واقعى بوده يعنى با تقوا باشند واين، امر يست قلبى وثمره آن آرامش است ولذا كسانى كه تقوا ندارند، گرچه معتقد به اين معنا هستند امّا چون به درجه باور نرسيده اند، از آرامش بر خوردار نبوده ودر عمل نيزنشان مىدهند كه به اعتقاد خود ايمان ندارند؛ امّا مؤمن در عين حالى كه معتقد به اين معناست، به دليل معرفتى كه دارد اين عقيده، در قلب او جاى گرفته وبه درجه باور رسيده است ويقين دارد كه خداوند اورا كفايت مىكند ولذا هيچ ترس وخوفى به دل راه نداده و به وظيفه خود عمل مىكند.خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «وَعَلَى اللّهِ فَليَتَوَكَّلُ المُتِوَكِّلوُن». (5) =«بر خداوند تنها يك دسته توكّل مىكنند وآن دسته "متوكّلون"مىباشند».
--------------------------------------------------------------------------------
1-غررالحكم فصل 8 /ح /248
2-غرر الحكم فصل اول ح 622
3- سورة النحل .
4- سورة الطلاق آيه 3
5- سورةيوسف آيه 67
--------------------------------------------------------------------------------
خداوند متعال باب توكّل را براى همه مردم گشوده واز همه مردم دعوت نموده كه به او توكّل كنند،امّاازاين آيه اينگونه استنباط مىشود كه تنها متوكّلين (كه در واقع همان مؤمنين هستند) از اين سرمايه استفاده مىكنند ؛ ولذا مؤيّداين معنا، آيه كريمه ديگرى است كه مىفرمايد: «اگر "مؤمن" هستيد بر خدا توكّل كنيد» ؛مستفاد از اين آيه كريمه اين است كه متوكّلين، برخداتوكّل مىكنند واگر شما "مؤمن" هستيد توكّل كنيد، در نتيجه، متوكّلين همان مؤمنين مىباشند، «وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلوا اِن كُنتُم مُؤمِنين» (1)
هنگامى كه حضرت ابراهيم خليل الرحمن (على نبينّا وآله وعليه السلام) را به دستور نمرود، در منجنيق گذاردند تا او را به داخل آتش بيفكنند وزمانى كه در معرض سوختن در آتش قرار گرفت ؛وقتى خواستند اورا به داخل آتش بياندازند ؛آزر(عموى حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) آمد برصورتش سيلى زد وگفت: «از كرده خود توبه كن واز آنچه عقيده دارى بر گرد»، حضرت ابراهيم( عليه السلام ) فرمود: «حاشا وكّلا». همه موجودات به يارى او بر خواستند؛سپس فرمود:«جز به خدا به هيچ كس نيازى ندارم».(2)
جبرئيل امين( عليه السلام ) مىآيد واز او مىخواهد، اگركمكى لازم دارد او را يارى كند ؛امّاحضرت، خود را محتاج كمك او نمىبيند ودر جواب جبرئيل مىفرمايد: «به سوى خدائى كه مرا آفريده، محتاجم» ؛ چون او خدا را وكيل خود نموده است واين معناراباور دارد كه كسى كه توكّل بر خدا كند،خداوند اوراكفايت مىكند ولذابر خدا"توكّل" كرد ؛خداوند مىفرمايد:«ما گفتيم:اى آتش !برابراهيم، سرد وسالم باش»=«قُلنايانارُكونِى بَردَاوَسَلاماعَلىاِبراهيمَ»(3)
بدون هيچ ترس ووحشتى، تسليم در مقابل تصميم دشمنان شد؛حتّىاز ملك مقرّب الهى هم كمك ويارى نطلبيد واين از امتيازاتى است كه خداوند متعال به مؤمنين داده است .
امام جعفرصادق ( عليه السلام )مىفرمايد :(من انقطع الى اللّه كفاه اللّه كل مؤنة.)(4)
«هر كه از غير خدا بُريد ومتوسّل به خدا شد، خداوند همه مهمّات او راكفايت مىكند».
بسم الله الرحمن الرحيم
( 5)شجاعت
شجاعت در امور دنيوى ومادى امرى نسبى است به اين معنا كه شجاع ترين افراد از نظر جسمى وفكرى وعلمى و...در مقابل رسيدن به مقام ومال وحفظ جان، از خود ضعف نشان مىدهد وچه بسا زير بار ذلت مىرود اما شجاعت واقعى از آن مؤمن است كه اگر احساس تكليف بكند، هيچ قدرتى او را از پاى در نمىآورد وبراى حفظ ارزشهاى اسلامى، از هيچ قدرتى نمىترسد وهيچ تهديدى او را از پاى در نمىآورد ؛ زيرا آن چه كه افراد را از پاى در آورده حبّ دنيا وعلاقه به ارزشهاى مادى است ودر روايت آمده است كه «حبّ الدنيا رأس كلّ خطيئه» تمام خطاها در اثر دلبستگى به دنيا مىباشد(1) قال اميرالمؤمنين ( عليه السلام )«اعظم الخطايا حبّ الدنيا»(2) بزرگترين گناهان دوست داشتن دنيا مىباشد.هر چه علاقه به دنيا بيشتر باشد انسان ضعيف تر مىشود وبه جائى مىرسد كه حاضر است براى رسيدن به مال ومقام دين خود را بفروشد همان طور كه در طول تاريخ بودند كسانى كه چگونه
--------------------------------------------------------------------------------
1-غرر الحكم فصل 28 ح 1
2- غررالحكم فصل 8 ح 173
--------------------------------------------------------------------------------
دين خود را براى هوسهاى نفسانى خود فروختند حتى به وعده ووعيد دين خود را از دست دادند مانند عمر سعدها ...ومؤمن چون به دنيا دل بسته نيست وقيامت را باور كرده، حاضر است تا پاى جان ايستادگى كند واز ارزشهاى اسلامى حفاظت كرده ونسبت به آن پايدار بماند واين است معناى شجاعت واقعى ،مؤمن واقعى پيرو وشيعه آن مولائى است كه مىفرمود :(اگر تمام عالم را به من بدهند واز من بخواهند دانه اى را از دهان مورچه اى بگيرم، هرگز اين كار را نمىكنم) در واقع بالاترين امتياز دنيا را با كمترين ظلم معامله نمىكند واين است معناى شجاعت وكسانى كه پيرو آن امام راستين باشند راه او را دنبال كرده واگر احساس مسئوليت كنند، حاضر نيستند براى حفظ جاه ومقام ومال ومنال و...، يك قدم عقب نشينى بكنند، هر چه ايمان قوىتر باشد اين شجاعت بيشتر مىشود ودر روايت آمده است «اشجع الناس من غلب هواه» شجاعترين وقدرنمندترين مردم، كسى است كه برهواى نفس خود غالب شود. «اقوى الناس من غلب هواه» (1) و شجاعت عزّت آوراست قال اميرالمؤمنين ( عليه السلام ): «الشجاعة عزّ حاضر» (2): دلاورى ،عزتّى مهيّا وآماده است .
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي سيدنا محمد وآله الطاهرين
السلام عليك يافاطمة المعصومة يا بنت موسي بن جعفرورحمة الله وبركاته
اشفعي لي في الجنة فان لك عندالله شأنا من الشأن …
گرچه در تاريخ نسبت به مقام ومنزلت حضرت معصومه (سلام الله عليها) در تاريخ ذكر نكرده اند اما از قرائن حاليه ومقاليه مي توان به مقام آن حضرت پي برد كه به بعضي از آنها اشاره مي شود
سفارش مخصوص به زيارت :
در باره زيارت امام زادگان سفارش شده است اما نسبت به زيارت حضرت معصومه سفارش خاصي شده است كه با تأمل در آن، مقام بانوي دو عالم روشن مي شود:
زيارتي كه از لسان مبارك امام هشتم (عليه السلام )در باره زيارت آن حضرت وارد شده است حكايت از اهميت آن دارد
بيان مطلب
گرجه در باره زيارت امام زادگان سفارش شده است اما براي زيارت امام زادگان زيارت مخصوصي كه از امام معصوم(عليهم السلام) ذكر شده باشد يا ذكر نشده است ويا به دست ما نرسيده تنها امام زاده گاني كه امام معصوم برايشان زيارت ذكر كرده اند حضرت معصومه و قمر بني هاشم حضرت ابي الفضل العباس وعلي اكبر(سلام الله عليهم) مي باشد واگر در بعضي از امام زادگان زيارت نامه اي هست يا از همين زيارت نامه حضرت معصومه اتخاذ شده است مانند زيارت حضرت عبدالعظيم حسني (ع)وياعلماي عظام زيارت نامه اي راتهيه كرده اند اما اين كه امام معصوم گفته باشد فقط به همين سه امامزاده خلاصه مي شود واين خود براي اهل معنا بيانگرمقام .ومنزلت مي باشد
پاداش زيارت
يكي ديگر از قرائني كه حكايت از مقام آن بانوي دوعالم دارد اجر وپاداشي است كه در زيارت آن حضرت آمده است
بيان مطلب
از چهار امام معصوم (عليهم السلام )در باره زيارت حضرت سفارش شده است وپاداش زيارت رابهشت ذكر نموده اند آن هم با اين بيان كه (بهشت براي او واجب مي شود )
نكاتي كه در اين بيان نوراني بايد مورد توجه قرار بگيرد عبارت است :
الف=كلام معصوم است
ب=كلمات معصومين(سلام الله عليهم) روي ميزان است
ج = بهترين پاداشي است كه مي توان براي يك عمل صالح در نظر گرفت.
د=چنين پاداشي را فقط در زيارت ائمه معصومين(سلام الله عليهم ) ذكر كرده اند .