معرفی وبلاگ
معارف اسلامی توسط: سید محسن فروغی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 150229
تعداد نوشته ها : 226
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب

                                بسم الله الرحمن الرحيم

تقوى؛دركلام معصومين ( عليهم ‏السلام) :

     واما معناى تقوا؛از كلام معصومين ( عليهم‏ السلام).

     قال رسول اللّه ( صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله):

«تمام التّقوى ؛ ان تتعلّم ما جهلت وتعمل بما علمت »

    تمام تقوابه اين است كه آنچه نمى‏ دانى بياموزى وآنچه را كه مى ‏دانى ؛به كار بندى.

     از كلام رسول اللّه ( صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله)استفاده مى‏شود كه "تقوا"آموختن علمى است كه براى امر دين است ؛واز كلام حضرت هم ،اهميت علم ودانش فهميده

مى ‏شود .

     قال اميرامومنين على ( عليه‏ السلام):«التقوى ؛ اجتناب».= تقوا ؛ اجتناب و(پرهيز از محرمات) است .

     وعنه ( عليه ‏السلام)ايضا:« التقوى ؛ ان يتّقى المرء كل ما يؤثمه ».

    ازمولا اميرالمومنين (عليه‏ السلام)در باره ‏بيان تقوانقل شده است: كه انسان از هر گناهى پرهيز كند .

     وسئل الصادق ( عليه ‏السلام) عن تفسير التقوى؟

فقال:« ان لا يفقدك اللّه حيث امرك ولا يراك حيث نهاك ».

    از امام جعفر صادق (عليه ‏السلام)سؤال كردند از معناى تقوى ؟ حضرت فرمودند:«درجائى كه امر الهى باشد ؛مفقود(وغايب) نباشى ودر عملى كه خداوند تورا از آن نهى كرده ؛ديده نشوى(انجام ندهى)» .

     احاديث وروايات زيادى در اين مقام وارد شده است ؛ چون انگيزه در اجمال واختصار است به همين مقدار بسنده مى ‏شود .

     مستفاد از كلام معصومين ( عليهم ‏السلام) اين است كه: متّقين ؛ كسانى هستند كه به وظيفه دينى خود عمل مى‏ كنند؛به تكاليف وواجبات عمل مى‏ كنند واز انجام دادن گناه ومحّرمات پرهيز مى‏ كنند .

     نكته‏ اى كه لازم به ذكر است اين‏ كه: اگر كسى واجبات را انجام دهد ومحرمات را ترك كنداورا متقى مى‏ نامند ودرسلك متقين قرار مى ‏گيرد امابراى تقوانمى شود حدّى را معين كرد،اين قدم اول است در واقع تقوادر اين حد،

موجب نجات است از عذاب الهى ؛به عبارتى ديگر نردبانى كه هزاران پلّه دارد اين اولين پله آن است  ولذا خداوند متعال در قرآن مى ‏فرمايد:

«انّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم» = «گرامى ‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست». 

     با توجه به آيات وروايات وارده درمقام ؛ روشن شد كه ارزش واقعى "تقوا" مى ‏باشد واگر درجامعه ارزش واقعى تقوا شد، ديگر بسيارى از بانوانى كه در جامعه على رغم ميل باطنى خود به اشتغال روى آورده ‏اند وفكر زر اندوزى در سرمى ‏پرورانند ؛ شغل خود را رها كرده و به امر خانه دارى وهمسر دارى وپرورش فرزندان خود

مى ‏پردازند ؛ همان گونه كه صديقه كبرى حضرت زهرا ( سلام الله عليها)عمل كردند .  

دسته ها :

                                                            بسم الله الرحمن الرحيم    

تقوى ؛ارزش واقعى:

      بعد از بيان ارزشهاى اضافى واعتبارى وموقت وحقوقى ؛ نوبت به ارزش واقعى از ديدگاه اسلام وقرآن وعترت مى ‏رسد.

     در قرآن ارزش واقعى را تقوى بيان داشته ومعرفى مى‏ كند :

(ياايّهاالّناس انّا خلقناكم من ذكر وانثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفواانّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم):

    اى مردم! ما شما را از يك مرد ويك زن آفريديم وشمارااز تيره ‏ها وقبيله ها قرار داده‏ ايم تا يك ديگر رابشناسيد ؛

(اينها ملاك امتياز نيست) گرامى‏ ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست .

     اگر در يك جامعه معيار وملاك ارزش تقوا باشد ديگر در آن جامعه مسئله حقارت وجود ندارد چون عقده حقارت در صورتى به وجود مى ‏آيد كه انسان نتواند به آن دست پيدا كند ؛هم چنين حسادت ؛اما اگر معيار ارزش تقوا بود ؛ همه

مى‏ توانند با تقوا شوند ؛

ممكن است كسى بگويدكه همه مردم تقوا ندارند همان گونه كه همه مردم ثروت ندارند؟

      در جواب بايد گفت: درست است كه همه مردم تقوا ندارند ولى فرقى كه اينجا در نداشتن تقوا با نداشتن مال وثروت وقدرت ومقام و...دارد اين است كه:

     (1)- همه مردم مى‏ خواهند ثروتمند و... بشوند ؛ اما نمى ‏توانند ؛ولى همه مردم مى‏ توانند با تقواشوند اما نمى ‏خواهند؛ ولذا ديگر عقده حقارت پيدا نمى ‏شود.

     (2)- به دست آوردن ثروت و...؛ نياز به زمان دارد ؛ اما به دست آوردن تقوا نيازى به زمان ندارد ؛ هر وقت تصميم بگيرد كه تقوا را پيشه كند مى ‏تواند ونيازى به زمان ندارد ، همين كه تصميم به ترك گناه بگيرد وپشيمان از كرده ‏هاى خود

شود وواجبات را انجام دهد او با تقوا مى ‏شود .

     (3)- در نداشتن ثروت و...؛حسادت پيدا مى‏شود چون نمى ‏تواند داشته باشد وبه خاطر حسادت ، چه جرم هائى را كه مرتكب نمى‏شود! اما در تقوا ؛غبطه ‏است كه اگر كسى به كسى غبطه بخورد ، خداوند پاداش آن عمل را به آن مى‏ دهد وديگر موردى براى حسادت،باقى نمى ‏ماند .

     (4) در داشتن ثروت و...؛ چه بسا بخل پيدا مى‏شود ؛ اما درمتّقين ؛نه تنها بخل ؛ بلكه هيچ يك از صفات رذيله راه ندارد؛زيرا شيطان در قلب مؤمن متقى راه ندارد واين صفات رذيله در قلب هاى شيطانى وجود دارد ؛ اما قلوب متقين

رحمانى است .

     (5) - با ثروت توشه دنيا فراهم مى‏شود ولى تقوا؛ توشه آخرت است، (تزودوا؛ فان خيرالزاد التقوى) = توشه

فراهم كنيد ؛ به تحقيق بهترين توشه تقوا مى‏باشد.

     (6) - گرچه داشتن مال ومقام و...امتياز وارزش اعتبارى است ؛امانداشتن آن ؛نقص وعيب نيست ؛ اما نداشتن تقوانقص است.

      (قال اميرالمؤمنين على ( عليه ‏السلام):اوصيكم عباداللّه بتقوى اللّه ؛ الّتى هى الّزادوبها المعاذ:زاد مبلغ،ومعاذ منجح ...) 

    اى بندگان خدا شما را به تقواى الهى سفارش مى‏ كنم، كه زاد وتوشه‏ اى است رساننده (به سر منزل مقصود)وپناهگاهى است كه ايمن دهنده ورهاننده مى ‏باشد...

دسته ها :

                            بسم الله الرحمن الرحيم

 واماقدرت: با بيان مطالب فوق در باره علم وثروت ؛ روشن شد كه قدرت  هم نمى ‏تواند ارزش واقعى براى انسان باشد زيرا همه مردم نمى ‏توانند قدرتمند شوند وكسانى هم قدرت دارند براى هميشه نمى ‏توانند قوى بمانند، چه بسا

بودند كسانى كه قهرمان قهرمانان بودند اما بعد ازآنى كه سالمند شدند بقدرى ضعيف شدند كه حتى قادر به حركت نبودند، خداوند متعال در قرآن مى ‏فرمايد (ومن نعمّره ننكّسه فى الخلق افلا يعقلون )  ما هر كه عمر طولانى

داديم به پيرى در خلقتش بكاستيم (قواى اوراازاو مى ‏گيريم )آيا (دراين كار) تعقل نمى‏ كنيد؟

     واما مقام ومسئوليت: همان گونه كه از نامش استفاده مى ‏شود يك نوع تكليف ووظيفه به شمار مى‏ رود واگر كسى بتواند به وظيفه خود عمل كند وخدارادر نظر داشته باشد عمل او ارز شمند است ،اما اگر كسى بخواهد مسئوليت راوسيله ‏اى براى رسيدن به مقام ودر اختيار داشتن قدرت براى تسلّط بر مردم وجامعه باشد ؛ ممكن است براى طالبان دنيا چند روزى ارزش داشته باشد اما از نظر اسلام نه تنها ارزشى ندارد بلكه بارگرانى است كه صاحبش را به هلاكت مى‏ كشاند وتاريخ گواه اين معنا مى ‏باشد ، بودند كسانى كه براى رسيدن به اين مقام از هيچ جنايتى فروگذار نكردند

وعذاب ابدى را براى خود خريدند وبه پست‏ ترين دركات دوزخ منزل نمودند.

دسته ها :

                                                               بسم الله الرحمن الرحيم

ارزش اضافي   

واما علومى كه مربوط به امور دنيوى ومادى وطبيعى و...مى‏ باشد ؛مى ‏توان آنهاراارزشهاى اضافى ناميد ،زيرا كارآيى اين علوم هر جند براى بشر مفيد است وزمينه آسايش ورفاه را براى مردم فراهم مى ‏كند ويك پزشك جان انسان را نجات مى ‏دهد وعلوم ديگر هر كدام زمينه خوبى را براى زندگى مرفّه فراهم مى ‏كنند ولى تمام اين ارزشها دائره سودمنديشان در اين عالم يعنى دنياى خود ومردم است امابراى عالم پس از مرگ هيچ ارزشى ندارد ؛ به اين معنا اين علم وصنعتى كه تحول عظيمى در زندگى مردم ايجاد نموده واين دانشمندانى كه توانسته ‏اند باعلومى كه آموخته ‏اند زندگى مردم را متحوّل كنند وامكانات رفاهى ساخته ودر اختيار مردم قرار بد هند در زمينه‏ هاى مختلف اعم از ارتباطات و... اما قدرت وارزش كار آنها تا روزى است كه بشرى در اين عالم وجود داشته باشد ؛ اما براى عالم پس از مرگ ديگر اين علم  براى بشر مفيد نيست ؛حتى براى آن كسى كه مخترع آن بوده است،به بيان ديگر در روز قيامت نه نياز ى به پزشك ونه نيازى به مهندس ونه... وكسى كه تمام عمر خود را فقط در راه تحصيل اين گونه علوم صرف كرده

باشد وبه علوم دينى (خداشناسى ومعاد واحكام الهى )آشنائى نداشته باشد ؛گر چه از نظر علوم مادى به بالاترين درجات آن رسيده باشد اما پس از مرگ با يك فرد بى سواد يكسان است وعلم ودانش او براى عالم آخرت سودىندارد ،در قيامت نه احتياجى به پزشك ونه نيازى به مهندس مى ‏باشد ولذا ارزش واقعى ندارد بلكه ارزش آن موقت ومحدود به عالم ماده است وبيان شد كه ارزش واقعى آن است كه همه مردم بتوانند آن را تحصيل كنند درحالى كه عده خاصّى هستند كه از قدرت فكرى خوبى برخوردارند ويا حافظه خوبى دارند ومى توانند ويا توانسته ‏اند اختراعات ويااكتشافات خاصى را داشته با شند اما بيشتر مردم از داشتن چنين استعدادى بر خوردار نيستند،البته اختلاف در داشتن ذوقها وسليقه ‏ها؛ خود از موهبتهاى الهى است كه هر كسى از يك روحيه واستعداد خاصى بر خوردار است تا زندگى مردم با همكارى در رشته ‏هاى مختلف اداره شود به عنوان مثال اگر همه مردم از نبوغ فكرى بر خور دار بودند همه مردم در فكر كسب علم ودانش بودند وديگر كسى حاضر نبودكارهاى ديگرى كه مورد نياز مردم وجامعه مى ‏باشد را انجام دهد و زندگى براى مردم مختل مى ‏شد اما استعدادهاى مختلف موجب شده تا هر كسى شغلى را در پيش گرفته تا نياز جامعه بر آورده شود. 

دسته ها :

                                               بسم الله الرحمن الرحيم

     واما علم ودانش :

     ابتداءبايد به اين نكته اشاره شود كه كلمه (علم)در معانى مختلفى بكار مى‏رود وعلم از نظرهاى گوناگون تقسيمات مختلف وگوناگونى دارد :

(1)- علومى كه موجب "شناخت دين" مى‏شود وانسان با حقايق دينى آشنامى سازد وبه كمالات انسانى مى‏رساند.

(2)- علومى كه مربوط به مسائل مادى وطبيعى وفيزيكى مى‏ شود .

     واما علومى كه مربوط به شناخت دين مى ‏شود؛ علمى است كه فريضه است وآموختن آن براى همه واجب است

وروايات زيادى در اين باب از معصومين ( عليهم‏ السلام) وارد شده است.

     (عن ابى عبداللّه«عليه ‏السلام» قال: «طلب العلم فريضة».

    امام جعفر صادق (عليه ‏السلام)فرمودند: طلب علم واجب است

     (قال رسول اللّه «صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله»:

« انمّاالعلم ثلاثة ؛ آية محكمة او فريضة عادله اوسنّة قائمه وما خلاهّن فهوفضل». رسول خدا( صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) فرمودند: همانا علم سه چيز است: (1)آيه محكمه كه به اصول عقائد اشاره دارد؛ زيرا براهين آن آيات محكمات وقرآن كريم است ودر قرآن دلائل مبدء ومعاد به لفظ آيه وآيات بسيار ذكر شده است

(2) فريضه عادله؛ اشاره به علم اخلاق است كه خوبش از لشكر عقل و بد ش از لشكر جهل است وبر انسان فريضه (واجب) است كه لشكر عقل را داشته باشد واز لشگر جهل تهى باشد وعدالت آن كنايه‏ از حدّ وسط بين افراط وتفريط است.

(3)سنة قائمه اشاره به احكام شريعت يعنى مسائل حرام وحلال دارد .

    چنين استفاده مى ‏شود كه اين علم از ارزشهاى واقعى به حساب مى ‏رود وبر هر كسى لازم وواجب است تا اورا به دست آورده واگر براى او امكان تحصيل آن نيست لازم است كه در عمل كردن به احكام اسلام وبه شرايع دين از فقيه

جامع الشرائط تقليد نمايد.

      كه البته بحث در اين موضوع درجاى خود خواهد شد (انشاءاللّه) .

دسته ها :

 

 

 

                      بسم الله الرحمن الرحيم

                          معيار ارزش واقعى از ديدگاه اسلام =

     معياروميزان براى شناخت ارزش واقعى در اسلام  اين است كه هر كسى ؛در هرزمانى ودر هرمكانى ودر هرموقعيتى ودر هر سن ّ وسالى بتواند به آن دست پيدا كند، در غير اين صورت  نمى ‏تواند ارزش واقعى باشد .

حال بايد ديد كه اين ملاك در چيست ؟آيا ثروت داراى يك چنين ملاكى هست؟

      بيان مطلب =

     در جامعه كنونى متأسفانه ارزشهاى اضافى واعتبارى وموقت هر كدام جايگاه خود را از دست داده ‏اند وبه ارزش واقعى تبديل شده ‏اند وبعبارت ديگر همه چيز در جامعه داراى ارزش واقعى شده ؛ غير از خود ارزش واقعى كه به فرا موشى سپرده شده است،از نظر اسلام ثروت يك وسيله است مانند يك نردبانى كه وسيله ‏اى براى بالا رفتن ويا مانند پلى براى عبور كردن است و مال وثروت مانند بعضى از وسائلى است كه هم مى ‏تواند ارزشمند باشد وهم ضد ارزش ، مانند چاقوئى كه از آن ؛هم

مى ‏شود استفاده صحيح كرد وهم مى‏ شود از آن استفاده غلط نمود،با همين وسيله

يك پزشك جراح ،جان يك انسان را نجات مى‏دهد ويك شخص جانى ، جان انسانى را مى ‏گيرد واو را به هلا كت مى‏ رساند ، در حالى كه هر دو از يك وسيله استفاده نموده‏ اند، در نتيجه خود چاقو فقط يك وسيله است،ثروت هم يك چنين ارزشى را دارد، نمى ‏توان براى آن ارزشى را در نظر گرفت،اگر كسى از آن در راه خير ونيكى استفاده كند مى ‏تواند به وسيله آن بهشت را براى خود فراهم سازد وكم نيستند كسانى كه فهميدند كه از اين وسيله چگونه بهره بردارى كنند ؛ وبالعكس كسانى هم از اين وسيله به بدترين وجه استفاده مى‏ كنند و جنايت مى ‏آ فرينند كه نيازى به

توضيح وبيان ندارد، از آن جائى كه هر كسى قادر به استفاده صحيح ومشروع از آن نيست ؛ چون شيطان وسوسه مى‏كند ونمى گذارد تا استفاده مشروع وخدا پسند از آن بشود ولذا مردان خدا از اينكه ثروتمند بشوند، پر هيز مى‏كنند،

چون در حلال او حساب ودر حرام آن عقاب مى‏باشد (فى حلالها حساب وفى حرامها عقاب)، كمتر كسي مى ‏تواند در مقابل ثروت به وظيفه اسلامى خود عمل كند ولذا در تاريخ بوده ‏اند كسانى كه قبل از آنى كه ثروتمند بشوند مردان نيكى بوده‏ اند اما بعد از آنى كه به ثروت ومال رسيدند حتى دين خود رااز دست داده‏ اند ولذا سعادتمندترين افراد كسانى هستند كه به اندازه امرار معاش مال وثروت داشته باشند .  

دسته ها :

                 بسم الله الرحمن الرحيم

 

     (2)پول و ثروت در جامعه كنونى ارزش واقعى پيدا كرده است وبراى به دست آوردن چنين ارزشى ؛همه بايد تلاش كنند تا به آن برسند وهر چه ثروت بيشتر ؛ ارزش زيادتر مى‏شود !

     شايد كسانى كه به دنبال در آمد وكسب مال هستند از بيان اين مطلب خود دارى كنند ،اما عملاً اگر كسى تأمل درمطلب داشته باشد به خوبى مى‏ يابد كه در اكثر موارد انگيزه وهدف براى همين امر است، مضافا بر اينكه در جامعه كنونى ديده

مى ‏شود كه براى پول وثروت چه ارزش والائى قائل هستند ،

      حال قبل از بيان هر مطلبى ابتدا بايد ديد كه از نظر اسلام ارزش واقعى چيست ؟وثروت چه نوع ارزشى دارد؟

      لذا لازم است درابتدا تبيين ارزش واقعى بشود وبعد در باره جايگاه وارزش ثروت در اسلام ؛ حقايقى بيان شود.

     اهميت شناخت ارزش واقعى :

     اگر در جامعه اسلامى ارزش واقعى جايگاه خود را پيدا كند بسيارى از مسائل حل مى‏شود .

بيان مطلب :

      وقتى كه يك مسئله ‏اى در جامعه به عنوان يك ارزش واقعى قلمداد شد؛ مردم براى به دست آوردن آن از هيچ كوششى دريغ ندارند، زيرا هدف رسيدن به آن ارزش واقعى است ولذااگر در يك جامعه ارزش اعتبارى يا اضافى وياموقّت بخواهد به عنوان ارزش واقعى شناخته شود وجايگزين ارزش واقعى شود آن وقت است كه فاجعه به بار مى‏ آيدكه به نمونه‏ اى از آن اشاره مى‏شود:

     به عنوان مثال: اگر در جامعه‏ اى پول وثروت به عنوان ارزش واقعى به حساب آيد؛همه مردم براى به دست آوردن آن كوشش مى‏كنند ولذا از آن جائى كه همه مردم استعداد ثروتمند شدن را ندارند ازاين جهت كسانى كه نمى ‏توانند به

ثروت از راه مشروع راه پيدا كنند براى به دست آوردن آن از هيچ امرى دريغ ندارند واگر پاى بند به دين وشريعت نباشند دست به هر گونه جنايت مى‏ زنند وهرگونه ظلمى را مرتكب مى‏شوند چون هدف وسيله را توجيه مى‏ كند وهدف ثروت است .

     واماكسانى كه متشرع باشند ونخواهند از راه حرام مالى را به دست بياورند وياكسى قدرت آن را نداشته باشد ،در خود احساس حقارت مى ‏كند، زيرا وقتى ثروت ارزش واقعى شد؛ كسانى كه از آن محرومند در خود احساس حقارت

مى‏ كنند ولذادراسلام ثروت؛ هيچ گاه به عنوان ارزش واقعى به حساب نيامده است .

   

دسته ها :

                                     بسم الله الرحمن الرحيم     

وامااستدلال كسانى كه بانوان رابه شاغل بودن؛ تشويق مى‏ كنند:

     (1)- بر اين باورند كه در صورتى مى ‏توانند از زندگى خوبى برخور دار با شند كه هردو(زن ومرد)تلاش كنند وشاغل باشند.

     قبل از هر چيز لازم است به يك نكته اشاره شود:كه براى امر "رزق وروزى" نبايد حساب رياضى باز كرد؛

زيراخداوند رزّاق؛ وعده"رزق "و "روزى" را داده است

     بيان مطلب :

      نكته ‏اى كه عدّه اى از آن غافل هستند وبه آن توجه ندارند اين است كه ؛خداوند تبارك وتعالى وعده داده است به مؤمنين كه آنها را از راهى كه باور نمى ‏كنند وحسابى براى آن باز نكرده‏ اند روزى مى‏ دهد

(ومن يتّق الله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لا يحتسب)  وچون توجه به اين معنا ندارند براى امر معاش حساب رياضى بازمى ‏كنند،درحالى كه اگر كسى توكّل بر خداوند متعال داشته باشد هيچ وقت خداوند او را فراموش نمى ‏كند زيرا خداوند

وعده داده است (ومن يتوكل على اللّه فهو حسبه)   كسى كه توكل بر خداوند داشته باشد خداوند اورا كفايت مى ‏كند واز راهى كه باور نمى‏ كند رزق وروزى او را

مى رساند.چون وعده داده است و (انّ اللّه لا يخلف الميعاد)

وبدرستيكه خداى تبارك وتعالى خلف وعده نمى ‏كند.( البته خداوند به مؤمنين وعده داده است)زيرا در جاى ديگرمى ‏فرمايد (ان تنصروااللّه ينصركم)  اگر خدا را يارى كنيد خداوند شما را يارى مى‏ كند ؛ يارى كردن خداوند به

اطاعت امر او وتر ك گناه ومعصيت است ودر يك كلمه با تقوا بودن ولذا

مى ‏فرمايد ومن يتق اللّه... كسى كه تقوا را پيشه كند واگر كسى براين باور باشد ومؤمن باشد هيچ وقت وحشت وترس از "روزى" ندارد ؛ چون توّكل بر خداوند متعال دارد ومى داند كه خداوند اورا يارى مى‏ كند ولذا در مورد ازدواج به كسانى كه از نظر مالى در مضيقه هستند ودچار فقرمالى هستند مى‏ فرمايد:  (وانكحواالايامى منكم والصالحين من عبادكم وامائكم ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله واللّه واسع عليم)   بعد از آنى كه توصيه به ازدواج مى‏كند مى ‏فرمايد: اگر فقير باشيد خداوند از راه فضل ورحمتش شما را بى نياز مى‏ كند، ولى متأسفانه عده ‏اى به اين آيه توجه ندارند وبراى فضل ورحمت الهى هيچ حسابى باز نكرده وخواسته‏ اند مسئله رزق وروزى را با حساب رياضى حل كنند ؛ غافل از اينكه اگر فضل ورحمت الهى نباشد اگر هر قدر هم كوشش كنند باز ممكن است دچار فقر وتنگ دستى شوند ؛بطورى كه در خارج ديده مى‏شود

چه كسانى كه باور نمى ‏كردند كه دچار فقر وتنگدستى بشوند اما با داشتن ثروت زياد به يك شب همه را از دست دادند وبه فقر گرفتار شدند واز آن طرف چه بسا افرادى كه تهى دست بودند اما بعد از ازدواج بركت وفضل ورحمت الهى شامل حالشان شده ووسعت رزق پيدا نموده ‏اند ودر تمام عمر به خاطر ايمانى كه داشته‏ اند وتوكل به خداوند متعال نموده‏ اند؛حتى يك روز معطل ولنگ نشده‏ اند ومؤيد اين معنا رواياتى است كه از معصومين ( عليهم ‏السلام) وارد شده است در باره كسانى كه از فقر وتنگد ستى رنج مى ‏برده ‏اند ؛ به آنها سفارش مى ‏فرمودند: كه براى رفع تنگدستى خود صدقه بدهيد ولذابا دادن صدقه گشايش در كار آنها پيدا مى ‏شد، در حالى كه اگركسى معتقد به فضل ورحمت الهى نباشد

وبخواهد مسئله را از راه رياضى مورد بر رسى قرار دهد با حساب رياضى كسى كه ندارد وفقير است اگر صدقه بدهد فقيرتر مى ‏شود ؛ اما در اينجابا فضل ورحمت الهى مسئله فرق مى ‏كند ومشكل حل مى ‏شود واگر كسى توانست اين مطلب را باور كند ؛ديد او تغيير مى‏ كند وديگر بخاطر امرار معاش وطلب رزق وروزى كانون گرم خانه را ترك نمى ‏كند وفرزندان خود رارها

نمى ‏كند ويا به ديگرى نمى سپارد.

دسته ها :

                                           بسم الله الرحمن الرحيم

(4) سيره همسران انبياء واولياء( عليهم ‏السلام):

در طول تاريخ ديده نشده است كه همسر هيچ يك از انبياء واولياء شاغل بوده با شند واگر شاغل بودن ارزش بود بايد

عملاً همسران انبياء واولياء ( عليهم السلام) در اجتماع حضور پيدا مى ‏كردند ودوشادوش مردان كار مى‏ كردند ،حتى فقهاء

ومراجع عظام ما (يعنى اسلام شناسان واقعى كه يك عمر در آيات وروايات تأمل وتتّبع وتحقيق وجهد وكوشش

نموده‏ اند) ديده نشده كه همسران خود رابراى كسب درآمد به‏ اجتماع فرستاده‏ باشند ويافتوائى دراين زمينه داده باشند

كه حكايت از تشويق بانوان در شاغل بودن داشته باشد .

     بعداز بيان سيره وسنت وروايات ؛ ديگر هيچ ابهامى در مقام باقى نمى‏ماند ونتيجه گرفته مى ‏شود كه شاغل بودن

نمى ‏تواند براى با نوان ارزش به حساب آيد بلكه در بسيارى از موارد ظلم وستم هم به خود بانوان ويا ظلم به جامعه ويا

ظلم به فرزندانشان مى ‏باشد.

      علاوه بر اينكه سوء استفاده‏ هاى زيادى كه از سوى مردان نسبت به آنها مى‏ شود مانند استثمار ى كه بعضى از مردان

فرصت طلب نسبت به همسرانشان دارند كه در جاى خود بايد به آن اشاره شود (ان شاءاللّه).

      واما ظلم به فرزندانشان: مادر طفل را رها كرده وفرزند از محبت مادرى محروم وممكن است همين امر موجب

عقب ماندگى فرزند در زندگى او بشود ، چون مادرى كه وقت مفيد خود را در اجتماع بگذراند ؛ ديگر با خستگى

وكسالت نمى ‏تواند به وظايف مادرى خود بپردازد وهم چنين درامر همسردارى نمى‏ تواند آن گونه كه بايد عمل كند، واز

طرفى ظلم به جوانانى مى ‏شود كه مى‏ خواهند تشكيل خانواده بدهند وفرصت شغلى پيدا نمى‏ كنند در حالى كه هستند

بانوان زيادى كه نه مسئوليت زندگى به عهده آنهاست ونه نيازى به كسب در آمد دارند بلكه از نظر ثروت بى نيازند،واگر

آنها كنار بروند براى عده زيادى از جوانان فرصت شغلى پيدا مى ‏شود ومى توانند عده‏ اى را (مانند همسر ومادر

وخواهر وپدر وفرزند )تحت پوشش قرار بد هند ؛ولى متأسفانه با تبليغاتى كه در اين زمينه شده ومى شود به هيچ يك

از اين موارد توجه نمى ‏شود ودر نتيجه اين امر موجب بروز نا بسامانى در جامعه مى‏ شود.

 

دسته ها :

 

                                                  بسم الله الرحمن الرحيم   

  (2)- نفقه در اسلام:

      نفقه در هر حال بر مرد واجب شده است و در هيچ موردى نفقه بر زن واجب نمى‏شود،به عنوان مثال اگر يك زنى

داراى ثروت كافى باشد بقدرى كه نياز به نفقه شوهر نداشته باشد باز بر شوهر واجب است كه نفقه او راپرداخت نمايد

حتى  اگر براى مدتى به هر دليلى نفقه راپرداخت نكرده باشد ؛ مى‏تواند از همسر خود مطالبه نمايد واين حق ّاوست،

امادر هيچ موردى خرج ونفقه مرد به گردن همسر او نمى‏باشد حتى اگر شوهر از نظر مالى در مضيقه وتنگنا قرار گرفته

باشد بر همسر او واجب نيست تا او را تأمين كند، در اين موضوع با ديگران فرقى ندارد،البته مى تواند به عنوان صدقه

وانفاق به او كمك كند واز او دستگيرى نمايد اما حّقى به گردن او ندارد،وهمچنين در مورد پدر وفرزند ؛اگر پدر ندارد

پسر مكلّف است تا خرج پدر را به عهده بگيرد واگر پسر نيازمند ومحتاج است ؛پدر مكلف است تا خرج او رابه عهده

بگيرد ،اما در هيچ موردى خرج پدر را به عهده د ختر قرار نداده‏ اند وهيچ تبصره وقيدى در مسئله ذكر نشده است، به

اين معنا اگر همسر مايل به كار كردن نباشد يا توان كار نداشته باشد در آن صورت بر شوهر واجب است تا نفقه اورا

بپردازد، به طور كلى چه زن شاغل باشد يا نباشد؛ توان كار داشته باشد يا نداشته باشد؛ ثروتمند باشد يا نباشد؛ فرقى

نمى‏كند بر شوهر واجب است تا خرج او را تأمين كند ونفقه اورا پرداخت نمايد واين خود بيانگر اين معنا ست كه

اسلام مايل نيست تا زنان براى كسب معاش تلاش كنند.

دسته ها :

                                                 بسم الله الرحمن الرحيم    

(1)سيره فاطمه زهراء ( سلام الله عليها) :

     آن گونه كه از سيره حضرت زهراء ( سلام الله عليها)استفاده مى ‏شود اين است كه حضرت هيچ زمانى براى كسب در آمد كارنكردند واز منزل خارج نشدند وهميشه ترجيح مى‏ دادند در خانه بمانند واز فرزندان خود مراقبت نمايند

 واين خود بهترين دليل است براى بيان ارزشمند بودن تربيت ونگهدارى اولاد ؛ زيراحضرت زهراء ( سلام الله عليها) هميشه بهترين را انتخاب مى‏ كردند ؛ به اين معنا كه اگر يك امرى خوب وامر ديگر خوب‏تر، حضرت هميشه خوب‏تر را انتخاب

مى‏ كردند وبه آن عمل مى‏ نمودند،به عنوان مثال: نماز خواندن در مسجد خوب؛ ولى نماز براى بانوان در منزل خوبتر ؛با اين كه نماز در مسجد فضيلت دارد آنهم به جماعت ؛ اماحضرت زهرا ( سلام اللهعليها)حتى براى يك بار به مسجد براى

خواندن نماز نرفتند وبه نماز جماعتى كه به امامت رسول اللّه ( صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله)اقامه مى ‏شد حتى  براى يك بار هم شركت

نكردند،در حالى كه درب خانه آن حضرت به مسجد باز مى ‏شد ؛ زيرا حضرت هميشه بهترين را انجام مى ‏دادند.

وبهترين مسجد براى زنان خانه آنان مى ‏باشد

قال رسول الله (صلي الله عليه وآله ):(خير مساجد النساء قعر بيوتهنّ)واين بهترين دليل بر آن است كه حضرت ترك اولى هم نمى‏ كردند حتى براى يك بار، در نتيجه اولويت ورجحان وارزش عمل بانوان در خانه دارى وهمسر دارى ونگهدارى وتربيت  فرزندان مى‏ باشد ، زيرا اگر بهتر از اين كارى بود قطعا حضرت صديقه كبرى( سلام الله عليها) آن راانتخاب مى‏ كردند.

دسته ها :
X