معرفی وبلاگ
معارف اسلامی توسط: سید محسن فروغی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 150067
تعداد نوشته ها : 226
تعداد نظرات : 15
Rss
طراح قالب

                                          بسم الله الرحمن الرحيم

(20) اخلاص در عمل

 

     آيات وروايات زيادى در باره اخلاص ذكر شده است ؛از آن جمله :

 

    قال اللّه تبارك وتعالى فى محكم كتابه: «فمن كان يرجو لقاء ربّه فليعمل عملاً صالحا ولا يشرك بعبادة ربّه احدا»(1)=«پس هر كس به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند».

 

   «انّا انزلنااليك الكتاب بالحق فاعبداللّه مخلصا له الدّين الا للّه الدّين الخالص» (2)

 

«ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم ؛ پس خدا را پرستش كن ودين خود را براى او خالص گردان .آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست» .

 

    قال اميرالمؤمنين ( عليه‏ السلام ) = «افضل الاعمال ما اخلص فيه»

 

= «با فضيلت‏ترين وبهترين اعمال، آن كارى است كه اخلاص در آن باشد».

 

    عن ابى جعفر الجواد ( عليه‏ السلام ) «قال افضل العبادة‏الاخلاص» = «با فضيلت‏ترين عبادت، اخلاص است» (3)

 

    يكى ديگر از آ ثار وثمرات معرفت وشناخت، اخلاص در عمل است؛به اين معنا كه اگر معرفت نباشد، اخلاص پيدا نمى‏شود وهمان گونه كه براى معرفت، مراتب ودرجاتى وجود دارد براى اخلاص نيز ميتوان بيان كرد كه هرچه تقوا وپرهيز كارى بيشتر ،معرفت زيادتر و هراندازه معرفت بالاتر باشد ،اخلاص بيشتر مى‏شود وبه فرموده مولاالموحّدين اميرالمؤمنين ( عليه ‏السلام ) بهترين اعمال، آن كارى است كه در آن اخلاص باشد واگر اخلاص در عمل نباشد، آن،ارزش معنوى وعبادى ندارد؛ به اين معنا كه پاداش را به ميزان اخلاص حساب مى‏كنند ؛ هر چه اخلاص،بيشتر باشد اجر آن عمل زيادتر است ولذا در آياتى كه در باره بندگان نازل شده، در كنار پرستش وبندگى ،"قيد اخلاص در دين"آمده است.

 

    عن ابى جعفر ( عليهم االسلام ):«...من عرف النّية خلوصها علم انّ اخلاص النيّة اشدّ من جميع الاعمال»(1)

 

    =امام محمّد باقر( عليه ‏السلام )فرمودند:«كسى كه معناى نيّت وخلوصِ در آن را فهميد، مى‏داند كه اخلاص در نيّت،از همه اعمال سخت‏تر است». سپس حضرت ( عليه‏ السلام ) معناى عمل خالص را اين گونه بيان فرمودند:

 

    «بأنّه هو العمل الّذى لاتريدأن يحمدك عليه احدٌ الاّ اللّه عزّوجلّ، لاعندالفعل ولا بعده»

 

    قريب به اين معنا فرمودند كه: «انگيزه وهدفش از انجام دادن عمل ،اين نباشد كه غير خداوند عزّ وجلّ، احدى او را حمد وثنا كند، نه در هنگام انجام دادن كار ونه بعد از تمام شدن آن» (2)

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1-سورة الكهف آيه 111

 

2- سورة الزمرآيه 2

 

3- بحار الانوارچاپ بيروت ج 67 ص249 ح 25 نقل از كتاب عدة الداعى

 

4- بحارالانوار ج 67 ص 233

 

5- در بيان اخلاص، مرحوم علاّمه مجلسى ( قدس ‏سره )در بحارالانوار، آ يات وروايات زيادى كه از معصومين

(سلام اللّه عليهم) در مقام، وارد شده است، به همراه انظار علماى اسلام از خاصّه وعامّه وعلماى اهل عرفان، ذكر نموده است و چون بنا براجمال واختصار است، ازبيان انظار صرف نظر نموده وطالبين، به كتاب مذكور وكتب ديگراخلاقى مراجعه نمايند .

 

 

 

 

 

 

 

دسته ها :

                                                 بسم الله الرحمن الرحيم

    (19)عشق وشوق به لقاءاللّه

 

    يكى ديگر از ثمرات معرفت ذوق وشوق به به لقاءاللّه است، اگر كسى معرفت پيداكند وبه كمال انسانيت نائل شود نه تنها علاقه‏اى به دنيا وزينتهاى دنيوى ندارد بلكه از او نفرت پيدا كرده واز مردن نمى‏ترسد بلكه آرزو وذوق به لقاءاللّه را دارد ودر بعضى از ادعيه آمده است: «اللهم انى اسئلك ان تملأقلبى حبا لك وخشية منك وتصديقابكتابك وايمانا بك وفرقا منك وشوقا اليك يا ذالجلال والاكرام حبب الىّ لقائك واحبب لقائى...»(1)

 

    از ابوحمزه ثمالى نقل شده است كه امام زين العابدين « عليه‏ السلام »در سحر ماه مبارك رمضان با خداى خود چنين مناجات مى‏كردند:

 

    پروردگارااز تو درخواست مى‏كنم كه دلم را لبريز از دوستى خود گردانى و قلبم را بر خوف وخشيت خود وتصديق به كتاب خودوايمان كامل بحضرتت گردانى ودلم راپر غم واندوه خود وشوق لقاى خويش سازى اى خداى صاحب جلال وبزرگوارى ،ملاقات خود رامحبوب من وملاقات مرامحبوب خود گردان...

 

    ودر نهج البلاغه آمده است كه مولاالموحدين اميرالمؤمنين على بن ابى طالب « عليه‏ السلام »به خداوند متعال سوگند ياد كردند وفرمودند:(علاقه و)انسى كه پسرابى طالب به موت دارد ،بيش از علاقه وانسى است كه طفل به پستان مادر دارد.

 

    «...واللّه لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امّه ».(2)

----------------------------------------------------

1- فرازى از دعاى ابو حمزه ثمالى .

 

2-نهج البلاغه خطبه 5

 

دسته ها :

                                                                    بسم الله الرحمن الرحيم

                                                                    السلام عليك يا ام البنين

همان گونه كه در تاريخ آمده است نام ام البنين فاطمه است از قبيلۀ بني كلاب بوده است از مولا اميرالمومنين علي (عليه السلام )درخواست كردند  وايشان را كنيه ام البنين دادند وبا اين كنيه اوراناميدند تا بعد از واقعۀ كربلا بعد از شهادت چهار فرزندش فرمود :ديگربه من ام البنين نگوئيد زيرا من ديگر پسري ندارم وشاعر چه زيبا سروده است

               ديگر مرا ام البنين نخوانيد         ديگر مرا به اين سمت ندانيد

               ام البنين بودم من اي عزيزان       كه داشتم چهار ماه     تابان

               ديگر من دلخون پسر ندارم          نور بصر              ندارم

متاسفانه در بارۀ فضائل ومناقب اين بانوي نمونه در تاريخ آن گونه كه بايد مورخين ذكر نكرده اند  اما از قرائن حاليه ومقاليه مي توان به مقام ومنزلت اين مادرشهداء پي بردكه به بعضي از آنها اشاره مي شود :

  حب شديد او به حضرت سيد الشهداء (عليه السلام )

بعد از آني كه كاروان اهل بيت به مدينه برگشت وبشير از طرف امام سجاد مامور ابلاغ ورود اهل بيت به مدينه  و وارد شهر شد ومردم را از برگشت اهل بيت (سلام الله عليهم )به مدينه با خبرنمود آن گونه كه نقل شده است ام البنين قبل از هر چيز،اولين سوالي را كه مي كندبدون (توجه به حال فرزندانش )از مولايش امام حسين(عليه السلام) سوال ميكندكسي كه چهار فرزندش بلكه بهتر است گفته شود تمام فرزندانش در اين واقعه بوده اند بي توجه به آنها ، نگران حال امام خويش هست اين خود بيانگر مقام والاي وي مي باشد .

بيان مطلب 

در زيارت حضرت معصومه (سلام الله عليها) كه از لسان امام هشتم حضرت علي بن موسي الرضا (عليهما السلام ) وارد شده است مي خوانيم:

«...اتقرب الي الله بحبكم ...»

«تقرب  به خدامي جويم به واسطۀ دوستي شما »

 از اين بيان نوراني استفاده مي شود كه محبت به اهل بيت عليهم السلام موجب نزديك شدن به خداوند تبارك وتعالي است وهر كس كه بيشتر اهل بيت را دوست بدارد او به خداوند متعال نزديكتر است وبه بيان ديگر هر كسي كه بيشتر به خداوند منان نزديك شودعلاقۀ او به اهل بيت (سلام الله عليهم )بيشتر مي شود ودر واقع مي توان ميزان ايمان رااز روي علاقه به اهل بيت سنجيدوميزان قرب الي الله را ازمحبت به اهلبيت تشخيص داد وميزان مقام ومنزلت اشخاص در همين معنا مي باشد  در نتيجه از اين علاقه اي كه ام البنين(سلام الله عليها) نسبت به حضرت  سيد الشهداء(عليه السلام )از خود نشان داده است مي توان به مقاب قرب الهي اوپي برد واو را از جمله كساني كه تالي تلو مقام عصمت وطهارت هستند بشمار آورد  .                                         

 

 

 

دسته ها :

                               بسم الله الرحمن الرحيم

 (18)بى علاقه بودن به دنيا

 

    يكى ديگر از ثمرات معرفت بى علاقه شدن به دنيا مى‏باشد، وقتى كه نور معرفت در قلبش تابيد واورا از ظلمات رهائى داد وحقايق را كشف كرد وبه مرحله يقين راه يافت ولذت معنوى رادرك كرد،ديگر به دنيا دل نمى‏بندد زيرا اومى داند كه دنيابازيچه ودنيا طلبان غافل از اين معنا.

 

    نكته:

 

    براى اهل معنا اين مطلب پوشيده نيست كه منظور از بى علاقه بودن به دنيا به اين معنا نيست كه انسان از آن بهره‏اى نبرد وترك دنيا نمايد، دنيا براى انسان مؤمن بهترين موقعيت را ايجاد مى‏كند به اين معنا كه اگر انسان به كمال ميرسد، واگر به مقام قرب الى اللّه نائل مى‏شود از بركت همين دنياى مادى مى‏باشد اگر اولياءاللّه به مقامات عاليه راه پيدا كرده‏اند به بركت همين عالم دنيااست ولذا دنيا به عنوان مزرعه براى آخرت مهيا شده است     قال رسول اللّه « صلى‏الله ‏عليه و‏آله »«الدنيا مزرعة الاخرة» اما آنچه كه مذموم است ودر باره آن نهى شده است علاقه به دنيا ودلبستگى به آن ،براى خود دنيا كه متأسفانه بعضى از مردم با اين كه مى‏بينند كه دنيا به كسى وفا نمى‏كند وعمر زود گذر است ،اما آنچنان در غفلت به سر مى‏برند كه گويا زندگى آنها در دنيا جاودانى است اما مؤمنين والواالباب به حقيقت امر واقفند وهيچ وقت به اين دنيا دل نمى‏بندند .

 

     دروصف دنيا وبى ارزش بودن دنيا ودلبستگى نداشتن به آن همين بس كه مولا الموحدين اميرالمؤمنين على بن ابى طالب « عليه ‏السلام »مى‏فرمايد: دنياى شما براى من ازاين كفش وصله شده ،بى ارزش ‏تر است مگر آن كه بتوانم احقاق حقى بنمايم ويا باطلى رادفع نمايم ...

 

    شيخ مفيد(قدس سره )روايت كرده كه مولاى متقيان ،اميرمومنان على بن ابى طالب « عليه‏ السلام » در سفر مكه به جانب بصره كوچ فرمود،به جهت دفع اصحاب جمل نزول اجلال فرموددر ربذه ،حجّاج مكه ‏نيز آنجا فرمود آمده بودندودر نزديكى خيمه آن حضرت جمع شده بودندتا مگر كلامى از آن حضرت استماع كنند ومطلبى از آن جناب استفاده نمايندوآن جناب در خيمه خود بجاى بود، ابن عباس به جهت آن كه حضرت رااز اجتماع مردم خبردهد واورااز خيمه بيرون آورد گفت: رفتم به خدمت آن حضرت، يافتم اوراكه كفش خود را پينه مى‏زند ووصله مى‏دوزد، گفتم:احتياج مابه آن كه اصلاح امر ما كنى بيشتر است از آن كه اين كفش پاره را پينه بدوزى، حضرت مراپاسخ ندادتاازاصلاح كفش خود فارغ شد،آن گاه آن كفش را گذاشت پهلوى آن يكتاى ديگرش ومرا فرمود:اين جفت كفش مرا قيمت كن، من گفتم: قيمتى ندارد، يعنى از كثرت اندراس وكهنگى ديگر قابل قيمت نيست وبهائى ندارد، فرمود: بااين همه چند ارزش دارد؟ گفتم: درهمى يا پاره درهمى، فرمود: بخداسوگندكه اين يك جفت كفش در نزد من بهتر ومحبوب تراست از امارت وخلافت شما،مگر اينكه توانم‏اقامه واحقاق حقى كنم ‏ياباطلى رادفع نمايم...(1)

 

    قال اميرالمؤمنين على ( عليه‏ السلام )...«ولالفيتم دنياكم هذه ازهدعندى من عفطة عنزٍ»(2)

دسته ها :
X