معرفی وبلاگ
معارف اسلامی توسط: سید محسن فروغی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 150610
تعداد نوشته ها : 226
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب

                                                 بسم الله الرحمن الرحيم    

(1)سيره فاطمه زهراء ( سلام الله عليها) :

     آن گونه كه از سيره حضرت زهراء ( سلام الله عليها)استفاده مى ‏شود اين است كه حضرت هيچ زمانى براى كسب در آمد كارنكردند واز منزل خارج نشدند وهميشه ترجيح مى‏ دادند در خانه بمانند واز فرزندان خود مراقبت نمايند

 واين خود بهترين دليل است براى بيان ارزشمند بودن تربيت ونگهدارى اولاد ؛ زيراحضرت زهراء ( سلام الله عليها) هميشه بهترين را انتخاب مى‏ كردند ؛ به اين معنا كه اگر يك امرى خوب وامر ديگر خوب‏تر، حضرت هميشه خوب‏تر را انتخاب

مى‏ كردند وبه آن عمل مى‏ نمودند،به عنوان مثال: نماز خواندن در مسجد خوب؛ ولى نماز براى بانوان در منزل خوبتر ؛با اين كه نماز در مسجد فضيلت دارد آنهم به جماعت ؛ اماحضرت زهرا ( سلام اللهعليها)حتى براى يك بار به مسجد براى

خواندن نماز نرفتند وبه نماز جماعتى كه به امامت رسول اللّه ( صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله)اقامه مى ‏شد حتى  براى يك بار هم شركت

نكردند،در حالى كه درب خانه آن حضرت به مسجد باز مى ‏شد ؛ زيرا حضرت هميشه بهترين را انجام مى ‏دادند.

وبهترين مسجد براى زنان خانه آنان مى ‏باشد

قال رسول الله (صلي الله عليه وآله ):(خير مساجد النساء قعر بيوتهنّ)واين بهترين دليل بر آن است كه حضرت ترك اولى هم نمى‏ كردند حتى براى يك بار، در نتيجه اولويت ورجحان وارزش عمل بانوان در خانه دارى وهمسر دارى ونگهدارى وتربيت  فرزندان مى‏ باشد ، زيرا اگر بهتر از اين كارى بود قطعا حضرت صديقه كبرى( سلام الله عليها) آن راانتخاب مى‏ كردند.

دسته ها :

                                                              بسم الله الرحمن الرحيم    

آيا شاغل بودن براى بانوان ارزش است ؟

     قبل از هر گونه اظهار نظر درپاسخ به اين سؤال ؛توجه به اين‏دو نكته لازم است:

      اولاً:صرف كار كردن ارزش است وموارد آن متعاقبا بيان خواهد شد ،اما كلام در شاغل بودن است به اين معنا كه

براى كسب در آمد از منزل خارج شود واز اداى حقوق همسر وفرزند خود؛ سرباززند وكسب وكار را پيشه قراردهد وبه

دنبال طلب مال براى بهتر زندگى نمودن باشد.

     ثانيا:كلام در بيان ارزش شاغل بودن است نه صرف شاغل بودن، از نظر شارع اگربانوئى بتواندبه موازين شرعى

عمل نمايد وحجاب كامل رامراعات كند ؛ اشكالى نداردوبه هر شغلى مى‏تواند رو آورده وآن راانجام دهد،امامطلبى

كه قابل بحث وتأّمل است ارزشمند بودن آن است آيا صرف شاغل بودن براى زن ارزش است؟بطورى كه امروزه

تبليغات گسترده‏اى در اين زمينه صورت مى‏گيرد، وآن چنان اين تبليغات در خانواده ها اثر گذاشته كه مادرانى كه عمر

خود را درتربيت اولاد صرف نموده وبه خانه دارى مشغول بوده‏اند وسعى آنها در خانه دارى وهمسر دارى وتربيت

اولاد بوده است الان در خود احساس حقارت نموده وچه بسا پدر ومادر خود را زير سؤال برده كه چرا به ما اجازه

نداديد تا برويم ودر آمدى كسب كنيم ومستقل باشيم ومحتاج به كمك شوهر نباشيم بلكه ما كمك به همسرمان بكنيم

و...آيا اين فرهنگ اسلام است ؟وآيا اين فرهنگى كه الان در جامعه اسلامى در بين مردم نفوذ كرده كه بايد زن ومرد

هردو شاغل باشند تا بنوانند زندگى ايده آلى داشته باشند درست است ويا جوانى كه مى‏خواهد همسرى را انتخاب

كند يكى از معيارهائى را كه در نظر مى‏گيرد اين باشد كه با دخترى ازدواج كند كه شاغل باشد تا بتوانند زندگى خوبى

داشته باشند در غير اين صورت زندگى راحتى نخواهند داشت؟ ويا اينكه يك خانواده از روز اول كه فرزند خود را به

مدرسه مى‏فرستد؛ هدفى جز گرفتن مدرك وبه دست آوردن يك شغل كه بتواند كسب در آمد بيشترى بكند ؛ندارد،به

همان انگيزه‏اى كه اشاره شد و...

     از آن جائى كه مطلب از اهميت زيادى بر خوردار است بايد به طور دقيق به ابعاد مسئله رسيدگى شود تا جاى هيچ

گونه ابهامى باقى نماند .

     اين مطلب از جهاتى چند بايد مورد بر رسى قرار بگيرد .

دسته ها :

                    بسم الله الرحمن الرحيم    

* فصل سوم

     واما سيره عملى فاطمه زهراء(سلام الله عليها)

     قبل از شروع در بيان سيره عملى صديقه كبرى فاطمه زهراء

( سلام اللهعليها)لازم به ذكر اين نكته مى‏ باشد كه متأسفانه يكى از

ظلمهائى كه در طول تاريخ به خاندان عصمت وطهارت ( عليهم‏ السلام) وارد شده اين است كه مورخين ،آن چه راكه درتاريخ در ارتباط با معصومين

( عليهم‏ السلام)به وقوع پيوسته واتفاق افتاده است راذكر نكرده‏ اند ،نظر به اينكه اكثر مورخين مزدوران وجيره خواران حكّام زمان خود بوده‏ اند ويا جرأت

نمى‏ كردند از ترس دشمنان اهل بيت چيزى را بيان كنند و بنويسند

ولذا سيره آنها رابطور اجمال ومختصر در تاريخ بيان كرده اند ويا اگر هم بعضى از مورخين نوشته ‏اند به دستور بعضى ازخلفاى جور آنها را از بين برده ودر نتيجه الان آن مقدارى كه در اختيار هست بسيار مختصر مى‏باشد، واين هم از جمله ظلمهايى است كه جنايتكاران بر اسلام ومسلمين وارد نموده‏ اند،اما خوشبختانه همين مقدارى كه باقى مانده ، مى ‏تواند براى ما سرمشق باشد وكسانى كه مايلند راه ‏اهل‏بيت( عليهم‏ السلام) رادنبال كنند مى ‏توانند از آن الگو بگيرند .

     (1)=خانه دارى فاطمه زهراء«عليهاالسلام»:

      در ذيل آيه شريفه مباهله بيان شد كه يكى از ويژگيهاى حضرت زهراء ( سلام الله عليها)اين بود كه تا ضرورت ايجاب نمى ‏كرد از منزل خارج نمى‏شدند وبا اينكه از نظر اقتصادى در تنگناه قرارداشتند ؛ سخت‏ ترين شرائط راتأمّل مى ‏كردند امااز

منزل خارج نمى‏شدند .

دسته ها :

                                                                      بسم الله الرحمن الرحيم    

نزول جبرئيل برآن حضرت :

     يكى از امتيازات بانوى دوعالم حضرت زهرا( سلام الله عليها)اين بود كه جبرئيل بر آن حضرت نازل مى ‏شدند واز پدر ومكان او وآنچه كه بعد براى ذريه او اتفاق

مى‏ افتد خبر مى‏ آورد ومولا اميرالمؤمنين‏ على ( عليه‏ السلام) آنها را مى‏ نوشتند وآن

مكتوبات حضرت به صورت مصحف در آمد وآن را مصحف فاطمه ناميدند .

     بعضى از اصحاب امام جعفر صادق ( عليه‏ السلام)از حضرت در باره مصحف فاطمه ( سلامالله عليها)سؤال كردند؟ حضرت سكوت طولانى كردند وبعد فرمودند...«انّ فاطمه مكثت بعد رسول اللّه ( صلى‏الله ‏عليه‏ و‏آله)خمسة وسبعين يوما وقدكان دخلها حزن شديد على ابيها؛ وكان جبرئيل يأتيها ؛ فيحسن عزائها على ابيها ويطّيب نفسهاويخبرها عن ابيها ومكانه ويخبرها بما يكون بعدها فى ذرّيتّها وكان علّى ( عليه ‏السلام)يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمة». 

    بدرستيكه فاطمه بعد از رسول اللّه(صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله) هفتاد وپنج روز درنگ نمود واز رحلت پدر حزن شديدى براو داخل شده بود،جبرئيل مى‏آمد واورادرعزادارى براى پدرش‏ گرامى مى ‏داشت واوراآرامش وتسكين مى ‏داد واوراازجايگاه

پدرش آگاه‏ مى ‏ساخت،وازاتفاقاتى كه بعد از او براى ذريّه ‏اش رخ      

مى دادباخبرمى ‏ساخت وعلى ( عليه ‏السلام)آنها رامى ‏نوشتند، واين (مكتوبات) مصحف فاطمه مى‏باشد.

      عن جعفر الصادق ( عليه‏ السلام):«انّ رسول اللّه ( صلى‏الله ‏عليه‏ و‏آله)قال لفاطمة: يا فاطمة انّ اللّه عزّوجلّ يغضب لغضبك ويرضى لرضاك...» = از امام جعفر صادق ( عليه ‏السلام)روايت شده است كه فرمودند: رسول اللّه ( صلى‏الله ‏عليه ‏و‏آله)به فاطمه«سلام اللهعليها»فرمودند :«اى فاطمه !بدرستيكه خداوند عزوجل‏ ازغضب توغضبناك واز رضايت توراضى مى شود...»

     اين روايت وامثال آن را علماى عامه وخاصه نقل نموده ‏اند واين از مسلّمات است كه رسول اللّه ( صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله)چنين كلامى را در شأن فاطمه بيان فر موده‏ اند.

     نكاتى كه از اين حديث استفاده مى‏شود عبارتند از:

     نكته (اول )- مقام عصمت .

     نكته (دوم) - شناخت حق وباطل (آئينه حق نما) به اين معنا كه هر گاه در هر امرى او خوشنود شود خوشنودى آن خوشنودى خداوند است وهم چنين خشم وغضب او موجب خشم وغضب خداوند است.

     نكته (سوم) - سؤالى است كه در ذ هن هر فكر سليمى پيدا مى ‏شود به اينكه عنوان كردن امر غضب ودر بعضى از روايات اذيت وسخط براى چه بوده است آنهم نه يك بار بلكه اين مطلب را بارها رسول اللّه ( صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله)در جمع اصحاب

وياران به عناوين  مختلف بيان داشته اند ؟البته پاسخ اين سؤال در ذيل وصيّت نامه حضرت زهراء ( سلام اللهعليها)ان شاء اللّه بيان خواهد شد. 

دسته ها :

                                     بسم الله الرحمن الرحيم

 

     * فصل دوم

     مقام ومنزلت حضرت زهراء ( عليهاالسلام)دركلام معصومين ( عليهم ‏السلام)

     قبل‏از بيان كلام معصومين ( عليهم‏ السلام) ذكر اين نكته لازم است كه كلامى را كه بيان ميدارند خالى از هر گونه احساسات وعواطفى است كه بعضا ؛بعضى از مردم در تعريف وتمجيد از نزديكان خود به كار مى‏برند، آنها معصوم هستند وآنچه

را كه بيان مى‏ دارند جز حقيقت چيزى نيست واين آيه شريفه (وما ينطق عن الهوى) شامل حال  همه معصومين( عليهم‏ السلام) مى ‏شود ، با توجه به اين نكته حال بايد ديد تا معصومين ؛خاصّه رسول اللّه ( صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله)در باره دخترش فاطمه زهراء ( عليهاالسلام)چه فرموده ‏اند :

      قال رسول الله «صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله»:«...واما ابنتى فاطمه ؛فانّها سيدة نساء العالمين، من الاولين والاخرين وهى بضعة منى وهى نور عينى وهى ثمرة فؤادى وهى روحى التى بين جنبّى وهى الحوراء الانسيّه...»

    واما دخترم فاطمه ؛ سيد وسرور زنان جهانيان مى ‏باشد از اول تا آخر (به اين معنا كه در عالم خلقت كسى به مرتبه ومقام فاطمه ( سلام الله عليها)نيامده ونخواهد آمد) بعد مى‏ فرمايد:« او پاره تن من واو نورچشم من واو ميوه دل من واو روحى

است در بين دو پهلوى من (جان من) واو حوريه‏ اى در قالب انسان مى‏با شد و...»

      قال رسول اللّه ( صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله):«اوّل شخص تدخل الجّنة فاطمة». =

«اول كسى كه داخل بهشت مى شود ؛فاطمه است» .

      عن ابيعبد اللّه ( عليه ‏السلام):«..انّماسميّت فاطمه ؛ لاّن الخلق فطموا عن معرفتها».  

    ازامام جعفر صادق (عليه‏ السلام)روايت شده است كه فرمودند: «كه فاطمه ناميده شد زيرا خلق از معرفت (وشناخت)او

بريده شده ‏اند».

( شايد بتوان گفت كه كنايه است از اينكه مردم از درك شناخت ومعرفت ومقام‏اوعاجزند).

     عن زيدبن على  قال: سمعت اباعبداللّه يقول:« انما سمّيت فاطمة محدّثه لاّن الملائكة كانت تهبط من السّماءفتناديها كما تنادى مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمه ((انّ اللّه اصطفيك وطهّرك واصطفيك على نساء العالمين -يا فاطمة - اقنتى لربّك واسجدى واركعى مع الراكعين))  فتحّدثهم ويحّدثونها»

فقالت لهم ذات ليلة: «اليست المفضّلة على نساء العالمين مريم بنت عمران ؟فقالوا: انّ مريم كانت سيّدة نساء عالمها وانّ اللّه عّز وجل ّجعلك سيّدة نساء عالمك و عالمها وسيّدة نساء الاوّلين والاخرين».

    زيدبن على نقل مى‏كند: شنيدم ازابى عبد اللّه ( امام‏ جعفر صادق(عليه‏ السلام) مى ‏فرمود: فاطمه را محدّثه ناميدند زيراملائكه از آسمان هبوط مى‏ كردند (نازل مى شدند)وندا در مى‏ دادند به او همان گونه كه به مريم دختر عمران ندامى ‏دادند ومى گفتند: اى فاطمه!( به تحقيق خدا تو را بر گزيد وپاك قرار داد وبر گزيد بر زنان همه جهانيان ،اى فاطمه! قنوت بجاى آور براى پروردگارت سجده كن وركوع كن‏ با راكعين )سپس بر او حديث نقل مى ‏كردند واو بر آنها حديث مى‏نمودند (شايد اشاره باشد كه صحبت مى‏ كردند) وحضرت در يك شبى به آنها فرمود: آيا مريم بر زنان عالميان فضيلت ندارد؟ آنها گفتند: به درستى كه مريم بزرگ وسيده زنان زمان خود بود وخداوند متعال قرار داد شما را سيّده وبزرگ زمان خود وزمان او وبزرگ زنان (زنان جهانيان)از روز اول تا آخرين.  

دسته ها :

                                                      بسم الله الرحمن الرحيم

بعضي از سادات در زمان هارون براي حفظ جان خود از مدينه فرار كردند وبه صورت گمنام بودند عده اي از آنها را شناسايي كرده وبه شهادت رساندند وبعضي ديگر  از آنان تا آخر سيادت خود را پنهان داشتند تا از شر هارون در امان باشند  جا دارد به يكي از فرزندان موسي بن جعفر كه از ظلم هارون از مدينه فرار كرد اشاره شود :

قاسم بن موسي بن جعفر(سلام الله عليهما)

  از جمله كساني كه در زمان حكومت هارون الرشيد فراري شد و پنهان بود تا از دنيا رفت جناب قاسم بن موسي بن جعفر عليه السلام بود كه از ترس جان خويش بطرف شرق متواري گشت ، روزي در كنار فرات راه ميرفت چشمش به دو دختر كوچك افتاد كه با يكديگر بازي ميكردند يكي از آنها براي اثبات ادعاي خود بديگري ميگفت بحق ا ميرصاحب بيعت در روز غديرخم اينطور نيست ، قاسم جلو رفت و پرسيد منظورت از اين امير كيست ؟ دختر گفت برادرم ابوالحسن پدر امام حسن و امام حسين عليه السلام است قاسم خشنود شد كه بمحل دوستان اجداد خود رسيده است ، گفت آيا مرا بسوي رييس اين قبيله راهنمايي ميكني ، دختر جواب داد آري ، پدرم رييس اين قبيله است قاسم از عقبش حركت نمود و او پدر خود را به قاسم معرفي كرد ، سه روز با كمال احترام و پذيرايي شايسته در آنجا ماند ، روز چهارم ، پيش شيخ و رييس قبيله رفت ، گفت من از كسي شنيده ام كه از پيغمبر نقل ميكرد ، ميهمان بودن سه روز است بعد از آن هر چه بخورد از باب صدقه و انفاق خواهد بود باين جهت دوست ندارم كه از صدقه استفاده كنم ، تقاضا دارم مرا بكاري واداري تا آنچه ميخورم صدقه نباشد ، شيخ گفت كاري براي شما تهيه ميكنم ولي قاسم درخواست كرد كه آب دادن مجلس خود را به او واگذار كند شيخ پذيرفت مدتي قاسم در آنجا به همين كار اشتغال داشت تا اينكه نيمه شبي شيخ قبيله از اطاق بيرون آمد ، قاسم را ديد كه به پيشگاه پروردگار دست نياز دراز كرده و با توجه به مخصوصي چنان غرق درياي مناجاتست كه هيچ چيز او را بخود مشغول نميكند ، از ديدن حال قاسم محبتي از او در دلش جاي گرفت ، صبحگاه كه شد بستگان خود را جمع كرد گفت ميخواهم دخترم را باين مرد صالح تزويج كنم ، همه قبول كردند ، دختر خود را بازدواج او درآورد خداوند از آنزن به قاسم دختري عنايت كرد ، آن بچه دوران كودكي را تا سه سال گذرانيد در اينموقع قاسم مريض شد و بيماريش شديد گرديد ، روزي شيخ بالاي سر قاسم نشسته بود از خانواده و فاميل او سيوال ميكرد ، جوابهايي داد كه شيخ را وادار به توجه بيشتري كرد ، ناگاه گفت فرزندم شايد تو هاشمي هستي ، گفت من قاسم بن موسي بن جعفرم بدون واسطه فرزند امام هفتم ميباشم پيرمرد بر سر و صورت زد و گفت چه شرمنده گشتم پيش پدرت موسي بن جعفر . قاسم پوزش خواست و گفت تو مرا گرامي داشتي و پذيرايي كردي با ما در بهشت خواهي بود ولي من سفارشي دارم بعد از آنكه از دنيا رفتم مرا غسل و كفن نموده دفن كردي موسم حج كه رسيد شما و زوجه ام با دختركم كه يادگار منست براي زيارت خانه خدا حركت كنيد پس از انجام مراسم حج در مراجعت وقتي كه بمدينه رسيديد دخترم را اول شهر پياده كنيد و بهر طرف خواست برود مانع نشويد شما هم پشت سر او برويد ، بر در منزل بزرگي ميرسد همانجا خانه ماست داخل ميشود در آنجا فقط زنهاي بي سرپرست بسر ميبرند و مادر من در ميان آنها ميباشد .
قاسم از دنيا رفت تمام سفارش و وصيتهاي او را انجام دادند ، پس از مراسم حج بمدينه بازگشتند پيرمرد دختر را بزمين گذاشت او هم شروع براه رفتن كرد تا بر خانه بزرگي رسيد ، داخل شد شيخ با دخترش بر در منزل ايستادند همينكه زنان چشمشان باين دختر كوچك افتاد هر يك از اين گل نوشكفته سيوالي ميكردند ولي آن بچه يتيم اشك ميريخت و بصورت آنها با دقت نگاه ميكرد ، مادر قاسم كه چشمش باين دختر افتاد شروع بگريه كرد او ار در آغوش گرفت و همي بوسيد .
گفت بخدا قسم اين بازمانده پسرم قاسم است ، زنها شگفت زده پرسيدند از كجا ميداني گفت زيرا شباهت تامي به پسرم دارد ، آنگاه دخترك گفت مادر و پدربزرگم بر در منزلند ميگويند بعد از آنكه مادر قاسم از حال فرزندش باخبر شد سه روز بيشتر زندگي نكرد ، مدفن جناب قاسم در شش فرسخي حله معروف است .
علامه مجلسي ميفرمايد از جمله امامزاده هايي هم كه جلالت قدرش معلومست و هم موضع قبرش امامزاده قاسم فرزند موسي بن جعفر عليه السلام است كه قبرش در هشت فرسخي حله زيارتگاه عامه خلق است و سيد بن طاووس ترغيب زيادي بزيارت او نموده است

امااز آن جايي كه خداوند متعال اراده كرده است كه اولاد پيامبر (صلي الله عليه وآله )از نسل فاطمۀ زهراء (سلام الله عليها )باقي بماند ، دشمنان اهل بيت (سلام الله عليهم )هرجه كردند كه با اين ارادۀ الهي مقابله كنند واين چراغ را خاموش كنند ، نتوانستند ؛ بلكه چراغ خودشان خاموش شد همانگونه كه قرآن ميفرمايد « ان شانئك هوالابتر »لذا هم اكنون هيچ نام ونشاني ، نه از بني اميه ونه از بني العباس نيست واز نسل آنها اگر هم كسي مانده باشد هيچ نشاني وجود ندارددر حالي كه در طول تاريخ بارها سادات را قتل عام كردند با اين حال در اين زمان طبق بعضي از آمار ها ، بيش از شصت ميليون از اولاد حضرت زهراء (سلام الله عليها ) هستند بدون در نظر گرفتن آن كساني كه مادرشان سيده مي باشند (1) اگرتعدادآنها هم به اين رقم اضافه شود اين رقم مضاعف مي شود ، مضافا بر اين كه عده اي از سادات هستند مخفي وهنوز خودشان از اين موضوع بي خبر مي باشند ؛ زيرا اجدادشان در موقعيتي بوده اند كه جرات نداشتند سيادت خود را آشكار كنند ومويد اين معنا شجره نامه هايي است كه اخيرا به دست آمده ، حكايت از اين معنا دارد ( والله العالم )

«يريدون ليطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون »

شاعر اين آيه را در قالب شعر اين گونه سروده است :

                                   چراغي را كه ايزد بر فروزد                                       هر آن كس پف كند ريشش (ريشه اش ) بسوزد  

(1)(لازم به ذكر است ، كساني كه مادرشان سيده مي باشد ، از نظر حقيقي سيد هستند اما از نظر حقوقي سيد نيستند ؛ به اين معنا كه احكام خاصي كه براي سادات شارع وضع كرده است شامل حال آنان نمي شود مانند خمس ، گرچه بعضي از علماي گذشته مانند مرحوم سيد مرتضي (قدس سره)قائل بودند به اين كه احكام سادات بر كساني كه مادرشان سيده است ،جاري مي شود ، اما از آن جايي كه ما در زمان غيبت به سر مي بريم ووظيفۀ ما تقليد است ودر اين زمان فقهاي عظام براين عقيده هستند كه كساني كه پدرشان سيد نباشد ومادر آنها سيده باشد ، احكامي كه بر سادات مترتب مي باشد شامل حال آنها نمي شود ).

دسته ها :

                                         بسم الله الرحمن الرحيم

  (4) سوره كوثر =

     انااعطيناك الكوثر...

     يكى ديگر از آياتى كه دلالت بر عظمت صديقه طاهره ( عليهاالسلام) دارد ؛ سوره كوثر مى‏باشد.

      البته مفسرين ؛معانى كثيرى براى كوثر بيان نموده‏ اند، كه از آن جمله؛ خيركثير را در وجود صديقه كبرى فاطمه زهراء( عليهاالسلام) مى‏دانند .

يكي از مصاديق خير كثير، اولاد حضرت فاطمه( سلام الله عليها )مي باشد .

لازم به ذكر است ، براي از بين بردن فرزندان فاطمه (سلام الله عليها )چندين بار خلفاي جور سادات را قتل عام نمودند، يك باردرواقعۀ كربلا،تمام بني هاشم را شهيد كردندحتي به طفل شيرخواره سيد الشهداء (سلام الله عليه ) هم رحم نكردند واو را به شهادت رساندند ؛ تنها از اولاد پيامبر (صلي الله عليه وآله )فقط امام زين العابدين وامام محمد باقر وحسن مثني فرزند امام حسن مجتبي (سلام الله عليهم )باقي ماندندويك بار در زمان منصور دوانيقي وبار ديگر در زمان هارون الرشيد(لعنة الله عليهما)قتل عام نمودند به طوري كه سادات ، مجبور به فرار از مدينه وپنهان كردن سيادت خود شدند.

به عنوان نمونه به يك مورد آن اشاره مي شود:

 از بزاز نيشابوري مروي است گفت:
 بين من و حميدبن قحطبه (ملعون) معامله اي بود وقتي از مسافرت مراجعه نمودم مرا احضار كرد با لباس مسافرت به ديدنش رفتم، وقت ظهر ماه مبارك رمضان بود، بر او وارد شدم، طشت و ابريق آوردند و به من هم امر
كرد كه دستهايم را بشويم و من هم شستم و فراموش كردم كه ماه مبارك رمضان است و روزه دار هستم، چون طعام حاضر كردم متذكر شدم و عقب نشستم. حميد گفت: چرا ناهار نميخوري؟ گفتم: اي امير ماه مبارك رمضان است و من مريض نيستم و عذر ديگري هم براي افطار ندارم و شايد امير عذري دارد. پس گريه كرد و گفت: من هم عذري ندارم و مريض نيستم، آنگاه اشكش جاري شد .

      پس از فراغت از طعام سبب گريه اش را از او پرسيدم، گفت: در زماني كه هارون الرشيد در طوس بود، شبي دنبال من فرستاد، وقتي كه بر او وارد شدم، ديدم در نزد او شمعي روشن و شمشيري سبز رنگ و برهنه جلوي
اوست، چون مرا ديد پرسيد:اطاعت تو از امير المؤمنين چگونه است؟گفتم: با جان و مال پس مرا مرخص نمود و طولي نكشيد كه مرا احضار نمود و همان سؤال را تكرار نمود، گفتم: با جان و مال و اهل اولاد، پس مرا مرخص
نمود و براي سومين مرتبه احضارم نمود و همان سؤال را تكرار كرد، گفتم: با جان و مال واهل و اولاد و دين

پس خنديد و گفت: اين شمشير را بردار و هر كس را كه اين خادم به تو نشان داد بايد بكشي!

      شمشير را برداشته و همراه خادم بيرون شدم، مرا به خانه اي كه در آن قفل بود آورد و پس از باز كردن قفل وارد شديم ديدم وسط آن چاهي است و در آن خانه سه حجره و هر سه قفل است، پس يكي را باز نمودم و ديدم
بيست نفر پير و جوان همه از اولاد علي و زهرا در زنجيرند! خادم گفت: بايد اينها راببري و گردن بزني، او يكي يكي جلو مي آورد و من گردن مي زدم و بدن و سر آنها را در چاه مي انداختم تا بيست نفر كشته شدند. آنگاه در حجره
دوم را باز نمود و در آن هم بيست علوي در زنجير بودند همه را به اشاره خادم رشيد كشتم و در چاه انداختم.
سپس در حجره سومي را باز نمودم و در آن هم بيست نفر علوي بودند، مانند آن دو دسته آنها را هم كشتم.

نفرآخري پير مردي بود، به من گفت: واي بر تو! فرداي قيامت چه عذري داري؟ وقتي كه تو را به حضور جد ما رسول خدا(ص) حاضر كنند و حال آنكه تو شصت نفر از اولاد او را بدون گناهي كشته اي!، پس بدنم لرزيد و خادم از روي غضب نظري به من نمود و مرا ترسانيد، آن پير مرد را هم كشتم و در ان چاه افكندم .

      پس كسي كه شصت نفر از اولاد رسول خدا(ص) را كشته باشد، روزه و نماز او را چه نفعي است؟ و من يقين دارم كه در آتش مخلّد هستم و لذا ماه رمضان را روزه نمي گيرم .
اين يك نمونه ازجنايات هارون است

دسته ها :
X